پس از تشدید شرایط انفجاری در جامعه و خفگی نظام، خامنهای ناگزیر به صحنه آمد و روضه وحشت خواند. او از چه میترسد؟
خامنهای: «اگر یک کشوری اقتصادش بهکلی از هم فروپاشید و متلاشی شد، ادامه حیات برایش ممکن نیست».
پیشتر هم نمکی هشدار داده بود: «اینکه مردم از فقر و تهیدستی رو به سمت طغیان میبرند این بحث بحث جدی هست رئیسجمهور این مملکت باید به این معیشت فکر کنند دولت این مملکت باید به نیروهای امنیتی نظامی و انتظامی باید به این معیشت و عدم شکلگیری یک طغیان فکر کنند» (۱۸تیر ۹۹).
یکی از نمودهای وحشت خامنهای ریزش و فروپاشی بدنه سرکوب است که بهمثابه سوخت ماشین نظام عمل میکنند.
خامنهای: «جوانها اگر چنانچه امید از اونها گرفته شد متوقف میشوند مثل ماشینی که بنزینش تمام بشود اینجوری میشوند».
وحشت خامنهای از این است که افشاگریهای مقاومت حتی در نیروهای درونی رژیم اثر کرده.
خامنهای: «البته در بعضیها اثر هم میکند در بعضیها در داخل هم کسانی همین را تکرار میکنند».
وحشت خامنهای پس از پرتو تغییر و امید در گردهمایی جهانی ایران آزاد، مضاعف شده و تلاش میکند با تزریق روحیه به نیروهای وارفته، آنان را جمع کند.
خامنهای: «وقتی دشمن حمله میکند انسان بایستی نیروهای خودش را متمرکز کند و مجتمع کند».
آخوند مهدوی ۳مرداد ۹۹: «بهشدت دنبال نارضایتی عمومی هستند تا بلکه بتوانند یک عدهیی را بیاورند در کف خیابان».
آخوند روحانی: «من از این تعجب نمیکنم که شایعه میسازند و درست میکنند این کار طبیعی است آدمهایی است که دشمن ما هستند بر ضد ما دارند کار میکنند عجیب این است که چطور گوش شنوا وجود دارد».
وحشت از گوشهای شنوا و کف خیابان، نه فقط خامنهای و روحانی که تمام ارکان نظام را فراگرفته است؛ وحشت از شورشگرانی که پیروزی میسازند.