728 x 90

اعدام 5زنداني سياسي,توطئه خانواده عليه اشرف,

یکی دیگر از مجاهدان اشرف، سیرک مسخره خامنه‌ای - مالکی را افشا نمود

-

نماد « آرش» در شهر اشرف
نماد « آرش» در شهر اشرف
یکی دیگر از مجاهدان اشرفی ضمن افشای سیرک مسخره عوامل وزارت اطلاعات خامنه‌ای و نیروهای سرکوبگر مالکی در ورودی اشرف، بر عزم خویش برای ادامه مبارزه تا سرنگونی رژیم ددمنش آخوندی تأکید گذاشت. توجه شما را به اظهارات حسن شعبانی جلب می‌کنیم.

حسن شعبانی
با سلام، من الان 8ساله که ساکن اشرف هستم طی این سالیان رژیم آخوندی از هیچ توطئه‌ای علیه ما اشرفیان کوتاهی نکرده و نخواهد کرد و الان هم یک عده مزدور آورده پشت درب اشرف که تحت عنوان خانواده که یکی از اون مزدوران برادر منه که سال 82 همین با وزارت نجاست و اطلاعات آخوندی آورده شد اشرف که همین فرد قبل از اینکه بیاید اشرف رفت جلوی سفارت آمریکا علیه ما تظاهرات کردند که عکس اش رو الان نشونتون میدم این عکس همین فرد مزدوری که پشت دره و این هم عکس خودمه که به‌دست همین مزدور غلامحسن شعبانی که این‌جا هست و این هم عکسی که جلوی سفارت آمریکاست و این پلاکاردهاشونه و اینهم تجمعی که کردن تظاهراتی که علیه ما اشرفیها کرده بودند ایضاً همین یکی این هم جزو همینهاست که این یکی هم مزدورا هستش که چاپ شده در حقیقت همین مزدور آمدند اشرف بعد ازتظاهراتی که جلوی سفارت آمریکا تو بغداد انجام دادند و آمدند گفتند که می‌خواهیم ملاقات کنیم و سازمان اینها رو راه داد که قبول کرد که با ما ملاقات کند این فرد همین مزدور با مادرم آمده بود اون موقع اومد طی ملاقاتی که داشتیم اولش اونقدر وزارت نجاست تو گوش اینها خونده بود بیش از 13 الی 14 بار برده بود تو این جلسات وزارت نجاست که این رفتی اشرف اینکار را بکن اینکاررو بکن که اینها رو برای این که از اشرف بکنی بری و برگردونی ایران همین که اومدند اشرف ما خودمون اون عکسی که داشتم همین مزدور برادرم بود این خودم الان مادرمه که تو اشرف با هم عکس گرفتیم بعد این جریان ما کلی باهم چیز داشتیم بگو مگو داشتیم که اینها می‌خواستند من رو به‌زور مثلاًًًًًًًً بگند که بیا برویم ایران دنبال زن و زندگی و این چیزها که من قبول نکردم اینها دیدند به نتیجه‌ای نرسیدند آخر راهشون رو گرفتند که بروند من هم گفتم که حداقل می‌خواهی بروی، بگو آری ما با بچه مون ملاقات کردیم که یک نامه‌یی نوشتن به این مضمون که قبل از رفتنشون یک نامه نوشتند که واسته تون می‌خونم این نامه رو:
سازمان مجاهدین خلق ایران این جانبان گلنار لطفی و اکبر شعبانی
گلنار که مادرم می‌شه اکبر شعبانی که برادرم همین مزدوری که پشت دره

در تاریخ26/4/82 برای دیدار با فرزندمان مجاهد حسن شعبانی به قرارگاه اشرف ارتش آزادی‌بخش آمدیم و بافرزندمان دیدار نمودیم یعنی منظورشون منم در این دیدار خواهان برگرداندن فرزندنمان به ایران شدیم و موضوع را با سازمان مجاهدین خلق ایران مطرح کردیم مجاهدین این موضوع را به عهده ما و فرزندمان گذاشتند، وقت مکفی در اختیار ما قرار دادند یعنی اینها را داشته باش تا بعد، ما نهایت تلاشمان را کردیم که پسرمان حسن شعبانی را به ایران برگردانیم ولی به‌رغم همه تلاشی که کردیم او حاضر به بازگشت نشد، ضمن سپاس و تشکر فراوان از سازمان مجاهدین خلق ایران که الان می‌دونید که سپاسگزاری کردند و تشکر کردند که همین رو داشته باشید بعدها، بعدش که این فرصت رو در اختیار ما گذاشتند و با برخورد برخورد گرم و صمیمانه از هیچ تلاشی برای دیدار و دیدار و انتخاب پسرمان کوتاهی نکردند، نهایت تشکر رو داریم و این امضای همین مزدوره که پشت دره اکبر شعبانی تاریخش 27/4/82 و امضای مادرمه و آخرش هم امضای خودم 27/4/82 حسن شعبانی و در ادامه‌اش خودم شخصاً این رو نوشتم این‌جانب مجاهد خلق حسن شعبانی که از طرف سازمان به من گفته شد رفتن و ماندن در اختیار خودم هست من با اراده و آگاهی و اختیار به‌رغم اصرار مادرم ماندن در ارتش آزادی‌بخش را انتخاب کردم این هم امضای خودم تاریخ 27/4/82 حسن شعبانی همین که رفتند ما گفتیم اینها دیگر قانع شدند و به این اطمینان رسیدند که دیگه من که برگشتنی نیستم دیگه اینها می‌رند پی زندگیشون ولی طولی نکشید یک چند روزی بیشتر طول نکشید تو سایتهای وزارت انجمن نجاست که ملاحظه کنید:
که این اطلاعیه انجمن نجاست در محکومیت ضرب و شتم خانواده مجاهدین در قرارگاه مجاهدین که چنین نوشته بود
درجای دیگر آقای شعبانی که قصد دارد برادر خود را از دست نیروهای رجوی خلاص کند نفرات مراقب بر سر یعنی واقعاً تمام یعنی تماماً دروغ که در آن نامه که خوندم قبلاً این رو نگاه کن مراقب بر سر او و برادرش ریخته و هر دو را مضروب می‌سازند یعنی منه منظورشون که یعنی دروغپردازی وزارت نجاسته در تاریخ 30/4/82 که نوشته شده بود و این وضعیت از این‌جا تمام نشد باز ادامه داشت. که باز با خبر شدم که همینها از قول اینها تو ایران دیدبان در تاریخ 1/12/83، 1383 دوباره حرفهای مزدور را چیز کرده بودند این‌جا هم باز تموم نشد باز ادامه داشت که باز هم با خبر شدم که دوباره همین مزدوران یک نامه به کوفی عنان نوشتند یعنی ایران دیدبان که نامه‌اش نگاه کنید که ایران دیدبان تاریخ 17/2/1383 نامه به کوفی عنان که قبل از همه اینها که هم عکسهایی که گرفته بودیم نشونتون دادم که قبل از رفتنشون هم که تشکر کرده بودند بعد رفتند یک همچین لجن‌پراکنی کردند علیه ما که این هم تشکری که این چه تشکری بود اون رفته اینجوری که یعنی کامل رژیم استفاده و در ادامه همین نامه‌ها خودم یک نامه خصوصی واسه‌شون نوشتم که به این مضمون هستش که براتون می‌خونم که یعنی همین نامه خصوصیم رو

