728 x 90

-اعتصاب غدا در اشرف,

مجاهدان اشرف، خاری در پهلوی رژیم ایران

-

مجاهدان اشرف؛ استوار و نستوه
مجاهدان اشرف؛ استوار و نستوه
روزنامه اونیتا ارگان حزب دموکرات ایتالیا، گزارشی از اعتصاب غذای مجاهدان شهر اشرف منتشر نمود. این روزنامه با چند تن از مجاهدان اعتصاب کننده به مصاحبه پرداخت و نوشت: آنها خاری در پهلوی رژیم ایران هستند برای همین ملاهای تهران از آنها می‌ترسد و پافشاری می‌کند که کمپ بسته شود و اعضای آن یا به ایران برگردانده شوند و یا در سراسر جهان پراکنده شوند گزارش: اگر متاسف نمی‌شوید ترجیح می‌دهم متوقف شوم، سرم گیج می‌رود و خوب نمی‌شنوم. صدای علی احسانی از پشت تلفن مانند صدایی بود که در وزش باد محو می‌شود. او گفت امروز در چهلمین روز اعتصاب غذا هستیم. او می‌گوید که با نوشیدن آب و چای شیرین زنده هستیم. او یکی از 3400 مجاهد خلقی است که در کمپ اشرف، منطقه ایرانی محاصره شده در قلب عراق زندگی می‌کنند. همه آنها دشمن خشمگین ولی‌فقیه علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد می‌باشند. اعتصاب در اعتراض به حمله 27 ژوئیه گذشته پلیس عراق که می‌خواست کنترل کمپ را به عهده بگیرد می‌باشد. این تهاجم دفع گردید ولی 11 کشته و صدها زخمی به جای گذاشت. 36نفر دستگیر شده و به شهر خالص منتقل می‌شوند. یک دادگاه آنها را محاکمه و حکم آزادی آنها را صادر نمود ولی به‌دستور بغداد کماکان در زندان نگه‌داشته می‌شوند. این 36نفر از ابتدای دستگیری مانند دوستانشان در اشرف در اعتصاب غذا می‌باشند. 3نفر از آنها مهدی زارع، مشفق کنگی و رحمان حیدری در شرایط خیلی وخیمی می‌باشند. داستان اخیر از 2003 شروع می‌شود وقتی که دولت سابق عراق با تهاجم آمریکا سرنگون می‌شود. مجاهدین درخلال جنگ بی‌طرف باقی می‌مانند. بوش با ماندن آنها در اشرف موافقت می‌کند. آنها در امورات خود، خودمختار می‌باشند ولی بایستی سلاحهای خود را تحویل دهند و نمی‌توانند بدون اجازه امریکاییها که مسئولیت امنیت داخل و خارج را دارند از کمپ خارج شوند. آنها خاری در پهلوی رژیم ایران هستند برای همین ملاهای تهران از آنها می‌ترسند و پافشاری می‌کنند که کمپ بسته شود و اعضای آن یا به ایران برگردانده شوند یا در سراسر جهان پراکنده شوند. واشینگتن مقاومت می‌کند، قابل تصور است که رهبران ایران دنبال انتقام‌گیری و نابودی آنها هستند. بغداد، جایی که امروزه یک دولت دوست رژیم ایران بر سرکار است کمتر تردید می‌کند در 27 ژوئیه در آن دیوار زنده، در مقابل نیروهای عراقی، احمد فروغی هم حضور داشت. او گفت عراقیها باتونهای برقی داشتند. درحالی که در اطرافم صدای انفجار می‌شنیدم و دود غلیظی می‌دیدم. تلاش کردم خودم را بیرون بکشم ولی موفق نشدم و بازوی چپم را شکستند. احمد از رفتار سربازان آمریکایی خشمگین است و می‌گوید آنها آن‌جا بودند، همه چیز را دیدند و دخالتی نکردند. فقط فیلمبرداری کردند. فریاد می‌زدیم که کاری بکنند. ولی ساکت بودند. شیشه‌های ماشینهایشان