«من در زندگی از هیچ چیز بهاندازه یکنواختی نمیترسم… نخستین کسی که دست بهعمل بزند، دیگران از او متولد خواهند شد».
این سخنان نویسندهی بزرگ و انساندوست شوریدهیی است که علیه رسوم کهنه و بازدارندهی زمان خود شورید و زندگی خود را وقف صلح و آزادی و دفاع از مردم کرد. از آن جمله روشنفکران متعهدی که تاریخ بر آثار گرانبهایش صحه گذاشت. آثاری که با گذر زمان، نسلها از آن سیراب میشوند. خالق «تئاتر انقلاب» که خود، بازیگر توانای آن شد:
این سخنان نویسندهی بزرگ و انساندوست شوریدهیی است که علیه رسوم کهنه و بازدارندهی زمان خود شورید و زندگی خود را وقف صلح و آزادی و دفاع از مردم کرد. از آن جمله روشنفکران متعهدی که تاریخ بر آثار گرانبهایش صحه گذاشت. آثاری که با گذر زمان، نسلها از آن سیراب میشوند. خالق «تئاتر انقلاب» که خود، بازیگر توانای آن شد:
رومن رولان (1866-1944)
رومن رولان در سال 1866 در فرانسه دیده به جهان گشود. در نوجوانی هنگام تحصیل در مدرسه، شیفته کتابهای شکسپیر و ویکتور هوگو شد. آغازی برای بارور شدن خلاقیتهای یک روح ناآرام و کنجکاو.
بعد از تحصیلات اولیه، در چهارده سالگی به اصرار مادرش، آنتوانت ماری، برای تحصیل موسیقی راهی پاریس شد. در سال 1889 به ایتالیا سفر کرد و به موسیقی علاقمند شد. باز شدن دیدگان رولان به دنیای فرهنگ و هنر برآمده از رنسانس، در بارور کردن خلاقیتهای ادبی او تاثیر بهسزایی داشت.
در سال 1895 به فرانسه بازگشت و طی 4سال سه نمایشنامه نوشت: گرگها، دانتون و چهاردهم ژوئیه.
این 3 نمایشنامه در مجموعهیی به نام «تئاتر انقلاب» سرجمع شد. چرا که هر سه، حوادثی را در دوران انقلاب کبیر فرانسه به تصویر میکشیدند.
نمایشنامه «گرگها» سرگذشت مردی را به نمایش میگذارد که به اتهام جنایت محکوم به اعدام شده است. اتهامی که توسط یک افسر حکومتی به این مرد زده شده بود. اما بعد از بررسی مجدد، وقتی بیگناهی آن مرد به اثبات میرسد، قاضی، که در طرف آن افسر قرار داشت، برای جلوگیری از آبرو ریزی آن افسر، مرد بیگناه را به اعدام محکوم میکند…
این نمایشنامه، فقط یک نمایش صرف نیست. خود، بازتاب یک واقعیت اجتماعی است. واقعیت تلخی که همچنان در زمانها و مکانهای مختلف هماکنون نیز در حال رخ دادن است. این نمایشنامه نشان میدهد، وقتی دستگاه قضاییه و دادگاهها مستقل نباشند، چطور عدالت بازیچهٴ منافع طبقاتی و گروهی میشود. (1)
بعد از مجموعه «تئاتر انقلاب»، کتاب «زندگانی بتهوون» را منتشر کرد. این کتاب رولان را به شهرت رسانید و او را محبوب نسل جوان کرد. سپس رولان دست به خلق شاهکار خود زد: رمان «ژان کریستف».
ژان کریستف نام فردی است که در نوجوانی در پی شوریدن بر ضد قوانین و سنتهای کهنه و محدود کننده جامعه و در آرزوی رسیدن به آزادی است…
نوشتن این شاهکار ادبی هشت سال بطول انجامید و رومن رولان با نوشتن آن، تعهد خود به انسانیت را نشان داد.
با شروع جنگ جهانی اول، رولان، که از دید نافذی برخوردار بود، این جنگ خانمانسوز را جنگی میان طبقات حاکم و بر سر منافع استعماری دانست. او در افق این جنگ آشکارا میدید که بهای پیشبرد این جنگ ضدمردمی، جان میلیونها تن از مردم محروم اروپا خواهد بود.
