سفیر لورنس باتلر بعد از انجام مأموریت ناموفق خود در قبولاندن طرح جابهجایی و انحلال اشرف به اشرفیان، از کار برکنار و مفتضحانه به حاشیه رانده شد. مقاومت و ایستادگی و قاطعیت معمول اشرفیان در مقابل تهدیدات او و همچنین موج خشمی که در میان آزادیخواهان جهان برانگیخت، کار دستش داد و رفت.
شکست او شکست محافلی در وزارتخارجه و دولت آمریکا، و بهخصوص گلهی لابیهایی بود که دستگاه دیپلماسی- تروریستی رژیم حاکم بر ایران، کیش داده و برای نابودی اشرف روانه کرده بود.
به قول آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران «اشرف ایستاد و جهانی به ایستادگی برخاست».
ایستادگی بر آرمان عدالت و آزادی و دموکراسی با جانبازی دلیران، بهمین «سادگی» و به همین «راحتی» به بار مینشیند. این را در جلوی چشممان داریم و احتیاجی به جستجو و ورق زدن تاریخ نداریم. آنهایی که مردم را به «صبر» و «تحمل» در مقابل ددمنشی ولایت فقیه فرامیخوانند، میتوانستند اندکی از اشرفیان درس آموخته و جنبش ضددیکتاتوری مردم ایران را بهمین «سادگی» و به همین «راحتی» به مسلخ شیخ نمیفرستادند و این همه قربانی نمیشدند.
شایع است که موعد تصمیمگیری وزارتخارجه آمریکا در بازبینی «لیست تروریستی» این کشور، بهزودی فرا میرسد. این احتمال که وزیر مربوطه این بار ممکن است بر طبق قانون عمل کرده و به سفارش دادگاه واشنگتن گوش فرا دهد، خواب را بر ولیفقیه و همچنین طرفداران «اجرای بیتنازل قانون اساسی ولایت فقیه» و وفاداران به «عصر طلایی» امام جنایتپیشه گان، حرام کرده است.
گلهای کم شمار از طرفداران با نشان آنها از دوجناح در خارج کشور که خود را نماینده تام الاختیار و مدافع معجونی به نام «جنبش سبز» مینامند وارد عرصه شدهاند. اینها بهدنبال شکست تلاشهای «باتلر» برای خفه کردن آتش شعلهور قیام و آزادی در اشرف، سراسیمه با کنار گذاشتن کراوات و کت و شلوار و به تن کردن «عبا و عمامه»، به میدان آمدند تا مگر چارهای بیاندیشند. آنها بهاجبار از این در وارد شدهاند.
آنها با تمام تلاش و کوشش خود میخواهند به هر طریق و هر قیمت، تعادل شکننده بین مردم و رژیم مورد ستایش خود را که «اشرف» داوری آن را با قدرت بهعهده دارد، به نفع ولیفقیه درهم بریزند.
آنها با دادن امضاء و چاپ آن در روزنامههای کثیرالانتشار «شیطان بزرگ»، خروج نام سازمان مجاهدین خلق ایران از «لیست تروریستی» آمریکا را خطا میدانند و در این راه از مردم و جنبش آزادیخواهانه آنها خرج میکنند.
آنها بهشهادت دلایلی که در این نامه به «شیطان بزرگ» ردیف کردهاند، ارتباط بین جنبش مردم و باز شدن دست سازمان مجاهدین خلق در یاری و سرانجام دادن به این جنبش را خوب فهمیدهاند. آنها بر خلاف بسیاری از خود ما که ارتباط تنگاتنگ بین این دو موضوع را بهخوبی درک نکرده و حتی قادر به توضیح آن نیستیم، شب و روز به این موضوع میاندیشند و برای خنثی کردن آن به همه چیز متوسل میشوند.
رژیم بحرانزده و بهشدت ضعیف شده آخوندی بهخوبی میداند، خروج مجاهدین از این لیست در گام اول دست مزدوران عراقیش در فشار به اشرف که با همین بهانه «لیست تروریستی» آمریکا دوبار به خون کشیده شده است، بسته میشود و کشیدن عاملان این جنایتها به دادگاههای بینالمللی بسیار هموارتر میگردد.
