هر گاه نظام آخوندی با اعتراضات اجتماعی گسترده که کل نظام را نشانه رفته است مواجه میشود با وجود همه زیانی که بهلحاظ اقتصادی برایش دارد بخیال سد کردن اعتراضات اقدام به بستن اینترنت میکند که در اعتراضات روزهای گذشته نیز همین کار را کرده است و رسانههای رژیم امروز پنجشنبه ۷مهرماه به موضوع سود و زیان بستن اینترنت پرداخته و نوشتند.
دنیای اقتصاد: رنج قطعی اینترنت
ایجاد محدودیت در دسترسی به اینترنت بینالمللی را میتوان از دو منظر به قضاوت نشست. این موضوع را هم میتوان از زاویه حقوق شهروندی نگریست و هم از منظر هزینه و فایده. اگر چه تمرکز این نوشته بر منظر دوم است، اما منظر اول را هم نباید نادیده گرفت.
تحولات دهه اخیر باعث شده است حق دسترسی به اینترنت عملاً به یکی از حقوق شهروندی بدل شود. یعنی دولتها همانگونه که دسترسی به آب آشامیدنی، برق، شبکه مخابراتی و آموزش عمومی را وظیفه خود میدانند توسعه و تداوم دسترسی به اینترنت را هم وظیفه ذاتی خود میدانند و برای آن سرمایهگذاری میکنند. به همین دلیل محدود کردن این حق میتواند نوعی محروم کردن شهروندان از حقوق اساسی آنها باشد. بهتر است واکاوی این بحث را به حقوقدانان واگذاریم. اما حتی از منظر مقایسه هزینه و فایده هم ایجاد محدودیت در دسترسی به اینترنت تصمیم خسارتباری است که زیانهای آن از فوایدی که شاید بتوان برشمرد، بیشتر است.
دنیای اقتصاد به گوشهیی از ضرر و زیانهای قطعی اینترنت در زندگی روزمره و ناکارآمدی اینترنت داخلی و رویگردانی مردم از آن اشاره کرد و نوشت: قطعاً یکی از اولین تبعات چنین تصمیمهایی کاهش فروش کسبوکارهایی است که فروش آنلاین دارند. باید توجه داشت که وصل بودن به اینترنت داخلی (یعنی شرایطی که دسترسی به سرویسهای خارجی برقرار نیست، ولی سرویسهای داخلی کار میکنند) این مشکل را برطرف نمیکند. بخش مهمی از مردم تفاوت میان اینترنت داخلی و اینترنت بینالمللی را درک نمیکنند و وقتی نمیتوانند موتور جستوجوی گوگل را استفاده کنند فرض میگیرند که اینترنت کاملاً قطع است؛ بهویژه که آدرس دامنه سایتهای ایرانی را هم حفظ نیستند. برآوردهایی وجود دارد که سایتهای ایرانی سالانه حدود ۳۰۰میلیارد تومان برای SEO فقط روی گوگل هزینه میکنند که هنگام جستوجوی کالاها و خدمات توسط مشتریان بالاتر و بهتر دیده شوند. وقتی گوگل قطع است کل این هزینهها هدر میرود.
تنها فروش شرکتها نیست که کاهش مییابد، عملیات جاری آنها هم لطمه میبیند که میتواند منجر به افزایش هزینه یا از دست دادن مشتریان شود. مثلا بسیاری از کسبوکارها از ابزارهای نرمافزاری مبتنی بر رایانش ابری برای فرآیندهای داخلی خود نظیر مدیریت ارتباط با مشتریان استفاده میکنند. وقتی اتصال به سرویسهای خارجی برقرار نیست این ابزارها هم دچار اختلال میشوند یا بسیاری از شرکتها برای ارتباط با مشتریان و خدمات پس از فروش و تعاملهای مختلفی که دارند از پیامرسانهای خارجی استفاده میکنند. درست است که پیامرسانهای داخلی وجود دارند؛ ولی در واقعیت بخش مهمی از مردم از این پیامرسانها استفاده نمیکنند.
در یک پیمایش ملی که توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در تابستان۱۴۰۰ از بین جمعیت بالای ۱۸سال شهری و روستایی کل کشور انجام شده است، ۷۹درصد مردم گفتهاند که از رسانههای اجتماعی مجازی استفاده میکنند که ۷۱درصد از واتساپ، ۵۳درصد از اینستاگرام و ۴۰درصد از تلگرام استفاده میکردند؛ اما پراستفادهترین رسانه داخلی روبیکا بوده که فقط ۸درصد مردم از آن استفاده کردهاند. در همین پیمایش ۵۰درصد جامعه گفتهاند ترجیح میدهند فقط از رسانههای اجتماعی خارجی استفاده کنند و فقط ۲درصد گفتهاند که ترجیح میدهند از رسانه داخلی استفاده کنند. این اعداد نشان میدهد ابزارهای مشابه داخلی یا بهدلیل بیاعتمادی شهروندان یا اشکالات کاربردی و کیفیت با استقبال مردم روبهرو نشدهاند. در چنین حالتی طبیعی است که مسدود شدن پیامرسانها و شبکههای اجتماعی خارجی به کسبوکارهایی که برای ارتباط با مشتریان از آنها استفاده میکنند، لطمه جدی خواهد زد.