728 x 90

مادران شهيدان ,

پیام مهوش علاسوندی مادر عبدالله و محمد فتحی که توسط رژیم آخوندی اعدام شدند

-

عبدالله و محمد فتحی
عبدالله و محمد فتحی
عصر ٢٧اردیبهشت - اگر فرزندان من یک بار مردند٬ قاتلان و شکنجه‌گران و مسئولان این پرونده روزی 100بار خواهند مرد.
آنها روی آرامش را نخواهند دید مخصوصاً رحیمی و بهرامی و سرهنگ حسین‌زاده و حبیب‌اللهی دادستان اصفهان. وقتی در مقابل دو پسرم قرار گرفتم و گفتند یک دقیقه وقت دارید آخرین ملاقات را انجام دهید، به پسرانم گفتم سرتان را بالا بگیرید و با چشم باز بمیرید و به چشمهای آن کسی که طناب دار بر گردنتان می‌اندازد نگاه کنید.

سؤال من این است که در کجای دنیا رسم است حتی اجازه ندهند مادر و فرزندانی که قرار است اعدام شوند با خیال راحت همدیگر را در آغوش بگیرند؟ فرزندان من خواستند دستشان را باز کنند و یک لحظه مرا در آغوش بگیرند، گفتند نمی‌شود. در کجای دنیا به آخرین خواست محکوم به اعدام گوش نمی‌دهند؟ پسرم گفت می‌خواهم مامانم را بغل کنم٬ دستم را باز کنید. نکردند گفتند قانون است. به پسرانم گفتند ببینید چه کشور قانونمندی داریم! گفتم من دستهایم را دور گردن شما می‌اندازم. من شما را بغل می‌کنم همان‌طور که از کودکی تا الآن بغلتان می‌کردم.
ما سحرگاه امروز در مقابل در زندان اصفهان بودیم. جمعیتی که آنها را نمی‌شناختم در کنار من بودند و جوانان زیادی آرام آرام اشک می‌ریختند. وقتی آخرین ملاقات انجام شد و نزد دوستانم برگشتم٬ همانهایی که بیرون در منتظر من بودند٬ همانهایی که اولین بار می‌دیدمشان٬ گفتم عزیزانم گریه نکنید. اینها ادعا می‌کنند که با کشتن دو فرزند من جامعه ایران پاک می‌شود و مشکلات از این جامعه رخت برمی‌بندد٬ پس خوشحال باشید که با قتل دو عزیز من قرار است آرامش به جامعه ایران بازگرد! قرار است دیگر کسی گرسنه سر بر بالین نگذارد و کسی شکنجه نشود! قرار است دیگر کسی از گرسنگی نمیرد! قرار است همه مصائب این جامعه که از سر و روی ما بالا می‌رود، تمام بشود! به جوانانی که در سحرگاه خونین امروز اشک می‌ریختند گفتم فرزندان من اولین قربانیان اینها نبودند اما امیدوارم آخرین قربانیان اعدام باشند.
یکبار دیگر می‌پرسم آیا نباید به آخرین خواست اعدامی‌ها توجه کرد؟ فرزندان من 2نامه نوشته‌اند که در حقیقت وصیتنامه آنها است. آنها به من گفتند مادر یک نامه عفو و بخشش برای تو و پدرم نوشته‌ایم و یک نامه به خدا، مستقیم برای خدا نوشته‌ایم و سؤالات خودمان را از او کرده‌ایم. به زندانبان گفتم نامه‌های فرزندانم را به من بدهید. گفتند اول باید ببینیم چه نوشته‌اند و کپی بگیریم و سپس تحویل می‌دهیم. این چه حکومتی است که از نامه 2فرزند من که دقیقه‌یی بعد آنها را اعدام می‌کند٬ می‌ترسد و این چه حکومتی است که وصیتنامه فرزندانم را هم به من نداده است؟
وقتی فرزندان مرا کشتند، و البته صحبت این بود که امروز 4نفر دیگر را نیز اعدام کرده‌اند٬ آمبولانس حامل پیکرهای فرزندانم را که خواستند بیرون بیاورند٬ مردان اسلحه به دست از جوانان و مردمی که دست خالی در آن‌جا تجمع کرده بودند و اشک می‌ریختند، وحشت داشتند. من این وحشت را در چشمهای آنها می‌دیدم.
در گرامیداشت یاد فرزندان من شمع روشن کنید و به آرزوی دنیایی باشیم که زندانی نباشد. به امید این‌که دیگر در هیچ جای دنیا اعدامی نباشد. اعدام در سراسر دنیا باید خاتمه پیدا کند. در هیچ جای دنیا نباید شکنجه‌ای باشد. به امید این‌که اگر هم زندان و زندانی هست٬ زندانها برای تربیت و سازندگی باشد نه شکنجه و زورنمایی و قلدری یک مشت جنایتکار و قلدر. انسان‌سازی و راهنمایی و کمک جای شکنجه و توهین و تحقیر را بگیرد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0ef61b12-e9a8-444f-9097-d3fdb251f55e"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات