بسیاری از رسانههای جهان اعلام کردند در روزهای آینده یک جبهه هوای بسیار سرد بسیاری از کشورهای نیمکره شمالی در آسیا و اروپا را فرا میگیرد.
این وضعیت در ایران با توجه به نبود سوخت و کمبود برق، یک بحران جدی هم برای زندگی و سلامت مردم و هم برای کسبه و تولیدکنندگان غیردولتی ایجاد خواهد کرد.
این در حالی است که رژیم حدود ۲۵میلیون بشکه نفت در بندر شاندونگ چین انبار کرده و اکنون با توافق چین چند میلیون بشکه را از دپو خارج کرده تا بتواند در بازارهای قاچاق سوخت جهان بفروشد و به پول نقد تبدیل کند.
این خبر را اولین بار در رسانههای حکومتی، دیدهبان ایران در روز ۱۹ دی ۱۴۰۳ داد که نوشت:
«گروه بندری شاندونگ در چین، ورود نفتکشهای تحت تحریم ایالات متحده را به بنادر این استان در شرق چین ممنوع اعلام کرد. این استان نقطه تمرکز فعالیت پالایشگاههای مستقل چینی است که بزرگترین واردکنندگان نفت از کشورهای تحت تحریم آمریکا هستند. سال گذشته این استان روزانه حدود یک میلیون و ۷۴۰ هزار بشکه نفت از ایران، ونزوئلا و روسیه وارد میکرد که حدود ۱۷درصد واردات نفتی چین بود».
این خبر را منابع دیگری هم با جزئیات بیشتر منتشر کردند از جمله والاستریتژورنال در این مورد نوشت:
«به گفته افراد مطلع، ایران نزدیک به ۳میلیون بشکه نفت را از یک سایت ذخیرهسازی در چین خارج کرده است تا بتواند بودجهای را جمعآوری کند که میتواند برای حمایت از گروههای شبهنظامی متحد ایران در خاورمیانه استفاده شود. این افراد گفتند، این نفت از ذخایر حداقل ۲۵میلیون بشکهای است که ایران در اواخر سال ۲۰۱۸ به چین فرستاد، زیرا میترسید اعمال تحریمهای جدید توسط دولت اول ترامپ مانع از صادرات نفت این کشور شود.
این افراد گفتند که چین ماه گذشته پس از مذاکرات در اواخر نوامبر و دسامبر با مقامات ایرانی موافقت خود را برای خروج و محمولهها اعلام کرد».
همین خبر را رویترز بهشکل دیگری روایت کرده و در تاریخ ۱۹ دی ۱۴۰۳ نوشته بود:
«منابع میگویند ایران چین را تحت فشار قرار میدهد تا به این کشور اجازه دهد ۱.۷میلیارد دلار نفت گیرافتاده خود را بفروشد. از آنجایی که ترامپ میتواند تحریمها را تشدید کند، فوریت برای بازپسگیری نفت افزایش مییابد. ایران تحت فشار برای پرداخت هزینه ذخیرهسازی برای بهدست آوردن آزادسازی نفت است . ایران دهها سال است که تحت تحریمها نفت میفروشد».
والاستریتژورنال در این مورد به دو عامل مهم در تصمیم رژیم ایران برای حراج نفتش اشاره کرده؛ یکی از دسترفتن نیابتیهایش در منطقه بهویژه سقوط اسد و دیگری بحران مالی رژیم و تورم بالا و مزمنی که اقتصاد رژیم با آن دستبهگریبان است. این رسانه افزوده است:
«درآمد اضافی نفت در زمان حیاتی برای ایران بهدست میآید، زیرا تلاش میکند از شبهنظامیان متحد خود در منطقه مانند حماس و حزبالله که در درگیری با اسراییل ضربه خوردهاند، حمایت کند. سقوط رژیم اسد ضربه دیگری بود و مسیر زمینی را که ایران برای تأمین پول نقد و سلاح به حزبالله استفاده میکرد، خفه کرد. ایران در این میان با تورم بالا و رشد کند مواجه است».