را بالا کشیده و از آن‌جا رفتند. ساکنان اشرف خواستار آزادی 36 دوست خود می‌باشند که آنها را گروگان می‌دانند. آنها هم‌چنین خواستار اعزام یک تیم از ملل متحد برای تضمین امنیت خود هستند. فرهنگ صادقی می‌گوید: نیروهای عراقی در انتظار یک فرصت بهتری هستند تا عملیات خود را تکمیل کنند. استاتوی ما به‌عنوان افزاد حفاظت شده بر اساس کنوانسیون ژنو می‌باشد. نیروهای عراقی موفق شدند وارد کمپ شوند. مزار را اشغال کردند، ایستگاه تصفیه آب، یکی از خیابانهای اصلی و یک میدان که به نام شهر ایتالیایی کونئو می‌باشد که با شهر اشرف خواهر می‌باشد. زندگی در سایر نقاط کمپ که یک مساحت 36 کیلومتری را دارا می‌باشد در یک فضای ترس ادامه دارد. شهرزاد رحیمی که به‌خاطر شکستگی پا در جریان درگیری از روی تخت بیمارستان صحبت می‌کند، می‌گوید: آن‌جا خوب شنیدم که در جریان حمله، آن ماموران تهدید می‌کردند و می‌گفتند اول همه مردان را می‌کشیم، بعد به شما تجاوز می‌کنیم. کسانی که حمله کرده بودند به‌خوبی فارسی صحبت می‌کردند. بعضی از آنها به‌رغم اینکه یونیفرم عراقی داشتند از پاسداران سپاه قدس، وحشی‌ترین فاشیستهای رژیم تهران بودند. شهرزاد ابتدا با فرزندانش مصطفی و منیر در اشرف زندگی می‌کرد. اولی در ایران بدنیا آمد و دومی در امریکا، جایی که شهرزاد بعد از شهادت همسر مجاهدش به آن‌جا پناهنده شده بود. او می‌گوید زمانی که آنها را به خارج فرستادم آنها 4ساله و 8ساله بودند. امروز 22 و 26ساله می‌باشند و در کالیفرنیا با مادربزرگشان زندگی می‌کنند. دیگر آنها را ندیدم. هرازگاهی از طریق تلفن با آنها صحبت می‌کنم و یک روز صحبتهای منیر را شنیدم که گفت: مامان انتخاب تو را می‌فهمم و خودم را قوی می‌کنم که شرایط را بپذیرم. شهرزاد در واشینگتن تحصیل کرده است. لیسانس مهندسی دارد و در اشرف در حفظ و نگهداری یکسری از دستگاهها کار می‌کند. شهرزاد می‌گوید: 20سال پیش برای ادامه خدمت به آزادی کشورم به این‌جا آمدم. تنها جایی که بایستی بروم ایران است، اگر تضمین مکتوب دریافت کنیم که به زندان ختم نمی‌شود. مشابه آن احمد می‌گوید: به‌اندازه کافی ایرانیان پراکنده در سراسر جهان وجود دارند. من تا سال 1998 در ایتالیا اقامت داشتم، ابتدا به‌عنوان دانشجو، بعد به‌عنوان نماینده مقاومت. در یک نقطه‌ای تصمیم گرفتم که همه چیز را رها کنم و به این‌جا بیایم، پایگاه مبارزه آزادیبخش. اگر ماندن ما در این‌جا بی فایده است به چه دلیل رژیم اینقدر تلاش می‌کند که ما را بیرون کند؟ اشرف یک مکان سمبلیک می‌باشد یک نشان زنده از اینکه اپوزیسیون رژیم وجود دارد. علی قبل از اینکه بدلیل ضعف ناشی از اعتصاب غذا مکالمه‌اش قطع شود گفته‌یی از امیلیانو زاپاتا را نقل کرد: بهتر است ایستاده بر روی پاهایمان بمیریم تا بر روی زانوهایمان زندگی کنیم.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7a5c077f-ee01-41cc-8796-6264e8cf3b42"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات