قطعا ما امروز بسیار خوشحالیم و ابعاد این خوشحالی را فهم میکنیم چرا کهگر چه همه چیز به خوبی به پایان رسید، ولی نباید فراموش کنیم که چیزی نمانده بود که یک فاجعه عظیم محقق شود؛ یک فاجعه انسانی
خانم (رجوی) من امروز با دقت زیاد به سخنان شما گوش دادم، البته مثل همیشه و فکر میکنم که سخنرانی امروز شما شایان بازخوانی و تعمق است چرا که به اعتقاد من شما یک جمعبندی خارقالعادهیی کردید از مبارزهیی که به پیش برده شد.مبارزهیی با دست خالی علیه دو دولت قوی که سازماندهی پلیسی قابل توجهی دارند همه خوشنود هستند و البته من هم در این جشن خودم را سهیم میدانم . میخواستم به دو نکته از وقایعی که اتفاق افتاد و از نظر من بسیار مهم است، اشاره کنم:
اولین نکته، موضوع مقاومت است .بعد از وقایعی که بهدنبال انتخابات محشری رخ دادند، انتخاباتی که آدم حتی نمیتواند بحث تقلب را در آن بکند. اگر نگاهی به هموطنان خودمان در جزیره کورس بیندازیم
تقلب در چارچوبهای قابل قبولی جا میگیرد ولی در این رابطه تقلب صورت نگرفت بلکه هتک حرمتی بود عامدانه به انظار عمومی مردم تهران، مردم شهرهای ایران، مردم سراسر ایران، قیام کردند، آنها شهامت و عزم جزم خود و نفرتشان را از یک حکومت متکی به سرکوب عریان به نمایش گذاشتند چرا که این سرکوب فقط سرکوب جسم نیست، بلکه یک سرکوب روحی روانی نیز میباشد. این یک سرکوب اندیشه و سرکوب مذهبی است و خدا میداند که سرکوب مذهبی وقتی حد و مرز میشکند، بدترین نوع سرکوب است .در اینجا این نگرانی میتوانست بروز کند که ممکن است نوعی عدم انطباق بین مقاومت داخلی و مقاومت خارجی که تبلور آن در شماست، وجود داشته باشد؛ گرچه شما تبلور مقاومت در داخل نیز هستید،این نگرانی میتوانست بهوجود بیاید که مجموع این جریان دچار چند دستگی شود مثل رودخانهیی که قبل از ریختن به دریا انشعابات گوناگونی دارد.
واقعهیی که در اشرف رخ داد بهطور تردید ناپذیری شورای ملی مقاومت ایران را در صف مقدم قرار داد و آنرا بهعنوان ارگان متحدکننده تمامی این مقاومت بارز کرد. شما با از خود گذشتگیهای دانشجویان و مردم کوچه و بازار ایران فاصله نداشتید .شما از طریق قهرمانی ساکنان اشرف و نمیشود نگفت، از طریق اشتباهات دولت عراق، این مقاومت را یکپارچه کردید و این مقاومت یکپارچه پشت سر شما قرار گرفته است خانم رجوی
چون شما روح این مقاومت هستید و چون از حدود 15سالی که شما را میشناسم شاهد بودهام که شما هرگز از هوشیاری خود نکاستید، هرگز ذرهیی از مبارزهجویی خود کوتاه نیامدید، چرا که یک مقاومت نیاز به روح و روان دارد، نیاز به یک رهبر دارد
در فرانسه زیاد شنیدهام که افراد ناباب سخن از سکت و تروریسم و استبداد در رابطه با شما میگویند من فقط سوأل دارم که کدام سازمان مقاومت میتوانست 30سال تمام دوام بیاورد بدون یک نشکیلات قوی،بدون فعالینی که فعالین واقعی باشند و نه فقط آدمهایی که حق عضویت میپردازند تا کارت عضویت دریافت کنند،بدون یک سازمان زنده و قوی و برای چنین سازمانی نیاز به فرماندهان و رهبران است و از موقعی که مسعود به دلایلی که همه میدانند از محیطهای رسانهیی فاصله گرفت، شما تبلور این رهبر هستید.
این البته کار سادهیی نیست، قطعا بخش زیادی از نیروی جسمیتان در این مسیر تقلیل مییابد ولی شما اینقدر با دل و جان این رهبری را بهعهده گرفتهاید که نهایتا پیروز این صحنه هستید. این اولین تأکیدی بود که من داشتم و فکر میکنم باید همه این را بهرسمیت بشناسند که امروز ما با مقاومتهای ایرانی مواجه نیستیم، فقط یک مقاومت ایران وجود دارد که از کانال شورای ملی مقاومت ایران میگذرد، همانطور که ما هم یک شورای ملی مقاومت داشتیم، شورای ملی مقاومتی که مدتها توسط یک دوست خانوادگی من، استاندار ژان مولن، رهبری میشد .آن شورا نیز باید جریانات مختلف را یکپارچه میکرد.
مواظب باشید چند تروریست در میان ما هستند فکر میکنم که مثل شورای ملی مقاومت فرانسه ولی در مدت زمان طولانیتر شما این مقاومت را یکپارچه کردهاید و اگر خدای ناکرده آقای احمدینژاد بخواهد روزی با رهبراپوزیسیون گفتگو کند باید شما را به تهران دعوت کند ولی امید زیادی به آن نداشته باشید.
نکته دومی که میخواستم به آن اشاره کنم و آنرا برای شما باز کنم ، استراتژی گروگانگیری رژیم ایران است
این یک استراتژی مداوم رژیم ایران است که تقریبا از همان روزهای اول به حکومت رسیدن در تهران پیش گرفته شد. این استراتژی عبارت است از به گروگان گرفتن افراد بیگناه و معامله بر سر آنان. این یک کار تماما انزجارآور است؛ معامله بر سر جان این گروگانها با امتیازهای مشخص.
اولین گروگانها که حتماً یادتان میآید دیپلوماتهای آمریکایی بودند که در سفارت آمریکا محبوس شدند .چنین واقعهیی در تاریخ دیپلوماسی منحصربهفرد بود. اینکه یک سفارت بهطور نظامی تصرف شود و مورد اشغال قرار گیرد، حتی رژیم نازیها یا رژیم فاشیست ایتالیا هم هرگز مبادرت به چنین کاری نکردند. آنها همیشه لااقل احترام دیپلوماتها را حفظ کردند ولی دولت ایران به چنین احترامی اعتنای چندانی نکرد بنابراین دیپلوماتها اولین گروگانها بودند و از طریق ایرانگیت که ارتش آیتاللهها را از شکست قطعی در برابر ارتش عراق نجات داد، فهمیدیم که به کمک ایران گیت و پروندههای مربوط به این گروگانگیری، رژیم از سرنوشتی که در انتظارش بود جان سالم به در برد. بعد از آن گروگانگیری غربیها در لبنان صورت گرفت با اتکا به متحدینی که آیتاللهها در لبنان دارند و به آن پر و بال میدهند.
آنها تعدادی را به گروگان گرفتند و هر بار که این گروگانها را آزاد کردند، امتیازهای را دریافت کردند تا اینکه در ماه می 1988 حین آزادی آخرین گروگانهای فرانسوی، این امتیاز عمده را دریافت کردند که در بیانیهیی در خبرگزاری فرانسه منتشر شد و در آن نخستوزیر وقت فرانسه که نام نمیبرم چون همه او را میشناسند وعده فروش اورانیوم غنیشده بدون هیچ حد و مرزی را داد. جهت اطلاع این بیانیه امروز قابل پیدا کردن نیست.
بعد از آن گروگانگیری بعدی وقتی بود که وحید گرجی که بهاصطلاح دیپلومات سفارت ایران بود
تحت تعقیب قاضی بولوک قرار گرفته بود و متاسفانه میدانیم که این جریان چگونه برای وی به پایان رسید
و اینجا نیز پرونده بسته شد، چون ایرانیها بلافاصله یک گروگان گرفته بودند که یک دیپلومات فرانسوی بود که هیچ ربطی به این قضایا نداشت و این دفعه نیز ما با یک گروگانگیری مواجه بودیم ولی واقعه خارقالعادهیی که اتفاق افتاده این است که اینبار، نه تنها گروگانگیری هیچ سودی برای رژیم ایران نداشت چون باید رژیم ایران را پشت این قضایا دید، ارادههای حاکم بر بغداد از نظر من دارای ثبات چندانی نیستند و این اولین بار است که یک گروگانگیری به شکست انجامید.
اولین نکته، موضوع مقاومت است .بعد از وقایعی که بهدنبال انتخابات محشری رخ دادند، انتخاباتی که آدم حتی نمیتواند بحث تقلب را در آن بکند. اگر نگاهی به هموطنان خودمان در جزیره کورس بیندازیم
تقلب در چارچوبهای قابل قبولی جا میگیرد ولی در این رابطه تقلب صورت نگرفت بلکه هتک حرمتی بود عامدانه به انظار عمومی مردم تهران، مردم شهرهای ایران، مردم سراسر ایران، قیام کردند، آنها شهامت و عزم جزم خود و نفرتشان را از یک حکومت متکی به سرکوب عریان به نمایش گذاشتند چرا که این سرکوب فقط سرکوب جسم نیست، بلکه یک سرکوب روحی روانی نیز میباشد. این یک سرکوب اندیشه و سرکوب مذهبی است و خدا میداند که سرکوب مذهبی وقتی حد و مرز میشکند، بدترین نوع سرکوب است .در اینجا این نگرانی میتوانست بروز کند که ممکن است نوعی عدم انطباق بین مقاومت داخلی و مقاومت خارجی که تبلور آن در شماست، وجود داشته باشد؛ گرچه شما تبلور مقاومت در داخل نیز هستید،این نگرانی میتوانست بهوجود بیاید که مجموع این جریان دچار چند دستگی شود مثل رودخانهیی که قبل از ریختن به دریا انشعابات گوناگونی دارد.
واقعهیی که در اشرف رخ داد بهطور تردید ناپذیری شورای ملی مقاومت ایران را در صف مقدم قرار داد و آنرا بهعنوان ارگان متحدکننده تمامی این مقاومت بارز کرد. شما با از خود گذشتگیهای دانشجویان و مردم کوچه و بازار ایران فاصله نداشتید .شما از طریق قهرمانی ساکنان اشرف و نمیشود نگفت، از طریق اشتباهات دولت عراق، این مقاومت را یکپارچه کردید و این مقاومت یکپارچه پشت سر شما قرار گرفته است خانم رجوی
چون شما روح این مقاومت هستید و چون از حدود 15سالی که شما را میشناسم شاهد بودهام که شما هرگز از هوشیاری خود نکاستید، هرگز ذرهیی از مبارزهجویی خود کوتاه نیامدید، چرا که یک مقاومت نیاز به روح و روان دارد، نیاز به یک رهبر دارد
در فرانسه زیاد شنیدهام که افراد ناباب سخن از سکت و تروریسم و استبداد در رابطه با شما میگویند من فقط سوأل دارم که کدام سازمان مقاومت میتوانست 30سال تمام دوام بیاورد بدون یک نشکیلات قوی،بدون فعالینی که فعالین واقعی باشند و نه فقط آدمهایی که حق عضویت میپردازند تا کارت عضویت دریافت کنند،بدون یک سازمان زنده و قوی و برای چنین سازمانی نیاز به فرماندهان و رهبران است و از موقعی که مسعود به دلایلی که همه میدانند از محیطهای رسانهیی فاصله گرفت، شما تبلور این رهبر هستید.
این البته کار سادهیی نیست، قطعا بخش زیادی از نیروی جسمیتان در این مسیر تقلیل مییابد ولی شما اینقدر با دل و جان این رهبری را بهعهده گرفتهاید که نهایتا پیروز این صحنه هستید. این اولین تأکیدی بود که من داشتم و فکر میکنم باید همه این را بهرسمیت بشناسند که امروز ما با مقاومتهای ایرانی مواجه نیستیم، فقط یک مقاومت ایران وجود دارد که از کانال شورای ملی مقاومت ایران میگذرد، همانطور که ما هم یک شورای ملی مقاومت داشتیم، شورای ملی مقاومتی که مدتها توسط یک دوست خانوادگی من، استاندار ژان مولن، رهبری میشد .آن شورا نیز باید جریانات مختلف را یکپارچه میکرد.
مواظب باشید چند تروریست در میان ما هستند فکر میکنم که مثل شورای ملی مقاومت فرانسه ولی در مدت زمان طولانیتر شما این مقاومت را یکپارچه کردهاید و اگر خدای ناکرده آقای احمدینژاد بخواهد روزی با رهبراپوزیسیون گفتگو کند باید شما را به تهران دعوت کند ولی امید زیادی به آن نداشته باشید.
نکته دومی که میخواستم به آن اشاره کنم و آنرا برای شما باز کنم ، استراتژی گروگانگیری رژیم ایران است
این یک استراتژی مداوم رژیم ایران است که تقریبا از همان روزهای اول به حکومت رسیدن در تهران پیش گرفته شد. این استراتژی عبارت است از به گروگان گرفتن افراد بیگناه و معامله بر سر آنان. این یک کار تماما انزجارآور است؛ معامله بر سر جان این گروگانها با امتیازهای مشخص.