به نام خدا
نامه به خانواده عزیزم
با سلام به خدمت مادر و برادرم که هیچ وقت دلم نمی‌خواست که کار به این‌جا برسد و این را خودتان خواستید که این کار را انجام دادیم. برادر و مادر من از این که رفتید زیر پرچم ارتجاع علیه ما مجاهدین موضع دروغ گرفتید وقتی که من این خبر را شنیدم خیلی به هم ریختم و با خودم گفتم ای کاش من همچین مادر و برادر نداشتم که من را به یک چیز ناچیزی بفروشند. مگر شما را رژیم به این‌جا نفرستاده بود که علیه ما شعار بدهید که دادید،ولی ما از شما چه خواستیم مگر ما به شما چیزی از گل نازکتر به شما گفتیم از مسئولین بالای سازمان تا من خود من در اختیار شما بودیم این جواب مهمان‌نوازی مجاهدین است که بروید از پشت سر خنجر بزنید این هم از مزدورای وزارتی است کسی که می‌رود با وزارت اگر این بار بشنوم یا شما را در تلویزیون ببینم که شما رفتید علیه ما موضع‌گیری کرده‌اید من خودم شخصاً می‌گویم که نه شما مادر من هستید و نه برادرم اگر خودت خواستید من را ببیند یا نامه برای شما بنویسم نباید زیر پرچم رژیم بروید اگر شما طرف رژیم باشید فقط این را می‌توانم به شما بگویم نه تو مادر من هستی و نه برادر من همان حرفی که آن روزی که آمده بودید اشرف به دیدنم همان حرفی را دوباره همان حرف را دوباره تکرار خواهم کرد و شما هم من را می‌شناسید که اگر سرم برود از حرفم کوتاه نمی‌آیم. این این خواهش را دارم که اگر به نفع ما کار نمی‌کنید برضد ماهم کار نکنید چون من راهم را انتخاب کرده‌ام و دیگر تا زمانی که این رژیم سرکار است من هرگز به ایران برنخواهم گشت اگر بمیرم هم می‌گویم من را همینجا در اشرف خاک کنید نمی‌خواهم زیر پرچم رژیم هم مرده من آن‌جا باشد.
مادر من انتخاب کردم و هرگز هم از سرحرفم کوتاه نخواهم آمد خودم با پای خودم آمده‌ام و به کسی هم ربطی ندارد. من روی انتخاب خودم پایم سفت است شما که هیچ اگر با تمام فک و فامیل هم بیایید قدمتان روی چشم و اگر بخواهید من را به ایران ببرید جنازه من را هم هرگز اجازه نمی‌دهم به ایران برگردانید
این هم امضای خودم حسن شعبانی تاریخش 2مهر 1382

که من این نامه رو واسه‌شون نوشتم که یعنی دیگه دست از این کارهای که دنبال وزارت اطلاعات و این چیزا نرند ولی باز هم که خودتون بهتر می‌دونید که همینجا تمام نشد که الان بعد از هفت سال دوباره همین مزدور سال الان جدیداً اومده پشت درب اشرف شروع کرده به فرافکنی علیه ما شعار دادن که خواستار دیدار با من است که من هم که سر همین نامه نوشتم به یونامی و سازمانهای بین‌المللی و ارگانها و گفتم که من با این مزدور دیدار نمی‌کنم و بین من و این دریای خونی هست و در پایان هم یک پیام هم به این ولایت‌فقیه طلسم شکسته دارم:
کور خوندی که هرچه توطئه کنی هرچه هرکاری که می‌تونی با این مزدورانت با مزدوران عراقیت و چه داخل بتونی جلو سرنگونیت رو بگیری هرگز نخواهی توانست چون تو رفتنی هستی. هرچه هم که می‌تونی تو توانته بکن ما اشرفیها و بچه‌های قیام می‌گیم ما بچه‌های جنگیم بجنگ تا بجنگیم و در آخر هم می‌گم بیابیا
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a695c912-a41e-4347-ac42-6b01c61af553"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات