از وقتی ماجراجویی هستهیی رژیم آخوندها، همراه با ادا و اطوار تحریکآمیز احمدینژاد و باند غالب، کار را در صحنه بینالمللی به جاهای باریکی کشانده و نظام “مقدس” مربوطه را در انزوای بیسابقهیی قرارداده، “امام”زاده بنیصدر هم به اضطرار، خرقه رسالت اصلاح اوضاع جهان را از تن درآورده و برای انتقال نگرانی خود به زمامداران نظام، موقتاً نقش راسپوتین “در هجرت” برای دربار ولایت را، بهعهدهگرفته است. مدام به باندهای مختلف رژیم در مورد خطر جنگ و تحریم اقتصادی هشدار میدهد وآنها را از عواقب افراط و زیادهروی در تحریک دشمنان بر حذر میدارد ـ البته، طبق معمول خودش، از موضع یک معلم اخلاق پرمدعا و طلبکار در برابر شاگردان خنگ و ابله، منتهی، باز طبق معمول خودش، با نیت خدمتگذاری و حفظ نظام. مثلاً: «طرف ایران دست برنمیدارد از این تحریکات… یکی ماجرای موشک با برد 2000کیلومتر… خوب، ساختن موشک، بسیارخوب؛ لازم است که بگویی ما میخواهیم اسرائیل و آمریکا را بزنیم و از این سخنان تحریکآمیز؟»(مصاحبه با رادیو آزادگان، 5دسامبر). البته، باز طبق معمول، یادش میرود که دارد نقش معلم اخلاق را بازی میکند و در پاسخ به سؤال رادیو فرانسه که: آیا شما صراحت را درسیاست تجویز میکنید؟ میگوید: «همینطور است. یک کشوری مثل ایران باید سیاست خارجی شفاف داشته باشد. این پنهانکاری جز بهقصد بحرانسازی توجیه دیگری ندارد …» (مصاحبه با رادیو فرانسه، 11دسامبر). یا در تفسیر حرفهای حسن روحانی میگوید: «این قول ایشان پذیرفتن ادعای گزارش 16سازمان اطلاعاتی آمریکا است که میگوید برنامه فعالیتهای اتمی را زیر فشار بینالمللی متوقف کرده: ایشان نمیگوید ما درآن تاریخ برنامه تولید بمب اتمی داشتیم، اما میگوید زیر فشار این کار را کردیم؛ در واقع هم ادعای آمریکا را میپذیرد و هم دستاویز میدهد به حکومت بوش که بگوید از این پس هم این فشار باید وارد بشود». (همان مصاحبه با رادیو فرانسه).
شیفتگی افسانهوار“امام”زاده برای ترهات متناقض خودش وکینهتوزی شترانه (یا امامگونه)اش برای غیر خودش، علیالخصوص برای مقاومت، البته برکسی پوشیده نیست. اما وقتی بساط مارگیریش را برای عقدهگشایی پهن میکند و از موضع واقعی خودش، یعنی رأس مثلث “بیق”، صفحه خط افتاده “مثلث زورپرست” را برای بارصدهزارم میگذارد، واقعاً مضحک میشود: «دو دسته پهلویطلب وگروه رجوی، بهخصوص این گروه با دروغسازی ایران را در معرض خطری بزرگ قراردادند. بهخصوص گروه رجوی آلت فعل اسرائیل شد وگزارشهای دستساخت دستگاه جاسوسی اسرائیل را مرتب بازگو کرد تا مگر افکارعمومی آمریکا با جنگ با ایران موافق شود». (انقلاب اسلامی، 11دسامبر)
دروغگویی “امام”زاده تقریباً همان عظمتی را دارد که او برای شأن و منزلت خودش تصورمیکند. امروز، چهارسال پس ازشروع افشاگریهای مقاومت ایران در مورد پنهانکاری هستهیی رژیم، حتی دیرباورترین دشمنان مقاومت، هم به اصالت، هم به درستی و دقت آن اعتراف کردهاند .بهعلاوه سخنگویان مقاومت طی این مدت، هربار در این مورد دهان گشودهاند، اول مخالفتشان با جنگ را یادآور شدهاند و بعد حرفهای دیگرشان رازدهاند. کسی که منکر این حقیقت علنی وآشکار و هر لحظه قابل تحقیق است، چیزی جز کینهورزی کور و بیمارگونهاش با مجاهدین را بهنمایش نمیگذارد. و آنجا که جنگ با رژیم را «جنگ با ایران» تلقی میکند، نشان میدهد که این کینهورزی کور ریشه عمیق آخوندی هم دارد.
با این همه، دروغگویی امامزاده، با همه عظمت وقاحتش، فقط خنده تمسخر برمیانگیزد و… شاید اندکی ترحم برای انبان عقدهیی که مدام و بههر مناسبت میترکد، ولی هیچوقت خالی نمیشود.
اگر “امام”زاده بنیصدر حاضر میشد از خر شیطان پایین بیاید و وجود بیبدیلش را مرکز عالم هستی و نیازمند این همه اسم مستعاری که من چند تایشان را میشمارم (دوران مرجع، بیان پاریس، بیان آزادی، منتخب شما، اندیشه قرن …) نداند، و خلاصه اگر میتوانست به شرایط محدود و مقید بشری تن دردهد، آن وقت میشد برایش بهعنوان “ملی ـ مذهبی” عقبافتادهیی که در عصر جهانیشدن تازه به صرافت تمیز ایران از انیران افتاده است، جایی قائل شد. اما افسوس! هربار که قلم بهدست میگیرد یا لب به سخن میگشاید، اصرار دارد ثابت کند که از گنداب آخوندی به بیرون پرتاب شده و آرزویی جز بازگشت به همان گنداب (منتهی در مقام مرجع!) را ندارد.
خوشخیالانی بودهاند که تصور میکردند با پایان گرفتن قرن بیستم، از مزاحمت “اندیشه قرن” مربوطه هم خلاص خواهند شد. حالا باید تاوان آن خوش خیالی بیجا را بدهند!
به نقل از نشریه مجاهد شماره 885
<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7319dfc3-e8f5-40d6-8347-0bc1acd0f301"></iframe>