میداند که قدرت سازماندهی مجاهدین خلق در ایران و همه جهان درخششی روزافزون خواهد یافت. بهخوبی میداند تمامی دستگاه سیاسیش در خارج کشور که روی این موضوع کوک شده است، از هیز انتفاع خواهد افتاد. بهخوبی میداند که سفرهای را که از خون مردم برای مشتی لاشخور در خارج کشور پهن کرده است باید جمع کند و ژستهای دیپلوماتیکش در مجامع حقوقبشری و مللمتحد بسادگی در هم خواهد پیچید.
بهدنبال این نامهنگاری و امضاء گذاری مشتی مستخدم ولایت در زیر آن و ارسال به درگاه «شیطان بزرگ»، موجی از انزجار در بسیاری از محافل ایرانی و بینالمللی برانگیخته شد. فضاحت این عمل و ترکیب امضاء کنندگان آن که تاکنون در پوششهای مختلف سیاسی، حقوقبشری، تجاری و امنیتی برای رژیم کار میکردند، بقدری بود که متن آن به سرعت از روی بسیاری از سایتهای مطبوعاتی حذف شد. دلیل اصلی رسوایی این عمل ننگین توسط این افراد البته این نبود که در بین امضاء کنندگان کسی به خوشنامی معروف باشد. بلکه به این دلیل بود که دنیای سیاست و تجارت، در بهت و حیرت فرو رفته بود. درک این عمل که تعدادی دلال سیاسی تا این اندازه «بی عقلی» به خرج دهند و خود را مستقیماً مزدور و مواجب بگیر رژیمی خونخوار معرفی کنند، در هیج منطق سیاسی و هیچ منطق دلالی معنی نمیدهد.
بهدنبال این رسوایی، سایت و روزنامه «کلمه» که خود را ناشر افکار «موسوی» معرفی کرده و میکنند، در یک اقدام به غایت «فقیهانه» با وقاحتی آشکار به یاری آنها شتافتند و با درج اطلاعیهای که در بالای آن سخنان سخیف «همراه بزرگ جنبش سبز» در مورد مجاهدین خلق، تیتر شده است، از همان «شیطان بزرگ» خواستار ابقای نام سازمان مجاهدین در لیست تروریستی آن کشور شد.
جدا از پوسیدگی افکار و بیانات «همراه بزرگ جنبش سبز» این جماعت در برخورد با مقوله قیام و نقش مجاهدین خلق ایران در تعمیق آن، چیزی که بیشتر از همه در این اطلاعیه نمایان است، کینه ورزی، ترویج خشونت، و نفی حق حیات برای مجاهدین و در نتیجه نفی کلیه حقوق اساسی و دموکراتیک آنها در بیان عقاید و انتخاب آزادانه روش مبارزاتی در مقابل دیکتاتوری است. اینها با این بیان، یاس و ناامیدی خود را از سرنوشت شوم رژیم مورد علاقه اشان نشان دادهاند. «کلمه» و کلمه نویسان در عرض دوسال گذشته بجز خیانت به مردم و خدمت به ولیفقیه هیچ کار دیگری نداشته و نکردهاند. این جماعت هر جا لازم بوده با تسلیم در برابر خشونت ولیفقیه، بر جنایات پاسداران ولایت در قبال مردم چشم بستهاند. همیشه به مردم دروغ گفتهاند. خود را پشت «کلمه» ها پنهان کردهاند تا مبادا کسی بفهمد در کدام دالان وزارت اطلاعات مسکن دارند.
«کلمه» که نام خود را از «وحدت کلمه» مورد علاقه امامشان به عاریت گرفته، در راه تحقق دوباره «دوران طلایی» خمینی و تکرار «وحدت کلمه» در میان «امت»، به دروغ و دغل متوسل شده و در اطلاعیهاش به وفور از «ملت ایران» نام میبرد.
پریشان گویی و غیظ و تنفری که در سطر سطر نوشته به چشم میخورد، از ترس و هراس آنها نسبت به آینده کار و کاسبی پردرآمدشان حکایت دارد. تأکید کردهاند که «به پیروی از همراه بزرگ جنبش سبز، سازمان مجاهدین خلق را همچنان «منافقینی میدانیم که با خیانتها و جنایتهای خود مردهاند» و هشدار میرحسین موسوی را اینگونه تکرار میکنیم که «هیچ دولتی نباید برای کسب امتیازهای خود آنان را زنده کند و اگر چنین تلاشی کرد در خاطر ملت ایران به بدنامی نامبردار خواهد شد».
چند سطر جلوتر همین اطلاعیه مدعی «موجودیت محدود این سازمان» است و مینویسد:
«مردم ایران به خوبی میدانند که این سازمان هنوز هم از منابع نامشروعی بهره میگیرد که در اساس متعلق به ملت عراق و ایران بوده است و آگاهند که بقای مالی و موجودیت محدود این سازمان، وابسته به حمایتهایی است که صدام حسین از زمان جنگ علیه کشورمان از آنان نمود».
درک ارتجاعی آنها از فداکاریهای مجاهدین خلق باعث شده تا «موجودیت محدود این سازمان» را مالی و پولی ارزیابی کنند. معلوم است که تجارت بیرونقشان باعث کاهش شدید درآمدهای بادآوردهای که وزارت اطلاعات به آنها با دست باز پرداخت میکند، شده است و با اینکار درصدد کسب پول بیشتر از ولیفقیه رژیم حاکم بر ایران هستند.
سایت و روزنامه «کلمه» با این عمل ماهیت خود را نشان دادهاند. ماهیت این روزنامه و افراد دست اندر کارش نمیتواند از ماهیت سردمدارانش جدا باشد. آنها همگی از رژیم زاده شدهاند و طبیعتا به رژیم برمی گردند. بوی تعفن این پس ماندههای رژیم ولایت، فضای خارج کشور را آلوده کرده است. حداقل کار ما افشای آنها و وابستگانشان در نقاط مختلف دنیاست که کار سختی به نظر نمیرسد. آنها خود را رسوا میکنند و ما آن را منعکس میکنیم.
شکست او شکست محافلی در وزارتخارجه و دولت آمریکا، و بهخصوص گلهی لابیهایی بود که دستگاه دیپلماسی- تروریستی رژیم حاکم بر ایران، کیش داده و برای نابودی اشرف روانه کرده بود.
به قول آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران «اشرف ایستاد و جهانی به ایستادگی برخاست».
ایستادگی بر آرمان عدالت و آزادی و دموکراسی با جانبازی دلیران، بهمین «سادگی» و به همین «راحتی» به بار مینشیند. این را در جلوی چشممان داریم و احتیاجی به جستجو و ورق زدن تاریخ نداریم. آنهایی که مردم را به «صبر» و «تحمل» در مقابل ددمنشی ولایت فقیه فرامیخوانند، میتوانستند اندکی از اشرفیان درس آموخته و جنبش ضددیکتاتوری مردم ایران را بهمین «سادگی» و به همین «راحتی» به مسلخ شیخ نمیفرستادند و این همه قربانی نمیشدند.
شایع است که موعد تصمیمگیری وزارتخارجه آمریکا در بازبینی «لیست تروریستی» این کشور، بهزودی فرا میرسد. این احتمال که وزیر مربوطه این بار ممکن است بر طبق قانون عمل کرده و به سفارش دادگاه واشنگتن گوش فرا دهد، خواب را بر ولیفقیه و همچنین طرفداران «اجرای بیتنازل قانون اساسی ولایت فقیه» و وفاداران به «عصر طلایی» امام جنایتپیشه گان، حرام کرده است.
گلهای کم شمار از طرفداران با نشان آنها از دوجناح در خارج کشور که خود را نماینده تام الاختیار و مدافع معجونی به نام «جنبش سبز» مینامند وارد عرصه شدهاند. اینها بهدنبال شکست تلاشهای «باتلر» برای خفه کردن آتش شعلهور قیام و آزادی در اشرف، سراسیمه با کنار گذاشتن کراوات و کت و شلوار و به تن کردن «عبا و عمامه»، به میدان آمدند تا مگر چارهای بیاندیشند. آنها بهاجبار از این در وارد شدهاند.
آنها با تمام تلاش و کوشش خود میخواهند به هر طریق و هر قیمت، تعادل شکننده بین مردم و رژیم مورد ستایش خود را که «اشرف» داوری آن را با قدرت بهعهده دارد، به نفع ولیفقیه درهم بریزند.
آنها با دادن امضاء و چاپ آن در روزنامههای کثیرالانتشار «شیطان بزرگ»، خروج نام سازمان مجاهدین خلق ایران از «لیست تروریستی» آمریکا را خطا میدانند و در این راه از مردم و جنبش آزادیخواهانه آنها خرج میکنند.
آنها بهشهادت دلایلی که در این نامه به «شیطان بزرگ» ردیف کردهاند، ارتباط بین جنبش مردم و باز شدن دست سازمان مجاهدین خلق در یاری و سرانجام دادن به این جنبش را خوب فهمیدهاند. آنها بر خلاف بسیاری از خود ما که ارتباط تنگاتنگ بین این دو موضوع را بهخوبی درک نکرده و حتی قادر به توضیح آن نیستیم، شب و روز به این موضوع میاندیشند و برای خنثی کردن آن به همه چیز متوسل میشوند.
رژیم بحرانزده و بهشدت ضعیف شده آخوندی بهخوبی میداند، خروج مجاهدین از این لیست در گام اول دست مزدوران عراقیش در فشار به اشرف که با همین بهانه «لیست تروریستی» آمریکا دوبار به خون کشیده شده است، بسته میشود و کشیدن عاملان این جنایتها به دادگاههای بینالمللی بسیار هموارتر میگردد.
میداند که قدرت سازماندهی مجاهدین خلق در ایران و همه جهان درخششی روزافزون خواهد یافت. بهخوبی میداند تمامی دستگاه سیاسیش در خارج کشور که روی این موضوع کوک شده است، از هیز انتفاع خواهد افتاد. بهخوبی میداند که سفرهای را که از خون مردم برای مشتی لاشخور در خارج کشور پهن کرده است باید جمع کند و ژستهای دیپلوماتیکش در مجامع حقوقبشری و مللمتحد بسادگی در هم خواهد پیچید.
بهدنبال این نامهنگاری و امضاء گذاری مشتی مستخدم ولایت در زیر آن و ارسال به درگاه «شیطان بزرگ»، موجی از انزجار در بسیاری از محافل ایرانی و بینالمللی برانگیخته شد. فضاحت این عمل و ترکیب امضاء کنندگان آن که تاکنون در پوششهای مختلف سیاسی، حقوقبشری، تجاری و امنیتی برای رژیم کار میکردند، بقدری بود که متن آن به سرعت از روی بسیاری از سایتهای مطبوعاتی حذف شد. دلیل اصلی رسوایی این عمل ننگین توسط این افراد البته این نبود که در بین امضاء کنندگان کسی به خوشنامی معروف باشد. بلکه به این دلیل بود که دنیای سیاست و تجارت، در بهت و حیرت فرو رفته بود. درک این عمل که تعدادی دلال سیاسی تا این اندازه «بی عقلی» به خرج دهند و خود را مستقیماً مزدور و مواجب بگیر رژیمی خونخوار معرفی کنند، در هیج منطق سیاسی و هیچ منطق دلالی معنی نمیدهد.
بهدنبال این رسوایی، سایت و روزنامه «کلمه» که خود را ناشر افکار «موسوی» معرفی کرده و میکنند، در یک اقدام به غایت «فقیهانه» با وقاحتی آشکار به یاری آنها شتافتند و با درج اطلاعیهای که در بالای آن سخنان سخیف «همراه بزرگ جنبش سبز» در مورد مجاهدین خلق، تیتر شده است، از همان «شیطان بزرگ» خواستار ابقای نام سازمان مجاهدین در لیست تروریستی آن کشور شد.
