زندانی سیاسی ارژنگ داودی در دستنوشتهیی ماهیت رژیم ولیفقیه را اینگونه توصیف میکند:
«ترک، تاتار، تازی، مغول و هر قومی که به ایران حمله کرد، بعد از چند سال متحول شده و با فرهنگ والای ایرانی مأنوس گردید ولی معلوم نیست که اهالی قوم منحوس ولایت فقیهی از چه جنس و جنی هستند که بعد از ۳۳سال هنوز هم آدم نشدهاند». او همچنین از جنایتهای قرونوسطایی که در سلولها انفرادی بند ۱ زندان گوهردشت کرج بهصورت سازمانیافته علیه زندانیان بیدفاع بهکار برده میشود، پرده برمیدارد.
با یاد خدا،
آزادیخواهان جهان،
هممیهنان گرامی،
به یاد میآرم در سال ۱۳۵۹ در شهر اهواز جنجالی بپا شد چون استاندار وقت خوزستان به نام محمد غروی که گوی وقاحت را از ذیل کارگزاران رژیم ولایت فقیه ربوده بود، در یک سخنرانی در جمع مردم اهواز با گستاخی تمام به آنان گفت: که نگران نباشید چون ما کوروش، محله اعیاننشین اهواز را هم مثل آسیابآباد، محله فقیرنشین اهواز میکنیم؟
همان افراد یا بهزعم آن روزها مستضعفان که پای صحبت او بودند، با نومیدی متحیر شدند که این آقا برای آبادانی آمده یا برای ویرانگری؟ عرضه ندارد با این همه پول نفت محله آسیابآباد را بهتر از محله کوروش بسازد، چرا میخواهد آنجا را هم خراب کند و سراسر شهر را به خرابه تبدیل کند.
روز پنجشنبه ۲۹ /۲/90 که در سلول شماره ۲۲انفرادی سالن ۲ بند ۱ زندان گوهردشت محبوس بودم، به یکی از پاسدار بندها به نام حسن عظمتی که آمده بود یکی از زندانیان بختبرگشته را به حفاظت اطلاعات زندان ببرد، متذکر شدم که زمان زیادی از نوبت دستشویی زندانیان گذشته. ولی او با خونسردی خاص گفت: که فرجینژاد سرپرست حفاظت اطلاعات دستور داده که چون سلولهای انفرادی واقع در سالن ۲ بند ۱ برای زجرکش کردن زندانیان شاخدار یعنی متمرد و سرکش است و به همین دلیل سرویسهای بهداشتی آنها را کندهایم، آنها را نه به بهداری ببرید و نه به موقع به دستشویی ببرید بگذارید خودشان را خراب کنند تا آدم شوند و اگر کسی اعتراض کرد او را به اتاق خالی (اتاق شکنجه) ببرید و با باتون او را حسابی مشت و مال دهید و اگر هم اتفاقی افتاد من (فرجی نژاد) خود جوابگو هستم.
متأسفانه بهرغم گذشت ۳۳سال هنوز وحوش درک نمیکنند که افزایش روزانه انواع بحرانهای اجتماعی در کشور پیآمد غیرقابل انکار از تزریق همین رفتارهای غیرانسانی و ناهنجارهای روحی و روانی مجموعه کارگزاران رژیم بر پیکره اجتماعی یعنی مردم - زندانی و غیرزندانی. کارگزارانی که دارای چنان خصوصیت ویرانگری هستند که حتی قضای حاجت را که حق کلیه حیوانات هم هست از زندانیان دریغ میکنند.
… میگفت که مزدوران ولایت فقیه بهرغم اینکه از انواع رانتها از جمله رانتهای تحصیلی هم استفاده کرده و علیالظاهر عنوانهای دانشگاهی را یدک میکشند ولی هنوز انسانیت را با (عن) میبینند.
به پاسدار بند نامبرده که سعی میکرد با حالت چهره و لحن کلام ابراز تأسف مدره خود را از این وحشیگریها مبرا نشان دهد گفتم:
آیا این آقایان بعد از ۳۰سال زندانبانی یاد نگرفتهاند که زور نتیجه عکس میدهد؟
آیا زندانی کردن افراد و جداکردن آنها از خانواده، جامعه و… بهاندازه کافی کشنده نیست؟
آیا انتقال زندانی از بند عمومی و ایزوله کردن وی در یک سلول تنگ و تاریک که حتی فاقد سرویسهای بهداشتی است و اصطلاحاً به آن زندان در زندان میگویند شکنجه مضاعف نیست؟
هرچند که قضای حاجت بیشتر در توالتهای کریه سالن ۲ بند ۱ زندان گوهردشت که بوی گند قرونوسطایی را میدهد زجر دادن افراد نیست که تازه آن را هم از زندانی دریغ میکنند؟
حقیقت آن که لاجوردی معدوم که به تمام معنا یک بیمار روانی بود، جانی بالفطره بود، بیمارترین افراد را در سازمان زندانها بهکار گرفت و از آن جملهاند: دیوانگانی چون کولیوندها، نادری، بخشی، میرزایی، زانوسی، خاکی که بدون استثنا مبتلا به بیماری شدید و روانی هستند و حالا هم که پیر شدهاند آزار دادن و التماسهای آزار دیدن مردم برایشان بسیار لذتبخش و به نوعی تفریح، همچون سران رژیم حاکم که بدترین آزادیستیزان و مردمستیزان روح شیطانی آنها را ارضاء میکند… فرجینژادها که بر آن بیماران ریاست میکنند از چه قماش نامرغوبتر و بیمارتری هستند.
ترک، تاتار، تازی، مغول و هر قومی که به ایران حمله کرد بعد از چند سال متحول شده و با فرهنگ والای ایرانی مأنوس گردید ولی معلوم نیست که اهالی قوم منحوس ولایت فقیهی از چه جنس و جنی هستند که بعد از ۳۳سال هنوز هم آدم نشدهاند.
برای پیروزی بر نظام ستمشیخی ایرانیان جهان متحد شوید.
ارژنگ داوودی
تیرماه ۱۳۹۰.
«ترک، تاتار، تازی، مغول و هر قومی که به ایران حمله کرد، بعد از چند سال متحول شده و با فرهنگ والای ایرانی مأنوس گردید ولی معلوم نیست که اهالی قوم منحوس ولایت فقیهی از چه جنس و جنی هستند که بعد از ۳۳سال هنوز هم آدم نشدهاند». او همچنین از جنایتهای قرونوسطایی که در سلولها انفرادی بند ۱ زندان گوهردشت کرج بهصورت سازمانیافته علیه زندانیان بیدفاع بهکار برده میشود، پرده برمیدارد.
با یاد خدا،
آزادیخواهان جهان،
هممیهنان گرامی،
به یاد میآرم در سال ۱۳۵۹ در شهر اهواز جنجالی بپا شد چون استاندار وقت خوزستان به نام محمد غروی که گوی وقاحت را از ذیل کارگزاران رژیم ولایت فقیه ربوده بود، در یک سخنرانی در جمع مردم اهواز با گستاخی تمام به آنان گفت: که نگران نباشید چون ما کوروش، محله اعیاننشین اهواز را هم مثل آسیابآباد، محله فقیرنشین اهواز میکنیم؟
همان افراد یا بهزعم آن روزها مستضعفان که پای صحبت او بودند، با نومیدی متحیر شدند که این آقا برای آبادانی آمده یا برای ویرانگری؟ عرضه ندارد با این همه پول نفت محله آسیابآباد را بهتر از محله کوروش بسازد، چرا میخواهد آنجا را هم خراب کند و سراسر شهر را به خرابه تبدیل کند.
روز پنجشنبه ۲۹ /۲/90 که در سلول شماره ۲۲انفرادی سالن ۲ بند ۱ زندان گوهردشت محبوس بودم، به یکی از پاسدار بندها به نام حسن عظمتی که آمده بود یکی از زندانیان بختبرگشته را به حفاظت اطلاعات زندان ببرد، متذکر شدم که زمان زیادی از نوبت دستشویی زندانیان گذشته. ولی او با خونسردی خاص گفت: که فرجینژاد سرپرست حفاظت اطلاعات دستور داده که چون سلولهای انفرادی واقع در سالن ۲ بند ۱ برای زجرکش کردن زندانیان شاخدار یعنی متمرد و سرکش است و به همین دلیل سرویسهای بهداشتی آنها را کندهایم، آنها را نه به بهداری ببرید و نه به موقع به دستشویی ببرید بگذارید خودشان را خراب کنند تا آدم شوند و اگر کسی اعتراض کرد او را به اتاق خالی (اتاق شکنجه) ببرید و با باتون او را حسابی مشت و مال دهید و اگر هم اتفاقی افتاد من (فرجی نژاد) خود جوابگو هستم.
متأسفانه بهرغم گذشت ۳۳سال هنوز وحوش درک نمیکنند که افزایش روزانه انواع بحرانهای اجتماعی در کشور پیآمد غیرقابل انکار از تزریق همین رفتارهای غیرانسانی و ناهنجارهای روحی و روانی مجموعه کارگزاران رژیم بر پیکره اجتماعی یعنی مردم - زندانی و غیرزندانی. کارگزارانی که دارای چنان خصوصیت ویرانگری هستند که حتی قضای حاجت را که حق کلیه حیوانات هم هست از زندانیان دریغ میکنند.
… میگفت که مزدوران ولایت فقیه بهرغم اینکه از انواع رانتها از جمله رانتهای تحصیلی هم استفاده کرده و علیالظاهر عنوانهای دانشگاهی را یدک میکشند ولی هنوز انسانیت را با (عن) میبینند.
به پاسدار بند نامبرده که سعی میکرد با حالت چهره و لحن کلام ابراز تأسف مدره خود را از این وحشیگریها مبرا نشان دهد گفتم:
آیا این آقایان بعد از ۳۰سال زندانبانی یاد نگرفتهاند که زور نتیجه عکس میدهد؟
آیا زندانی کردن افراد و جداکردن آنها از خانواده، جامعه و… بهاندازه کافی کشنده نیست؟
آیا انتقال زندانی از بند عمومی و ایزوله کردن وی در یک سلول تنگ و تاریک که حتی فاقد سرویسهای بهداشتی است و اصطلاحاً به آن زندان در زندان میگویند شکنجه مضاعف نیست؟
هرچند که قضای حاجت بیشتر در توالتهای کریه سالن ۲ بند ۱ زندان گوهردشت که بوی گند قرونوسطایی را میدهد زجر دادن افراد نیست که تازه آن را هم از زندانی دریغ میکنند؟
حقیقت آن که لاجوردی معدوم که به تمام معنا یک بیمار روانی بود، جانی بالفطره بود، بیمارترین افراد را در سازمان زندانها بهکار گرفت و از آن جملهاند: دیوانگانی چون کولیوندها، نادری، بخشی، میرزایی، زانوسی، خاکی که بدون استثنا مبتلا به بیماری شدید و روانی هستند و حالا هم که پیر شدهاند آزار دادن و التماسهای آزار دیدن مردم برایشان بسیار لذتبخش و به نوعی تفریح، همچون سران رژیم حاکم که بدترین آزادیستیزان و مردمستیزان روح شیطانی آنها را ارضاء میکند… فرجینژادها که بر آن بیماران ریاست میکنند از چه قماش نامرغوبتر و بیمارتری هستند.
ترک، تاتار، تازی، مغول و هر قومی که به ایران حمله کرد بعد از چند سال متحول شده و با فرهنگ والای ایرانی مأنوس گردید ولی معلوم نیست که اهالی قوم منحوس ولایت فقیهی از چه جنس و جنی هستند که بعد از ۳۳سال هنوز هم آدم نشدهاند.
برای پیروزی بر نظام ستمشیخی ایرانیان جهان متحد شوید.
ارژنگ داوودی
تیرماه ۱۳۹۰.