درباره بحران مسکن بسیار گفته شده و بسیاری دیگر هم میتوان گفت. اما شنیدن حرف مردم در میان این گفتهها، جایگاهی دیگر دارد، روز ۲۴اردیبهشت ۱۴۰۲ روزنامه حکومتی «هممیهن» از قول یکی از خوانندگانش نوشت:
«من در نیمه دیماه کارهای اداری وام خود را انجام دادم و بعد به من گفتند باید خانه را قولنامه کنی. منتظر قولنامه بودم و چندین بار هم به بانک مراجعه کردم و همه کارهایم روی روال پیش میرفت تا اینکه خانه را در ۹بهمن قولنامه کردم و قولنامه را به بانک بردم. تا ضامن را راضی کردم، ۱۲بهمن شد و ضامن را به بانک بردم، در ابتدا بانک گفت مبلغ قسط ماهیانهات با احتساب سود ۱۸درصد، حدود ۸میلیون و ۶۰۰هزار تومان است، اما وقتی که برای دریافت وام به بانک مراجعه کردم، گفتند مبلغ قسط ماهیانه به ۱۰میلیون و ۲۰۰هزار تومان افزایش پیدا کرده است. تعجب کردم و پرسیدم چرا؟ آنها گفتند که دستور بانک مرکزی است. من کارهای دریافت وام را از نیمه دیماه شروع کردم و روی حساب سود ۱۸درصد وام گرفتم اما ناگهان سود شد ۲۳درصد. به بانک گفتم که افزایش یک میلیون و ۶۰۰هزار تومانی برای منِ کارمند زیاد است، اما کسی توجه نکرد. خانه را قولنامه کرده بودم و چارهای نداشتم. به بانک مرکزی رفتم و ماجرا را توضیح دادم، اما به من توجهی نشد»
یکی دیگر نوشته:
«خانه ما یکخوابه بود. در پونک. دختر دومم که به دنیا آمد، خانمم گفت باید خانه را عوض کنیم. خانه و ماشینم را فروختم که یک خانه دو خوابه بگیرم اما تا پول فروش خانه و ماشین را نقد کردم، قیمت خانه یکباره زیاد شد و من دیگر نتوانستم خانه بگیرم. حالا من با کل پولم میتوانم یک خانه یکخوابه بخرم، با این حساب که ماشینم را هم از دست دادم!»
گرچه که درد هموطنان جانکاه است، اما برآیند ایندردها، روشن است که چیزی جز شورش نیست، راستی این وضعیت تا شورش چند گام دیگر فاصله دارد؟