قطعنامهای که پیشتر به تصویب سازمان ملل رسیده و طرف ایرانی جنگ بهرغم برتری در صحنهٴ نظامی و در دست داشتن بخشهایی از خاک عراق، از پذیرش آن خودداری کرده بود.
روز بعد رهبر وقت ایران روحالله خمینی طی پیامی گفت پذیرش آتشبس را به مثابهٴ نوشیدن ”جامزهر“ و از روی ناچاری انجام می دهد.
صلح ناگزیر آنچنان برای خمینی و حکومتش تلخ و ناگوار بود که هنوز پس از گذشت سه دهه، قرارداد صلح نهایی هنوز امضا نشده و در حقیقت دو کشور ایران و عراق نه در ”وضعیت صلح پایدار“، بلکه در حالت ”نه جنگ“ قرار دارند!
علت جنگ را اینک دیرگاهیست همگان میدانند دخالت خمینی در امور داخلی عراق و تمایل به برقراری یک حکومت فراگیر مذهبی در منطقه بود. آرزویی که بعدها و تا همین چندی پیش، داعش سلسله جنبان گهوارهٴ آن بود.
آن جنگ میتوانست خیلی زودتر از 27تیر 67 و در اوج پیروزی ایران (یعنی آزادی خرمشهر) خاتمه یافته و میلیونها خون از شهروندان مسلمان دو کشور ذخیره کند. اما تمایل خمینی به جنگ آمار تلفات دو ملت را از چند دههزار به دو میلیون نفر افزایش داد.
آمار نهادهای بینالمللی: 2میلیون کشته و مجروح و معلول
6میلیون آوارهٴ جنگی
53شهر آسیب دیده و نیمه ویران یا ویران
بیش از 3000روستای نابود شده
بیش از یکهزار میلیارد دلار خسارت تنها در طرف ایرانی (بنا به گفته رفسنجانی) بود.
خمینی درست 15روز پس ا ز پیروزی انقلاب 57 ایران، آشکارا خواهان تشکیل یک دولت جهانی اسلامی شد. (کیهان 7اسفند 57)
این گروهها همگی نیروهای مخالفی بودند که دولتهای حاکمشان، پیروزی خمینی را به وی تبریک گفته بودند. آن گروهها به تهران دعوت شده بودند تا با کمک حکومت جدید ایران دولتهای متبوعشان را سرنگون کرده و دولت جهانی اسلام را تشکیل دهند. میزبان هیأتها، به شکلی معنیدار و برای همسایگان، آزاردهنده، فرمانده عملیاتی سپاه پاسداران و فرماندهی کل سپاه بود! با آن گردهمایی، مزدور گیری از میان گروههای معارض کشورهای همسایه شکلی رسمی و علنی به خود گرفت.
همین حرفهایی را که این روزها دربارهٴ دولتهای همسایه از بلندگوهای رسمی خامنهای میشنوید، آن زمان به گوش میرسید. به سقوط آل فلان، اینقدر مانده! به انقراض آل بهمان، آنقدر مانده! و حرفها و شعارهای بیمحتوایی از این دست.
کار به جایی رسیده بود که خامنهای تریبون نمایش جمعهٴ تهران را به محل اعلام آخرین خطوط سیاسی وزارتخارجه مملکت تبدیل کرده بود!
***
ابراهیم یزدی مشاور آیت اله خمینی و دومین وزیر خارجه حکومت جدید نیز در این مورد به کیهان 5مهر 58 گفت: «ما که آمدیم روی کار، محور اول این بود که یک سفیر وارد به اوضاع عراق نصب کنیم که قادر باشد ارتباطات سری را با گروههای مسلمان مخالف رژیم عراق، در داخل عراق برقرار کند. سیاست ما هم علیه عراق و سایر اعراب خصوصاً در رابطه با مردم عراق اجرای برنامههای تبلیغاتی به زبان عربی بود».
سید محمود دعایی اولین سفیر ایران جدید، بعدها در کتاب خاطراتش نوشت: «من بهدلیل موضعی که وزارتخارجه ایران گرفت قبل از عید نوروز در سال ۱۳۵۸به ایران فراخوانده شدم». روزی یکی از مقامات بالای وزارت امور خارجه قبل از حمله عراق به ایران میگفت: من در وزارت امور خارجه اطلاع پیدا کردم به یکی از اتاقها کارتنهای بسته بندی وارد و خارج میشود. تحقیق کردم معلوم شد این کارتنها بهعنوان وسائل دیپلوماتیک به سفارت ایران در عراق فرستاده میشود. از سر کنجکاوی و با توجه به مسئولیتی که به عهده داشتم روزی به این اتاق رفتم و یکی از کارتنها را باز کردم متوجه شدم پر از اسلحه و اسلحه خفه کن و فشنگ است. اینها را به عراق میفرستادند تا در اختیار شیعیان و مخالفان صدام قرار گیرد. متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب عدهیی بهخصوص در مورد عراق دست به اعمالی میزدند که تحریک کننده بود و همین اعمال بهانه شد به دست صدام تا به ایران حمله کند. (منبع: کتاب خاطرات سید محمود دعایی)..
ارسال سلاح به عراق و ترور طارق عزیز از یکسو و نهایتاً دستگیری و اعدام آیتالله صدر و خواهرش توسط عراق از سوی دیگر، روابط دو کشور را بهشدت تیره کرد. علی خامنهای در خطبههای نماز جمعهٴ تهران به تاریخ 5اردیبهشت 1359 یعنی تقریباً 5ماه قبل از حمله عراق، دربارهٴ اعدام محمد باقر صدر روحانی عراقی گفت: باقر صدر آن کسی بود که میتوانست محور حرکات مردمی در عراق باشد، او را به مقتلگاه کشانید... کشتن صدر اگر چه به دست پلیدترین و قسیالقلب ترین و منفورترین نوکران و جلادترین نوکران آمریکا، صدام حسین اتفاق افتاد ولی مسئول فقط صدام حسین نیست.
