728 x 90

شهيدان قيام,

پیامهای مجاهد صدیق زندانی سیاسی محسن دکمه‌چی از زندان گوهردشت

-

مجاهد صدیق محسن دکمه‌چی در زندان گوهردشت
مجاهد صدیق محسن دکمه‌چی در زندان گوهردشت
شرح محرومیتهای درمانی و پزشکی توسط دژخیمان رژیم، از زبان مجاهد صدیق محسن دکمه‌چی زندانی سیاسی، مصداق روشنی از « جنایت علیه بشریت»:

ما که 24ساعته درد می‌کشیم، آرامبخش می‌دهند…
من الآن حدود 20کیلو وزن کم کردم، 89کیلو بودم شدم 70کیلو، 69...
عرض کنم خدمتتان، یک توده روی پانکراس من جمع شده، توده سرطانی… عمل جراحی کردند، آن توده پانکراس باعث شد که تمام بدنم زرد شده، عمل جراحی کردند گفتند این توده را درمی‌آوریم. وقتی شکافتند دیدند هیچ کاریش نمی‌توانند بکنند، چون به رگ و پی من چسبیده بود. آن‌جا گفتند آقا فقط سریعاً 2ماه بعد از عمل جراحی باید بروی دنبال شیمی‌درمانی.
گفتم کار من دارو و درمان است باید بروم بیرون، گفتند یک هیأت 3نفره هست می‌خواهند بهت عفو بدن. گفتم بابا عفو نمی‌خواهم، شما سند بگیرید بتوانم بروم بیرون، اگر خورد که خورد، اگر نخورد، برمی‌گردم حبسم را می‌کشم.

پیام مجاهد صدیق محسن دگمه‌چی پس از شنیدن خبر شهادت جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی

عرضم به حضورتان، جعفر و اینها را یک روزی بردند اونجا به آنها گفتند حکم شما اعدام است و آمدیم اجرا کنیم یا مصاحبه کنید.
جفتشون گفتند ما مصاحبه نمی‌کنیم، بعد بردنشون دادسرا و اونجا نمی‌دانم چه اتفاقی برایشان افتاد، بعدازظهر آنها را برگرداندند. بهشون گفته بودند که تا 4، 5روز دیگه تو را می‌زنیم، جفتتون رو، جفتشون را با کلک از این‌جا بردند، جعفر رو به‌عنوان این‌که دادگاه شاکی خصوصی داره اون روز صبح ساعت 7 و محمد هم به‌عنوان بهداری، توی بهداری بچه‌هایی که بودند بعضیهایشان گفتند نه، محمد را همونجا بردند دادسرا که بعد ما فهمیدیم کار تموم شده.
روز بعد صبح من را آوردند، برگشتیم، دیگه من خبری ندارم.
این 3، 4روزی که اونها توی بند بودند تا بردند اعدامشون کردند خیلی سرحال بودند، خیلی سرحال بودند، یعنی واقعاً حاج محمد مثل یک بچه 14ساله شده بود، همینجوری که می‌خندیدند مثل یک بچه 14ساله سر از پا نمی‌شناختند.
به آروزش رسیده بود، به آمالی که داشت رسیده بود، جفتشون این طوری بودند.
من از صمیم قلب خودم کیف کردم… واقعاً یک دفعه… حاج‌ محمد… همش با بچه‌ها بود… مثل 14ساله شده بودند…
التماس دعا داریم از همه که دعا کنند برامون، ولی باز هم توکلمان به خداست، هرچه خواست خدا باشه، برای منهم همان اتفاق می‌افتد، من خودم راضیم، واقعاً از صمیم قلب می‌گویم راضیم به رضای خدا، هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد برای من مهم نیست، من اصلاً نه ناراحت مرگم، نه ناراحت چیزی هستم که بخواهم بگویم فردا می‌میرم، نخیر، من آرزویم اینه که عاقبت به‌خیر از این دنیا بروم، من هیچ آرزوی دیگری ندارم. با یک خاطره خوش،
حالا اگر خوب هم شدیم که سعادت نصیبمان می‌شود باز خدمتگزاری می‌کنیم.

پیام مجاهد والامقام محسن دکمه‌چی، پدر مجاهد اشرفی نرگس دکمه‌چی به دخترش از زندان گوهردشت

خوشحالم که او آن‌جاست و برایش آرزوی سلامتی می‌کنم و افتخار می‌کنم که آن‌جاست، بزرگترین افتخار زندگی من آن‌جاست.
خدا انشاءالله بهتون قوت بده و این پیغام من را به او بدهید. بگو تو مایه افتخار باباتی.
خدا خیرتان بدهد، انشاءالله که ما لیاقت این همه محبت را داشته باشیم.
انشاءالله که ما هم قابل باشیم و انشاءالله بتوانیم جبران کنیم، انشاءالله بتوانیم. ما هدفی غیر از خدمت به مردممان چیز دیگری نداشتیم. به‌خاطر همین مردم، ما این‌جاییم. در زندگی هیچ کم و کسر نداشتیم که بخواهیم برای خودمان مبارزه کنیم، ما فقط برای مردم… مخلص همه مردم هستیم، خاک پای همه مردم…

خیلی خوشحال شدم، قربان شما
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0fc2d121-351d-4e0a-84b6-ea3b74133a1c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات