با چشمانیاشکبار و قلبهایی مالامال از درد، اعضا و هواداران مقاومت، دوستان و همرزمان مادر کوشالی پیکر او را در قبرستان سرژی (اینترکومونال) به خاک سپردند. کسی را یارای وداع با او نبود، هر یک از یاران مقاومت دفتری از خاطرات او با خود داشت، لبخندهایش که هیچگاه، حتی در سختترین شرایط از سیمای مهربان او محو نمیشد، مشتهای گره کردهاش در تظاهرات و اکسیونها، که دشمن را نشانه میگرفت، قلب پر مهر و رئوفش که با وجود دردهای فراوان، مثل دریا، ژرف و آرام بود، حضور همیشگیاش در هر صحنهای که مقاومتی ضروری بود و دفاع جانانه از او از اشرف، از خاطرهها پاک شدنی نبود.
حوالی ساعت ۱۴ روز سهشنبه پیکر مادر کوشالی (محترم ایجه ای) روی شانههای یاران و همرزمانش در گورستان سرژی در شمال پاریس، تا منزلگاه ابدیاش بدرقه شد. با چشمانیاشکبار بر پیکر پاک او نماز گزاردیم و سرانجام در ناباوری، او را به خاک سپردیم.
حوالی ساعت ۱۴ روز سهشنبه پیکر مادر کوشالی (محترم ایجه ای) روی شانههای یاران و همرزمانش در گورستان سرژی در شمال پاریس، تا منزلگاه ابدیاش بدرقه شد. با چشمانیاشکبار بر پیکر پاک او نماز گزاردیم و سرانجام در ناباوری، او را به خاک سپردیم.
پس از خاکسپاری، مزار مادر توسط حاضران گلباران شد و آنگاه پیام خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت توسط خانم شهرزاد صدر حاج سیدجوادی خوانده شد سپس، تنی چند از یاران و نزدیکانش سخنان کوتاهی در استمرار یاد او گفتند:
الهامبخش مبارزان آزادی
ابوالقاسم رضایی درباره جایگاه مادر در میان خانواده مقاومت گفت: او از افتخارات تاریخ پر رنج مجاهدین است. مادری که شهادت ۴ پسر قهرمانش را شجاعانه تحمل کرد و نزدیک به سی سال رنج و دوری از شهر و دیار را بهجان خرید و تا آخرین لحظه حیات راه فرزندان مجاهدش را با شور و اشتیاق ادامه داد.
مادری که وجود و حضورش در میدانهای نبرد علیه آخوندها، همیشه گرمابخش جمعمان بود. زنی رزمنده و شجاع، که ایستادگیاش در مقابل آخوندهای دیوصفت، ضدایران و ضدبشر، الهامبخش مبارزان راه آزادی بود.
همشهریانش، او را سمبلی از مقاومت، ایستادگی پایدار در مقابل جانیان حاکم برایران میشناختند و منتظر بودند که با سرنگونی آخوندها به میانشان برگردد و آنطور که شایستهاش است از او تجلیل کنند.
مادر ۵ شهید قهرمان
سیمین منافی، از سوی یاران مقاومت در آلمان، سخنان کوتاهش را با قطعه شعر زیبایی شروع کرد:
پنجره چوبی با پردههای ماهوت
مادر، با چارقد گلی
عطرش، طعم اضطرابی گنگ است
و رنگش، آه اگر نمی چشیدم
راز دیگری در من میجوشید.
سیمین منافی این طور ادامه داد: خزان پاییز، گل دیگری را از گلستان ما ربود و مادر کوشالی، مادر ۵ شهید قهرمان مجاهد خلق و همه مجاهدین را به رفیق اعلا برد.
به راستی چه کسی است که یکبار و فقط یک بار مادر کوشالی را دیده باشد وغم سنگین نبودنش را بتواند تحمل کند. شیرزنی که از سه دهه پیش تاکنون چه در میدانهای نبرد و چه در دوران تبعید، همواره یار و پناهگاه فرزندان مجاهدش بود. بهخصوص طی هفت سال پایداری قهرمانان اشرف، همواره و در همه جا و با وجود درد و ناراحتیهای جسمی در صف اول دفاع از فرزندانش حاضر بود. او در مجامع بینالمللی و در دادخواهی شهیدان، همواره میخورشید و هیچگاه خم به ابرو نمیآورد.
ما، مثل همه شما، تنها با ایمان و با رزم مشترک و دفاع پیگیر از فرزندان مجاهدش که مادر نفس را به آنها بخشیده بود، میتوانیم داغ فراق مادر را التیام بخشیم.
مادرانی که به بخشی از تاریخچه مجاهدین تبدیل شدند.
پنجره چوبی با پردههای ماهوت
مادر، با چارقد گلی
عطرش، طعم اضطرابی گنگ است
و رنگش، آه اگر نمی چشیدم
راز دیگری در من میجوشید.
سیمین منافی این طور ادامه داد: خزان پاییز، گل دیگری را از گلستان ما ربود و مادر کوشالی، مادر ۵ شهید قهرمان مجاهد خلق و همه مجاهدین را به رفیق اعلا برد.
به راستی چه کسی است که یکبار و فقط یک بار مادر کوشالی را دیده باشد وغم سنگین نبودنش را بتواند تحمل کند. شیرزنی که از سه دهه پیش تاکنون چه در میدانهای نبرد و چه در دوران تبعید، همواره یار و پناهگاه فرزندان مجاهدش بود. بهخصوص طی هفت سال پایداری قهرمانان اشرف، همواره و در همه جا و با وجود درد و ناراحتیهای جسمی در صف اول دفاع از فرزندانش حاضر بود. او در مجامع بینالمللی و در دادخواهی شهیدان، همواره میخورشید و هیچگاه خم به ابرو نمیآورد.
ما، مثل همه شما، تنها با ایمان و با رزم مشترک و دفاع پیگیر از فرزندان مجاهدش که مادر نفس را به آنها بخشیده بود، میتوانیم داغ فراق مادر را التیام بخشیم.
مادرانی که به بخشی از تاریخچه مجاهدین تبدیل شدند.
فاطمه رضایی، همرزم دیگری بود که یاد و نام مادررا گرامی داشت. او گفت: متأسفانه بیماری به مادر اجازه نداد، که به آروزیش که سرنگونی ملاها و آزادی ایران بود، برسد. او با روحیه پرشورش، آماده بود که این مبارزه را تا هر زمان که لازم باشد و تا انتها ادامه دهد، ولی جسم رنجورش توان حمل روح پرتلاش او را نداشت.
فاطمه رضایی گفت: روحیه پر شور مادر مانع از این میشد که کسی از بیماریهای متعدد و آزار دهنده او چیزی بداند. و در چنین شرایطی که اصلاً انتظارش را نداشتیم، مادر ما را ترک کرد.
او ما را ترک کرد ولی خاطرهاش، خاطره جنگندگیاش در مقابل آخوندها و روحیه تهاجمیاش علیه دشمن ضدبشری و مزدوران خارج کشوریاش، از یاد ما نمیرود و شخصیت والای او همواره الهامبخش ما خواهد بود.
او پیشتاز مادرانی بود که یک دم از حمایت و پشتیبانی فرزندان مجاهد و مبارزشان باز نایستادند. اینها شجاعانه در راه فرزاندان شهیدشان قدم گذاشتند و به بخشی از تاریخچه مجاهدین تبدیل شدند.
طی هفته سال پر فتنهای که پشت سرگذاشتیم، مادر کوشالی پای ثابت هر تظاهرات و هر اقدامی که برای خنثی کردن توطئههای بیشمار علیه اشرف صورت میگرفت بود. او بهرغم بیماریاش اصرار داشت که در همه این صحنهها حضور داشته باشد.
تعظیم در برابر مادر
پرویز خزایی، عضو شورای ملی مقاومت و نماینده شورا در کشورهای اسکاندیناوی که به سختی میتوانست بر احساسات خود غلبه کند، گفت از طرف همه اعضای شورای ملی مقاومت در برابر مادر سر تعظیم فرود میآورد.
از طرف خانواده شهدا، همه شهدا، شهدای تاریخ، شهدایی که در برابر ظلم ایستادند، در برابر مادر کوشالی سر تعظیم فرود میآورم و بر او درود میفرستم.
نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم
زینت میرهاشمی، از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق، با درود به مادر کوشالی و مادران مجاهد حاضر در مراسم شروع به سخن کرد، وی در بیان ویژگیهای مادر کوشالی گفت: مادر کوشالی که در سرمای زمستان با چهره خندان حضور داشت، او یک مبارز بود. مادری که فرزندانش را نه یکی، نه دوتا… این درد و رنجی که یک مادر تحمل میکند، مادری که در شرایط اختناق، پیکر فرزندش را با دست خودش در حیاط خانهاش دفن میکند، رنج و درد او قابل تصور نیست. با همه این درد و رنجها در صف اول بود. مادرانی که با این درد و رنج در مبارزه خود پای فشردند، ما به آنها نشان خواهیم داد، با این شعار که ما نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم. بله روزی خواهد آمد که تمام قاتلان، عاملان و آمران، که این دردها را به این مادران روا داشتهاند، در یک دادگاه صالح به محاکمه کشیده شوند.
همه ما از خاکیم و به خاک بر میگردیم، اما کسانی هستند که وقتی از میان ما میروند، آثاری از خودشان میگذارند که آدم باورش نمیشود که رفته باشد، الآن کسی باور نمیکند که مادر کوشالی رفته باشد. خندههایش، رفتارش و… نشان داد که در قلب ما جاودان خواهد ماند.
مادر معلم انسانیت بود
مهدی ابریشمچی، سخنانش را با آیاتی از قران و تسلیت به خانم مریم رجوی و به اشرفیان بهخصوص به دختر مجاهد اشرفیاش، نسرین، شروع کرد و گفت، در عین حال باید به این نسل بهخاطر داشتن چنین مادری، تبریک گفت. چرا که مادر کوشالی با زندگی پربارش و تحمل رنج و سختی و فدا درمسیر آزادی، با صبر و شکیبایی و بارویی گشاده، به معلمی بزرگ در مدرسه آزادی و آزادیخواهی برای امروز و فردای ایران عزیزمان تبدیل شد.
به این دلیل که وجدان هر انسان شرافتمندی در برخورد با فدای عظیم این مادر تکان میخورد و در مقابل حقانیت آرمان او سر تعظیم فرود میآورد.
آخر مادر، درتاریخ بشر سمبل عشق بیدریغ و پاک نسبت به فرزند است عشقی یکجانبه برای فرزند و برای رشد و ارتقای مادی و معنوی او.
و مادر کوشالی قبل از هر چیز یک مادر بود. مادری سرشار ازعشق و عاطفه.
رژیم ددمنش آخوندی چهار پسر وی نجم الدین و کمال الدین و شمسالدین و علاءالدین و عصمت همسر علاء را شهید کرد.
ولی مادر کوشالی در مقابل این رنج بزرگ خم به ابرو نیاورد و چون کوهی استوار در مقابل قاتلین فرزندانش و فرزندان مردم ایران قد برافراشت، ایستاد و جنگید و یک لحظه سستی را به خود راه نداد و تا آخرین لحظه حیاتش در تمامی صحنهها در صف اول ایستاد و جنگید. و بهخصوص درسالهای اخیر به یک مدافع بیامان اشرف و اشرفیان تبدیل شد.
در این مسیر بیماری وگرما و سرما و خستگی و هیچ مانعی را به رسمیت نشناخت.
و به تجسم این شعار حسینی تبدیل شد که هیهات منا الذله
آری درس بزرگ زندگی و حتی درگذشت مادر کوشالی این است که:
وقتی عشقی مقدس به تقدس عشق مادری در دل داری
و سرنوشت و مسیر زندگی خلقت تو را در مقابل دشمن غدار و نیروی اشغالگری چون آخوندهای ضدبشر قرار میدهد که در جنایت و رذالت مرزی نمیشناسند، متقابلاًًً قلبت را چنان فراخ کن که تمامی فرزندان خلق را مانند فرزندان دلبندت دوست داشته باش.
دامنت را به فراخنای جنگلهای گیلان و دشت و دمن کردستان و آذربایجان خراسان و خوزستان بگستران تا علاوه برعلا و دیگر فرزندانت، پناهگاه همه فرزندان ستم زده و بلاکشیده این آب و خاک باش، و چنان همه جا و در همه صحنهها و پهنهها حاضر باش که دستان پرمهر و محبتت نوازشگر تمامی کودکان یتیم ایران زمین باشد.
آری علیرغم غم بزرگت چون مادر کوشالی پیوسته لبخندی بزرگ را برلب داشته باش تا دیگران وقتی تو را میبینند با لبخند تو غم هایشان را فراموش کنند. و خستگی هاشان در سلام و کلام گرم تو ذوب ومحو شود.
و گاه از کوچکی قلبشان در مقابل بزرگی قلب تو شرم کنند سستی ها را به کناری بگذارند و از جا برخیزند.
چرا که میدانی اگر تو به آنها عشق نورزی و به آنها نیدیشی کسی به آنها فکر نخواهد کرد.
و این چنین است که مادر کوشالی و انسانهایی مانند او به بیان قرآن به دریچههای رحمت و رهایی خداوند برای مردم تبدیل میشوند، انسانهایی وارسته و از خود بیخود و برای همه، والله رؤف بالعباد
مادر کوشالی، چونان خورشیدی حقانیت این راه را و باطل بودن قاتلین فرزندانش را گواهی میدهد.
آقای ابریشمچی افزود: امروز ما قبل از هر چیز در کلاس وداع با مادر کوشالی و با فرود آوردن سر تعظیم در مقابل او و با بوسه زدن بر مزارش با او عهد کنیم که از او و زندگیاش بیاموزیم. ازاو بیاموزیم که عاشق باشیم.
عاشق همه آنهایی که امروز در ایران آخوند زده ما چونان نیاز صحرهای تفتیده و ترک خورد در آفتاب به قطرات باران به قطرات و بلکه رودخانه عشق نیاز دارند.
پناه باشیم برای آنان که رژیم تمامی پناهگاههایشان را اشغال کرده.
مادر و پدرباشیم برای تمامی فرزندان یتیم کشورمان برای دخترکانی که به ظلم در بازار جنایت به حراج گذاشته شدهاند.
و کوه باشیم در مقابل رژیم و برای احقاق حقوق خلقمان علیرغم تمامی سختیها از جایمان تکان نخوریم.
و اینچنین حق سپاسگزاری از مادری را که از وجودش شمعی برای راه آزادی ساخت بجای بیاوریم.
تا فرزندی شایسته و رهرویی سرفراز برای او باشیم تا پیوسته دعایش را باخودمان داشته باشیم.
راستی که: هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ---- ثبت است در جریده عالم دوام ما.