اولین گروگانها که حتماً یادتان میآید دیپلوماتهای آمریکایی بودند که در سفارت آمریکا محبوس شدند .چنین واقعهیی در تاریخ دیپلوماسی منحصربهفرد بود. اینکه یک سفارت بهطور نظامی تصرف شود و مورد اشغال قرار گیرد، حتی رژیم نازیها یا رژیم فاشیست ایتالیا هم هرگز مبادرت به چنین کاری نکردند. آنها همیشه لااقل احترام دیپلوماتها را حفظ کردند ولی دولت ایران به چنین احترامی اعتنای چندانی نکرد بنابراین دیپلوماتها اولین گروگانها بودند و از طریق ایرانگیت که ارتش آیتاللهها را از شکست قطعی در برابر ارتش عراق نجات داد، فهمیدیم که به کمک ایران گیت و پروندههای مربوط به این گروگانگیری، رژیم از سرنوشتی که در انتظارش بود جان سالم به در برد. بعد از آن گروگانگیری غربیها در لبنان صورت گرفت با اتکا به متحدینی که آیتاللهها در لبنان دارند و به آن پر و بال میدهند.
آنها تعدادی را به گروگان گرفتند و هر بار که این گروگانها را آزاد کردند، امتیازهای را دریافت کردند تا اینکه در ماه می 1988 حین آزادی آخرین گروگانهای فرانسوی، این امتیاز عمده را دریافت کردند که در بیانیهیی در خبرگزاری فرانسه منتشر شد و در آن نخستوزیر وقت فرانسه که نام نمیبرم چون همه او را میشناسند وعده فروش اورانیوم غنیشده بدون هیچ حد و مرزی را داد. جهت اطلاع این بیانیه امروز قابل پیدا کردن نیست.
بعد از آن گروگانگیری بعدی وقتی بود که وحید گرجی که بهاصطلاح دیپلومات سفارت ایران بود
تحت تعقیب قاضی بولوک قرار گرفته بود و متاسفانه میدانیم که این جریان چگونه برای وی به پایان رسید
و اینجا نیز پرونده بسته شد، چون ایرانیها بلافاصله یک گروگان گرفته بودند که یک دیپلومات فرانسوی بود که هیچ ربطی به این قضایا نداشت و این دفعه نیز ما با یک گروگانگیری مواجه بودیم ولی واقعه خارقالعادهیی که اتفاق افتاده این است که اینبار، نه تنها گروگانگیری هیچ سودی برای رژیم ایران نداشت چون باید رژیم ایران را پشت این قضایا دید، ارادههای حاکم بر بغداد از نظر من دارای ثبات چندانی نیستند و این اولین بار است که یک گروگانگیری به شکست انجامید.
این اولین بار است که این اقدام روی سر عاملین آن خراب میشود یعنی نه تنها رژیم هیچ سودی نبرد، بلکه ضربه کاری خورد چون تعدادی مرد ،عذر میخواهم، ولی زنی میان آنها نبود، البته من زنان را هم شریک مید انم، تعدادی مرد تا پای جان مقاومت کردند، آن هم به سختترین شیوه ممکن. چون مردن در جنگ خیلی سادهتر از مرگ تدریجی با اعتصاب غذاست؛ این نوع مرگ خیلی دشوارتر است .این مردان رژیم را به زانو درآوردند. این مردان پیروزی عظیمی را از آن خود کردند و این مردان اثبات کردند که حتی گروگانگیری هم دورهاش به سرآمده و گروگان گرفتن هیچ فایدهیی ندارد، به شرط اینکه مخاطب تصمیم به مبارزه دارد و میخواهد شهامتش را نشان دهد.
عذر میخواهم که صحبتم مقداری طول کشید، ولی میخواستم این دو موضوع را در میان شما باز کنم چون به نظر من بسیار مهم هستند چون این درسهایی هست که باید بلافاصله از این واقعه گرفت. ما یک واقعه سخت معمولی را پشت سر نگذاشتیم، بلکه یک واقعه سیاسی استراتژیک عمده را پشت سر گذاشتیم و شما امروز سود آن را خواهید برد چون گرچه زیاد وارد نیستم ولی خیلی بعید میدانم که این رژیم خیلی بیشتر سر کار بماند به همین دلیل فکر میکنم امروز میتوانیم همه با هم بگوییم زندهباد ایرانی که بالاخره آزاد خواهد بود.
عذر میخواهم که صحبتم مقداری طول کشید، ولی میخواستم این دو موضوع را در میان شما باز کنم چون به نظر من بسیار مهم هستند چون این درسهایی هست که باید بلافاصله از این واقعه گرفت. ما یک واقعه سخت معمولی را پشت سر نگذاشتیم، بلکه یک واقعه سیاسی استراتژیک عمده را پشت سر گذاشتیم و شما امروز سود آن را خواهید برد چون گرچه زیاد وارد نیستم ولی خیلی بعید میدانم که این رژیم خیلی بیشتر سر کار بماند به همین دلیل فکر میکنم امروز میتوانیم همه با هم بگوییم زندهباد ایرانی که بالاخره آزاد خواهد بود.