گرامی باد سالروز جنبش مشروطیت
ای هوای تازه! ای آزادی! نفسِ خجسته! ای آزادی!
هستیام روایت دیدن تو زندهام برای فهمیدن تو
هستیام روایت دیدن تو زندهام برای فهمیدن تو
ارمغان سیاسی ـ اجتماعی مشروطیت، تولد کلمه «آزادی» بود. همان قناری همیشه بر لب جوی با دشنهیی بر گلویش. همان پرندهٴ بیقرار در فلک و سپهر میهن ما. پر پروازی بال گرفته از کوچه های تبریز؛ پریده از جنگلهای شمال و نشسته بر شانهٴ میرزا؛ برخاسته از صخرههای یخین و آشیان کرده در سینة مصدق.
پرندهٴ آزادی به تجسد و سکون تن نداد، پر پرواز رؤیا و آرزوی ملتی گشت و تخمها گذاشت. و شد نسل پرواز که مغلوب قرق آسمان و اریکهٴ کرکسها نگشت تا هرگز بر شانه و بر دست هیچ ابلیسی ننشیند. و این روزها در گرامیداشت هزاران فوج از پرندگان آزادی هستیم که در تابستان 67 در مسلخ های سراسر ایران به صلیب کشیده شدند.
فکر مشروطیت در ایران، مولود تحول بزرگ در اروپای قرن 19 و 20 بود. آن تحول نیز فرزند خلف انقلاب کبیر فرانسه بود؛ انقلابی که مادر واژه های «آزادی» و «جمهوری» در فرهنگ و فکر و ادبیات جهان گردید. و کیست نداند که سرچشمه و آبشخور اندیشهٴ انقلاب کبیر فرانسه، به نیاکان تاریخیاش در جنبش «رنسانس» قرن 15 و 16 اروپا میرسد. جنبشی که آغاز و انجام آن را هر دردمند آزادی باید که بخواند و بداند. چرا که میهن و ما نیز در آستانة رنسانسی بزرگ و سرنوشتساز هستیم.
از مشروطیت، میراث ادبی و موسیقی هم داریم. با مشروطیت بود که چگونگی بیان مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با زبان جدیدی در کتابهای قصه، رمان و شعر و موسیقی ظهور و قوام یافت. زبانی که همخوان، همراه و منطبق با زبان جامعه شد. این همزبانی که در انواع هنر نطفه بست، توانست ادبیات و شعر نو را از سایهی ادبیات و شعر کلاسیک هزارساله ایران بیرون بیاورد، از آب و گل درش آورد و به میان نسل پیشرو و جوان ببرد تا هنر و ادبیات و موسیقی و «شعر، حربهٴ خلق» گردند.
ای هوای تازه! ای آزادی! نفسِ خجسته! ای آزادی!
پرندهٴ آزادی به تجسد و سکون تن نداد، پر پرواز رؤیا و آرزوی ملتی گشت و تخمها گذاشت. و شد نسل پرواز که مغلوب قرق آسمان و اریکهٴ کرکسها نگشت تا هرگز بر شانه و بر دست هیچ ابلیسی ننشیند. و این روزها در گرامیداشت هزاران فوج از پرندگان آزادی هستیم که در تابستان 67 در مسلخ های سراسر ایران به صلیب کشیده شدند.
فکر مشروطیت در ایران، مولود تحول بزرگ در اروپای قرن 19 و 20 بود. آن تحول نیز فرزند خلف انقلاب کبیر فرانسه بود؛ انقلابی که مادر واژه های «آزادی» و «جمهوری» در فرهنگ و فکر و ادبیات جهان گردید. و کیست نداند که سرچشمه و آبشخور اندیشهٴ انقلاب کبیر فرانسه، به نیاکان تاریخیاش در جنبش «رنسانس» قرن 15 و 16 اروپا میرسد. جنبشی که آغاز و انجام آن را هر دردمند آزادی باید که بخواند و بداند. چرا که میهن و ما نیز در آستانة رنسانسی بزرگ و سرنوشتساز هستیم.
از مشروطیت، میراث ادبی و موسیقی هم داریم. با مشروطیت بود که چگونگی بیان مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با زبان جدیدی در کتابهای قصه، رمان و شعر و موسیقی ظهور و قوام یافت. زبانی که همخوان، همراه و منطبق با زبان جامعه شد. این همزبانی که در انواع هنر نطفه بست، توانست ادبیات و شعر نو را از سایهی ادبیات و شعر کلاسیک هزارساله ایران بیرون بیاورد، از آب و گل درش آورد و به میان نسل پیشرو و جوان ببرد تا هنر و ادبیات و موسیقی و «شعر، حربهٴ خلق» گردند.
ای هوای تازه! ای آزادی! نفسِ خجسته! ای آزادی!
روز آفرینش کلام عشق اسم تو نوشته شد به نام عشق
هستیام روایت دیدن تو زندهام برای فهمیدن تو
ای گلوی خونی قمری شعر ای ترانهٴ شقایق عمری شعر
تو رو تو نم نم بارون میبینم روی سنگفرش خیابون میبینم
جلوه کن صورت محبوب وجود حرف تو آیـة بودن و نبود.
هستیام روایت دیدن تو زندهام برای فهمیدن تو
ای گلوی خونی قمری شعر ای ترانهٴ شقایق عمری شعر
تو رو تو نم نم بارون میبینم روی سنگفرش خیابون میبینم
جلوه کن صورت محبوب وجود حرف تو آیـة بودن و نبود.
14مرداد 96