سال ۱۳۹۴ برجام امضا شد. آخوند روحانی با کدخدا معامله کرده؛ اما دلواپسان گفتند و نوشتند که با زانوان خونین پای میز مذاکره رفتیم!
سال ۱۴۰۰ بالاخره خامنهای مجبور به جراحی و حذف باند مغلوب و حتی باند خودش شد تا رئیسی جلاد ۶۷ و مشتی پاسدار را سرکار بیاورد. این بود آن «دولت جوان حزباللهی» کابینهٔ تشکیلشده از پاسدارهای پیر و فرسوده؛ اما دزد و غارتگر
هنوز سرکار نیامده قیام مردم خوزستان پاسخ دندانشکنی به خامنهای و دولت مورد نظرش داد. ۳ماه بعد، قیام مردم اصفهان به خامنهای و رئیسی نشان داد که آمدن رئیسی تنها نفرت مردم را افزایش داده، خامنهای واضح است که در جبههٔ درونی و مقابله با مردم شکستخورده.
اما در پهنهٔ روابط بینالملل چه دستاوردی داشته، رئیسی جرأت رفتن به نیویورک را نداشت. بعد میخواست در کنفرانس آبوهوا در گلاسکوی اسکاتلند شرکت برود؛ اما خانوادههای شهیدان قتلعام ۶۷ علیه او به دادگاه اسکاتلند شکایت کردند و درخواست دستگیری رئیسی را دادند. رئیسی به این سفر هم نرفت.
در چنین شرایطی رژیم پای میز مذاکره رفته است، الآن سؤال این است که آیا رژیم با این کابینهٔ پاسدار نشان قصد مذاکره دارد؟ یا قصد وقتکشی؟ قطعاً خامنهای راه نجات نهایی نظامش را در ساخت بمب اتمی میبیند؛ اما بمب اتمی نیز حافظ دیکتاتوریاش نیست، وقتی مردم حاکمیت را نخواهند به زیر میکشند. اگر بمب اتم راه نجات بود اتحاد جماهیر شوروی ابر قدرت دوم جهان با زرادخانه هستهایش دچار فروپاشی نمیشد.
عقبنشینی برای خامنهای حکم مرگ را دارد چون با ریزش نیرو و فوران اعتراضات مردم مواجه خواهد شد؛ استمرار تقابل با جهان و پیگیری ساخت بمب اتمی نیز راه تنفس اقتصادی او را بهطور کامل خواهد بست و این یعنی خودکشی! پس به خامنهای باید گفت: انتخاب کن، مرگ یا خودکشی از ترس مرگ؟