کارگران روزهای بسیار سختی را سپری میکنند. در تاریخ اجتماعی ایران، کارگران روزها و دورههای بسیار سختی را پشت سر گذاشتهاند اما آنچه که این روزها بر کارگران ایرانی و خانواده آنها میگذرد بیاغراق تیرهترین روزهای کار و زندگی کارگران است، آنهم در حالیکه در هیچ دورهای از تاریخ ایران، طبقه کارگر اینچنین گسترش اجتماعی عظیمی نداشته است.
کمترین تخمینها، آمار کارگران ایران را ۱۱ میلیون نفر و بیشترین آمار حدود ۱۴ تا ۱۵ میلیون نفر ذکر کردهاند.
این آمار با توجه به تعداد خانوادههای کارگران، نشان میدهند که بین ۳۰ تا ۴۵ میلیون نفر در ایران، نان کارگری میخورند.
و این البته محافظهکارانهترین آمار در این زمینه است، چرا که میلیونها ایرانی خارج از سازوکارهای سنتی گردش کار کارگران، بخشی از روز را به کارگری میپردازند.
بهعنوان نمونه رئیس کانون حکومتی انجمنهای صنفی کارگری (سمیه گلپور) گفت: حدود ۱۰میلیون نفر در مشاغل غیر رسمی هستند، اینها بهعنوان رانندگان تاکسی اینترنتی و پلتفرمهای فضای مجازی، کار میکنند. یادآوری میشود اینها مشاغلی هستند که؛
کارگرانی هستند که اسمشان در هیچ آمار رسمیای بهعنوان «کارگر» ثبت نشده است!
این ده میلیون نفر فاقد بیمه و مرخصی و از کار افتادگی هستند.
این ده میلیون نفر، کمترین امنیت شغلی ندارند و هر لحظه میتوانند با اخراج و بیکاری روبهرو شوند،
و بدتر آنکه این ده میلیون نفر بازنشستگی هم نداشته و تا روز از پا افتادن، باید «کار» کنند.
این وضعیت البته باعث مهاجرت گسترده کارگران شده است. همین کارگزار حکومتی گفته است: اکنون مهاجرت کارگران به عراق، عمان و ترکیه افزایش یافته است.
آنچه که افق را برای کارگران تیرهتر میکند، مصوباتی است که رژیم در برنامه بهاصطلاح عمرانی خود در دست اقدام دارد و بنا بر آن، کارگران در کارگاههای کوچک باید در مناسباتی قرونوسطایی و شبیه به دوران بردهداری کار کنند، همان کارشناس مسائل کارگری با اشاره به طرح ضدکارگری رژیم افزود: طرح استاد-شاگردی نظام، امنیت شغلی ۴ میلیون شاغل در کارگاههای زیر ۵ نفر را به خطر میاندازد.
بیسبب نیست که سفره کارگران روزبهروز کوچکتر میشود، در همین زمینه بهارنیوز رژیم اخیراً خبر داد کارگران بهعلت قیمت بالای لبنیات و گوشت، ناگزیر شدهاند سفره خود را با نان و قند پر کنند و اغلب کارگران بهعلت همین روزانه تغذیه ضعیف و گرسنگی مفرط را تجربه میکنند. و این هم نمای دیگری از وضعیت زندگی سیاه کارگران است.
وضعیتی که جز برافکندن آن از بنیان، هیچ چاره دیگری نیست. چارهای که کانونهای شورشی کمر به تحقق آن بستهاند و بسیاری از کارگران هم با پیوستن به کانونهای شورشی، راه اصلی برای پایان دادن به این بحران تاریخی را طی میکنند.