میزبان چینی نفت ایران در ظاهر شرکتهای خصوصی چینی هستند اما اکنون که در روبهرو شدن با آمدن ترامپ، اینچنین به تقلا افتادهاند روشن میشود که این شرکتها چه خصوصی و چه غیرخصوصی، نگران تحریمهای ثانویه آمریکا علیه رژیم و شرکای تجاریاش شدهاند و از این رو، دری را که به روی رژیم باز کرده بودند، اکنون میخواهند ببندند.
در اطلاعات تکمیلی گفته شده که نفت دپو شده رژیم در چین در دو بندر دالیان در شرق پکن و بندر ژوشان در جنوب شانگهای است.
منابع چینی تأیید کردند رژیم با دو نفتکش غولپیکر اقدام به تخلیه اولین محمولههای نفتی خود در چین کرده است، یکی از این دو نفتکش به اسم «مداستار. Madestar» در اوایل ژانویه با دو میلیون بشکه نفت، بندر چینی را ترک کرد و به مقصد نامعلومی رهسپار شد. و نفتکش دوم به اسم «سی اچ بیلیون. CH Billion» هم قرار است پس از بارگیری ۷۰۰هزار بشکه نفت، بندر چینی را ترک کند.
نکته مهم در این ماجرا این است که؛
رژیم هماکنون بهاندازه کافی و حتی بیشتر از نیازش نفت خام استخراج شده دارد. یعنی دستکم نفت انبارشدهای به حجم ۲۵میلیون بشکه! نفتی که نه چینیها آن را میخرند! و نه رژیم اجازه فروشش در بازارهای نرمال انرژی جهان دارد!
اما همین رژیم از آوردن بخشی از این نفت روی آب مانده! به ایران و تأمین گرمایش مردم ایران خودداری میکند!
این همان معادلهای است که باید روی آن درنگ کرد.
چرا رژیم اینکار را میکند؟ برای خامنهای و مهار انزجار عمومی از رژیمش هم بهتر است که با استفاده از بخشی از همین نفت انبارشده، این مرحله را که بدون شک یکی از سختترین مراحل حیات این دیکتاتوری است، با تنش کمتری طی کند اما چرا چنین نمیکند؟ آن تئوری برتری که خامنهای را به «زجر» دادن مردم راهنمایی میکند چیست؟
پاسخ را چند سال پیش (۷ اسفند ۱۳۹۸) سایت حکومتی دیپلماسی ایرانی در جریان جنگوجدال گرگهای درون نظام داد و نوشت پاسخ را در «تئوری پرتاب به میان گرگها» بجویید! این رسانه آخوندها توضیح داد:
«گفته شده که سرویس اطلاعاتی و امنیتی یک نظام سیاسی منقرضشده معروف، برای از بین بردن روشنفکران، نویسندگان و... بدون شکنجه و زندان و کشتن، بهشکل نامحسوس در زندگی آنها نفوذ کرده و برایشان مشکلات و گرفتاریهای زیاد ایجاد میکردند تا ناامیدیها و مشکلات روحی و عاطفی آنها را احاطه کنند. فرد زیر بار بدبختیهای خودش له میشد؛ گاه روانپریشی و گاهی خودکشی یقهاش را میگرفت. این تکنیک را «پرتاب میان گرگها» مینامیدند. هر مشکل، گرگی بود که روح و روان فرد را میدرید و بالاخره از پا درمیآمد».
نتیجه تئوریها همیشه آنگونه که صاحبان تئوری میخواهند نیست!
همان رسانه دیپلماسی ایرانی آخوندها البته در پایان هم به احتمال خطرناک بودن پیآمد این تئوری اشاره کرده و افزوده بود: «جامعه از سنگ نیست و تحت این فشارها فرسوده میشود. دوقطبی «انفعال و نفرت تا خشونت» محتملترین خروجی این وضعیت است که هر دو قطب آن مضرّ و خطرناک است».
اگر به آنچه که در سال ۱۴۰۱ اتفاق افتاد نگاه کنیم میبینیم این تصور خامنهای و تلاشش برای ناامیدکردن مردم و زمینگیر کردنشان در میان گرگهای مشکلات متعدد میتواند نتیجه معکوس داده و به قیامی مثل قیام ۱۴۰۱ منجر شود یا حتی سختتر!