جدا از پوسیدگی افکار و بیانات «همراه بزرگ جنبش سبز» این جماعت در برخورد با مقوله قیام و نقش مجاهدین خلق ایران در تعمیق آن، چیزی که بیشتر از همه در این اطلاعیه نمایان است، کینه ورزی، ترویج خشونت، و نفی حق حیات برای مجاهدین و در نتیجه نفی کلیه حقوق اساسی و دموکراتیک آنها در بیان عقاید و انتخاب آزادانه روش مبارزاتی در مقابل دیکتاتوری است. اینها با این بیان، یاس و ناامیدی خود را از سرنوشت شوم رژیم مورد علاقه اشان نشان دادهاند. «کلمه» و کلمه نویسان در عرض دوسال گذشته بجز خیانت به مردم و خدمت به ولیفقیه هیچ کار دیگری نداشته و نکردهاند. این جماعت هر جا لازم بوده با تسلیم در برابر خشونت ولیفقیه، بر جنایات پاسداران ولایت در قبال مردم چشم بستهاند. همیشه به مردم دروغ گفتهاند. خود را پشت «کلمه» ها پنهان کردهاند تا مبادا کسی بفهمد در کدام دالان وزارت اطلاعات مسکن دارند.
«کلمه» که نام خود را از «وحدت کلمه» مورد علاقه امامشان به عاریت گرفته، در راه تحقق دوباره «دوران طلایی» خمینی و تکرار «وحدت کلمه» در میان «امت»، به دروغ و دغل متوسل شده و در اطلاعیهاش به وفور از «ملت ایران» نام میبرد.
پریشان گویی و غیظ و تنفری که در سطر سطر نوشته به چشم میخورد، از ترس و هراس آنها نسبت به آینده کار و کاسبی پردرآمدشان حکایت دارد. تأکید کردهاند که «به پیروی از همراه بزرگ جنبش سبز، سازمان مجاهدین خلق را همچنان «منافقینی میدانیم که با خیانتها و جنایتهای خود مردهاند» و هشدار میرحسین موسوی را اینگونه تکرار میکنیم که «هیچ دولتی نباید برای کسب امتیازهای خود آنان را زنده کند و اگر چنین تلاشی کرد در خاطر ملت ایران به بدنامی نامبردار خواهد شد».
چند سطر جلوتر همین اطلاعیه مدعی «موجودیت محدود این سازمان» است و مینویسد:
«مردم ایران به خوبی میدانند که این سازمان هنوز هم از منابع نامشروعی بهره میگیرد که در اساس متعلق به ملت عراق و ایران بوده است و آگاهند که بقای مالی و موجودیت محدود این سازمان، وابسته به حمایتهایی است که صدام حسین از زمان جنگ علیه کشورمان از آنان نمود».
درک ارتجاعی آنها از فداکاریهای مجاهدین خلق باعث شده تا «موجودیت محدود این سازمان» را مالی و پولی ارزیابی کنند. معلوم است که تجارت بیرونقشان باعث کاهش شدید درآمدهای بادآوردهای که وزارت اطلاعات به آنها با دست باز پرداخت میکند، شده است و با اینکار درصدد کسب پول بیشتر از ولیفقیه رژیم حاکم بر ایران هستند.
سایت و روزنامه «کلمه» با این عمل ماهیت خود را نشان دادهاند. ماهیت این روزنامه و افراد دست اندر کارش نمیتواند از ماهیت سردمدارانش جدا باشد. آنها همگی از رژیم زاده شدهاند و طبیعتا به رژیم برمی گردند. بوی تعفن این پس ماندههای رژیم ولایت، فضای خارج کشور را آلوده کرده است. حداقل کار ما افشای آنها و وابستگانشان در نقاط مختلف دنیاست که کار سختی به نظر نمیرسد. آنها خود را رسوا میکنند و ما آن را منعکس میکنیم.