728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

یادبگیر گریه کنی! از «نسیم هامون»

-

_
_
از مجموعه نوشته‌های روبه‌رو
بعضی خبرها و دیده‌ها، پردهٴ عادت را از هم می‌درند و تو را به کشف روحت می‌برند. در کاوش روحت، یا چیزی برای عادت نکردن به عادت‌شونده‌ها پیدا می‌کنی و یا در فضایی تهی سیر می‌کنی و برمی‌گردی...

عمله‌ ـ اکره‌های عقیدتی ـ ارشادی ولایت‌فقیهی، هیچ کاری نکرده باشند ـ از حق نگذریم ـ یک کار را به تمام و کمال کرده و برایش سنگ‌تمام گذاشته‌اند. خواسته‌اند چشم‌ها، گوش‌ها و حواس خلایق را به آثار و اثرهای حکومتشان عادت بدهند... عادت کنیم با پتک عادت، زندگی و آثار و جلوه‌ها و اثرهایش را روی سندان روز و شب بکوبیم... عادت کنیم که اینها واقعیتهای یک زندگی ناگزیر هستند... عادت کنیم که هر روز صبح علی‌الطلوع، سر یک یا چند چهارراه، چند مرد یا زن دمپایی به‌پا را آویزان طناب‌ها ببینیم و بعد به‌سر کار و بارمان برویم... عادت کنیم که خاطراتمان از یک زندگی واژگونه شده پر بشود... عادت کنیم که معنای انسان و حقوق‌بشر را وارونه ببینیم... عادت کنیم که... عادت کنیم که... این است نیروی مهیب عادت که ابلیس‌های متشرّع مسلط می‌خواهند در روح و روان هستی ایران و ایرانی، جا و خانه بدهند!

این خبر، از آن خبرهایی است که پرده‌های عادت‌گزینی را از هم می‌درند:
حکایت زندگی افسانه
«دختر بچه‌ای به همراه مادرش به هنگام جیب‌بری دستگیر شده و به قوه قضاییه تحویل داده شدند. این دخترک لاغراندام افسانه نام دارد.
افسانه: چهار خواهر و یک برادر دارم. همراه مادرم به جرم دزدی و جیب‌بری دستگیر شده‌ام. پدرم معتاد بود و مادر را مجبور می‌کرد به خانه فروشندگان مواد برود و برایش هروئین بخرد... و بعد به قاچاق مواد مخدر دست زد... . تازه داشت وضع ما خوب می‌شد که پلیس مادرم را دستگیر کرد و او را به زندان انداخت. پس از آن پدرم کارگر بود... تصادف کرد و پایش شکست و نمی‌توانست کار کند و مرا که بچهٴ کوچک خانواده هستم هر روز همراه خودش به گدایی به خیابانها می‌برد. بابا یاد داد که چطوری با گریه‌های دروغین به مردم بگویم مادر ندارم و دو روز است چیزی نخورده‌ام. ما پول خوبی به دست می‌آوردیم و هر چه هوا سردتر می‌شد، اگر‌چه خیلی سرما می‌خوردم اما پدرم خوشحال‌تر بود و می‌گفت هوای سرد، دل مردم را بیشتر به درد می‌آورد!
دخترک آهی کشید و افزود: یک روز ظهر به خانه رفتم و بابا یک آمپول برداشت تا مواد تزریق کند، اما او ناگهان روی زمین افتاد و فوت کرد. من و چهار خواهر و برادرم از آن روز به بعد خودمان داخل خیابانها گدایی می‌کردیم تا خرجمان را در بیاوریم. چند ماه گذشت و مادر عفو خورد و از زندان آزاد شد. روزی که مامان به خانه برگشت خیلی خوشحال شدیم و فکر می‌کردیم مشکلاتمان تمام خواهد شد. مامان با لبخند گفت: بچه‌ها، در زندان کار راحت و نون و آبداری یاد گرفته‌ام و از این به بعد لازم نیست گدایی کنید. او مرا هر روز همراه خود به خیابانهای شلوغ و داخل اتوبوس می‌برد و خیلی زود به من یاد داد که چطوری از جیب‌های مردم دزدی کنم. روزهای اول فکر می‌کردم خیلی گناه کرده‌ام و فرشته مهربان همه این کارهای مرا ثبت می‌کند، اما کم‌کم دزدی هم برایم عادی شد.
افسانه لبخند تلخی زد و افزود: بابا و مامانم به این دلیل به من گدایی و دزدی یاد دادند که بچهٴ کوچک آنها بودم. کاش من از خواهران و برادرم بزرگتر بودم.
دخترک زیبا در پاسخ به این سؤال که چه آرزویی داری، جواب داد: چند آرزو دارم. اول این‌که پولدار شوم و برای برادرم یک دوچرخه بخرم. آرزوی بعدم این است که به مدرسه بروم، چون سواد ندارم. آرزوی دیگرم یک راز هست که به هیچ‌کس جز خدا نمی‌گویم!)

... و حالا من هرچقدر به این ماجرا و حرفها دقت می‌کنم، نظریه و فرضیهٴ هیچ نظریه‌پرداز و فیلسوفی را نمی‌توانم منطبقش کنم. سر در نمی‌آورم. ما در کجاییم! نیوتن گفت «به من یک اهرم بدهید تا کره زمین را با آن بلند کنم». این خبر چه چیزی از اهرم نیوتن کم دارد؟ راستی اگر این خبر (و خبرهای همردیفش که افتخار بشر زمینی است!) نتوانند کره زمین را بلند کند... ؟
راستی چطوری می‌شود با «ویکی‌لیکس» تماس گرفت و به اطلاع رساند که اسناد پشت دیوار زندگی ما را هم روی وایداسکرین بیاندازد تا ما خودمان را هم ببینیم!
از پای خواندن و تماشای کلمات خبر که بلند شدم، کنار راه، سطلی سـربی دیدم که بر جدار بیرونی‌اش لخته‌های خون و اشک ماسیده بود. سرم را تا بالای سطل بردم. کره زمین در آن انداخته شده بود. زیر باران، «تـف» م را در آن انداختم. خودم را که در باران می‌شستم، دخترکی کنارم دیدم که از سالهای زندگی بارانی‌اش می‌آمد. نگاهم که کرد، از او یاد گرفتم گریه کنم...
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0f398be5-b979-4421-b8a7-1df2604936c8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات