بلومبرگ روز جمعه ۹دی در مطلبی بهقلم بابی غوش درباره اعتراضات سراسری در ایران و چشمانداز آن در سال آینده و تاثیرپذیری منطقه خاورمیانه از آن، نوشت: با ورود به سال جدید، چشمم به دو ماجرا خواهد بود که میتواند ژئوپلیتیک خاورمیانه را به طرز چشمگیری تغییر دهد: اعتراضات در ایران و انتخابات عمومی در ترکیه.
من در اینجا روی اولی تمرکز میکنم و به فاصله کوتاهی در ستونی به دومی باز میگردم.
وی افزود: مهمترین سؤال در مورد اعتراضات ایران این است که آیا آنها میتوانند به انقلابی تمامعیار تبدیل شوند که بتواند جمهوری اسلامی را سرنگون کند؟
وی به اظهارنظرها اشاره کرد و نوشت: برخی معتقدند که قیام از این مرحله پیشاپیش عبور کرده است: آنچه که با تظاهرات پراکنده علیه حجاب اجباری زنان آغاز شد مدتهاست که به فراخوانهای تمامعیار برای سرنگونی تبدیل شده است.
سه ماه پس از درگذشت امینی، اعتراضات از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ که منجر به روی کار آمدن دولت تئوکراتیک شد، بیش از هر گونه ابراز مخالفت عمومی قبلی دوام داشته است.
در چهار دهه گذشته، نظام سیاسی نصب شده توسط آیتالله خمینی، ایران را در پهنه جهانی منزوی کرده، اقتصاد آن را ضعیف کرده و از مردمش هم فرصتهای اقتصادی و هم از صدای سیاسی محروم کرده است.
بابی غوش نتیجه عملکرد چهار دهه رژیم را اینگونه بیان کرد: جای تعجب نیست که اکثر معترضان جوان میخواهند کل ساختمان آن حکومت برچیده شود. آنها با وجود سرکوب شدید شامل حبس دستجمعی، تجاوز جنسی، شکنجه و اعدام سر خم نکردهاند بلکه این رژیم است که علائم استرس نشان میدهد.
منحرف کردن مسیر هواپیمای مسافری بهخاطر یک فوتبالیست حامی اعتراضات نشانه استیصال است.
مرگ بر ولیفقیه روتین شده است...
وی در پایان از آموخته خود را از انقلاب ایران چنین گفت: اما اگر چیزی از تاریخ انقلابها - از جمله انقلاب ایران - آموخته باشیم، این است که؛ این تغییر میتواند به آرامی و سپس به یکباره در مقطعی اتفاق بیفتد.