با نگاهی به سال۱۴۰۰ میتوان به شرایط انفجاری جامعه پی برد. قیام مردم خوزستان در تیرماه، قیام مردم و کشاورزان اصفهان در آذرماه و سلسله اعتراضات معلمان، کارگران، پرستاران و دیگر اقشار جامعهٔ ایران به هزار زبان از شرایط انفجاری جامعه سخن میگوید. این واقعیت آنقدر عیان است که مهرههای حکومتی از هر دو باند مجبورند به آن اعتراف کنند.
به این سخنان صباغیان عضو مجلس رژیم گوش کنید:
«آقای رئیسی میخواهم یک سؤالی از حضرتعالی بپرسم، آمار نقدینگی، تورم، قیمتهای افسارگسیخته که واقعاً داره کمر مردم را میشکند، قاچاق کالا، فاصله حقوقها، سه میلیون، دو میلیون، چهار میلیون و هشتاد میلیون که بعضی وقتها مطرح میشه و هست، فرار نخبگان، وضعیت صندوقهای بازنشستگی، وضعیت بورس نحوه قانونگذاری که شما بهتر از من میدانید چه وضعی داره، این حجم مشکلات چه علتی داره؟ آیا حضرتعالی برنامهیی دارید؟آقا اشکال چه چیز است؟ چهار دهه از انقلاب گذشته دهه پنجم هستیم دیگه نمیتوانیم هیچ عذر و توجیهی نمیشه بیاوریم».
این سخنان یکی از اعضای مجلس رژیم است که مجیز رئیسی را میگوید! وقتی به رسانههای رژیم هم نگاه کنید، هشدارها به نقطهٔ وحشت رسیده.
روزنامه حکومتی اعتماد نوشته: «در فهرست معضلات میتوان دهها مقاله نوشت اما آنچه مهمتر است گذر زمان است که هر چه دیرتر اقدام شود مصداق نوشداروی پس از مرگ سهراب خواهد بود»
اما سخن مردم چیست؟
یک هموطن:
تا این اعتراضات رو تبدیل به مبارزه نکنیم نمیتوانیم خامنهای جلاد رو به زیر بکشیم... . . تا از این ۴۳سال فاسد و نکبت نجات پیدا کنیم... . .