بنابراین دست بهکار نوشتن شد. او اندیشهٴ صلحخواهانهاش را در مقالاتی انتشار داد که بعدها در کتابی بهنام «ماورای جدالها» سرجمع شد. رولان در این کتاب نشان داد که چطور دولتهای چپاولگر، برای تداوم جنگهایی که تنها منافع آنها را تأمین میکرد، مردم محروم را با تحریک احساسات و تعصبات، به جبهههای جنگ میفرستند و قربانی میکنند. تعصباتی که طبقات حاکم به اسم «میهن پرستی» آن را مشروع جلوه میدادند، در حالیکه ضدمیهنی و ضدمردمی بودند. دفاع او از صلح اگر چه برخی خصومتها را علیه او برانگیخت، اما او را بهعنوان یک قهرمان شناساند.
رولان نشان داد که تنها راه آرامش و رهایی از ناملایمات اجتماعی، مبارزه است. مبارزهای که نتیجه آن، نفی ستمگر باشد. او، که نویسندهای متعهد بود، نمیتوانست در برابر ظلم، نابرابری، دیکتاتوری و ستمی که در جامعه وجود داشت، ساکت بنشیند. بازتاب این تعهدش را در درامهای او، از جمله در «تراژدیهای ایمان» میتوان دید. او در این کتاب از خواننده میخواهد برای دفاع از اصول و ارزشهای انسانی، ریسک کند و حتی خطر مرگ را بپذیرد. او، که خود در همین مسیر پرمخاطره قدم برمیداشت، یکبار گفته بود: «میدانم خطر میکنم. برای آن خطر میکنم که بهتر بدانم. اخلاق کهنه توصیه میکند که از خطر بگریزیم. ولی اخلاق نو به ما یاد داده است که آن که خطر نمیکند هیچ چیز ندارد و هیچ چیز نیست».
رومن رولان در طول زندگی خود، به پاس تعهدش در عشق به بشریت، که آن را در هنر مردمی خود به کمال میرساند، به جوایز و مدالهای افتخار بسیاری نائل شد. از آن جمله:
نشان لژیون دونور- بالاترین مدال افتخار فرانسه (۱۹۱۰)
جایزه بزرگ آکادمی فرانسه. (۱۹۱۳)
جایزه نوبل ادبیات (۱۹۱۵)
مدال گوته (۱۹۳۳). (او این جایزه را از دولت نازی نپذیرفت).
با روی کارآمدن هیتلر در آلمان، واضح بود که رولان، با آن افکار آزادیخواهانه و عدالتجویانه، در برخورد با پدیده شوم فاشیسم، در صف مقابل آن قرار گیرد. از اینرو وقتی در سال 1933 تحت حاکمیت هیتلر، جایزه «گوته» به او اهدا شد، رولان از پذیرش آن خودداری کرد. نپذیرفتن این جایزهی نفیس و ارزشمند از سوی رولان، آن هم 6سال قبل از شروع جنگ جهانی دوم و قبل از اینکه نیات شوم حکومت هیتلر بر مردم دنیا آشکار شود، بینش ژرف و احساس مسئولیت عمیق او در قبال آزادی را نشان میداد. بهخاطر این اقدام شجاعانهٴ او، نازیها در آلمان آثار و کتابهای او را در مراسم کتابسوزی، سوزاندند. اما این اقدامات هرگز مانع افکار آزادیخواهانهٴ رولان نشد. او یکبار گفته بود: «زخمهایم بهترین چیزی است که زندگی به من داده است، زیرا هر کدام نشانگر گامی به پیش است».
30دسامبر 1944 (9 دی 1323)
30ساعت قبل از تحویل سال نو میلادی، در یک عصر زمستانی، رومن رولان، نویسندهٴ آزادیخواه، چشم از جهان فرو بست. آخرین روزهای زندگی رولان، درخشانترین صفحات میهنش بود. چرا که تنها چند ماه پیش از درگذشتش، شاهد پیروزی مقاومت و آزادی فرانسه از اشغال فاشیسم بود.
فروید، اندیشمند معاصر رولان، روز۲۹ ژانویه ۱۹۲۶، در نامهیی به او نوشته بود:
«… پیش از دیدارتان، سالیان متمادی به شما بهعنوان هنرمند و پیامآور عشق به انسانها ارج نهادهام. خود نیز همیشه جانبدار عشق به همنوع بودهام و… ناگزیر عشق را بهعنوان تنها حافظ نوع بشر… میدانم. (زیگموند فروید، نامه به رومن رولان)
بهمن بخشی- اول ژانویه 2016
-------------------------------------------------------------
پاورقی:
(1) در میهن ما و تحت حاکمیت ننگین آخوندها نیز، این سناریو به کرات رخ میدهد. نمونهی بارز آن اعدام ریحانه جباری است که به حکم قاضی بیدادگاه در پشتیبانی از مأمور اطلاعاتی حکومت، طناب دار را بر گردن آن دخترک معصوم انداختند .