صدام حسین یک آلت بیاراده بود، سگ درندهای بود که او را به جان این انسان شریف و سید شریف و ارزنده و شهید بزرگوار و خواهر فاضل و عزیز و شاعر و مؤمن و مجاهدش انداختند ... دنیا بداند... ما خون صدر را فقط از صدام نمیگیریم. (روزنامه کیهان پیوست زیر).
میانجی گریها
«در طول 8سال جنگ، 11قطعنامه از طرف سازمان مللمتحد برای ختم جنگ صادر شد. اما آیتاله خمینی همهٴ آنها را رد کرد.
در همان هفته اول جنگ (7مهر 1359) سازمان کنفرانس اسلامی با فرستادن یک هیأت خواستار صلح شرافتمندانه و پرداخت خسارت به ایران توسط کشورهای جنوب خلیجفارس شد، اما خمینی نپذیرفت و رجایی گفت: این جنگ، جنگ عقیده است!
!(کلیپ دریوتوب https://www.youtube.com/watch?v=lJFs9-pixck )
سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی در اردیبهشت سال 60، هیأتی را برای میانجیگری به تهران فرستاد (خاطرات بنی صدر) اما آن هیأت هم بدون نتیجه بازگشت.
تلاش بعدی، ورود یک هیأت میانجی صلح متشکل از رئیسجمهور وقت بنگلادش (ژنرال ضیاءالرحمن) و حبیب شطی رئیس سازمان کنفرانس اسلامی بود که فقط برای ارایة پیشنهادهای اولیه به تهران رفته بود اما آن هیأت نیز در مأموریت خود شکست خورد. (عبور از بحران، خاطرات رفسنجانی)
در یک نمونهٴ دیگر، اولاف پالمه نخستوزیر سابق سوئد و معاون وقت دبیرکل سازمان ملل متحد، در اسفند ماه سال 60 بهعنوان میانجی وارد تهران شد. وی حتی پیشنهاد پرداخت 60میلیارد دلار خسارت جنگی به ایران را هم با خود آورده بود اما او نیز جواب رد از تهران گرفت.
مدتی بعد یاسر عرفات رهبر انقلاب فلسطین همراه با گروهی از سران کشورهای اسلامی مجدداً تلاش کرد تا ایران را به پذیرش صلح قانع کند اما آن هیأت نیز موفقیتی حاصل نکرد.
حتی قطعنامه 598 را نیز حکومت وقت ایران ابتدا رد کرد و تنها یک سال بعد و در نقطهای که ماشین جنگی ایران در حال از کار افتادن بود، آن را پذیرفت.
از همهٴ این موارد مهمتر، طرح صلحی بود که خود ایران تنظیم و به سازمان مللمتحد تقدیم کرد.
درست بیست و چهار روز پس از شروع جنگ، رجایی که آن زمان نخستوزیر ایران بود با یک طرح صلح سه مادهای به سازمان ملل رفت.
روز 6مهر 1393 سایت تابناک متعلق به سرلشگر محسن رضایی به بخشهایی از آن طرح صلح اشاره کرد و نوشت:
رجایی نخستوزیر وقت خمینی، روز بیستو چهارم مهرماه 59، به سازمان ملل رفت و پیشنهاد داد: متجاوز به مرز خود برگردد و نیروی بیطرفی در مرزها مستقر شود تا بقیهٴ روند دادرسی و مجازات متجاوز و... تحت نظارت بینالمللی اجرا و اعمال شود اما هنگامی که سازمان ملل و عراق آن طرح را پذیرفتند، ایران که خود پیشنهاد دهندهٴ آن بود، از طرح خود عقب نشست و جنگ را ادامه داد و به این ترتیب یک بار دیگر شانس صلح از دست رفت.
اواخر بهار 1360، یک هیأت صلح از سوی کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها و بهنمایندگی از سویِ این جنبش، پیشنهاد صلحی ارائه داد اما آیتاله خمینی از طریق سفیر کوبا در تهران، به آن هیأت هم جواب منفی داد (خاطرات بنی صدر)
آن طرح صلح ایرانی در بوتهٴ فراموشی بود تا روز 7اردیبهشت سال 1396 دو باره در پایگاه اطلاعرسانی شهید رجایی دوباره به آن طرح اشاره کرد و نوشت: در همین زمان (26مهر 1359) مقامات رسمی ایران در سازمان ملل با تأکید بر اینکه شورای امنیت بر اساس منشور مللمتحد موظف است تجاوز از قبل طراحی شدهی عراق را محکوم کند، خروج متجاوزین عراقی را خواستار گردد، غرامت خرابی و کشتار مردم ایران را از متجاوزین بخواهد و بالاتر از همه، مقامات رژیم عراق را بهعنوان جنایتکار جنگی محکوم کند، طرح سه مادهای را برای پایان دادن به جنگ از راه مذاکره ارائه دادند. این طرح شامل فراخوانده شدن همهی نیروهای عراق از خاک ایران، اعلام آتشبس و اقدامات میانجی گرانه و حضور ناظران سازمان ملل در مرزهای 2کشور بود“.
گویا این، همان طرحی است که سایت تابناک متعلق به سرلشگر پاسدار محسن رضایی نیز در تاریخ 6مهر 93 به آن اشاره کرده.
رفسنجانی نیز در کتاب خاطرات خود به اسم ” انقلاب در بحران، کارنامه و خاطرات سال 1359. به کوشش عباس بشیری. تهران. چاپ نشر معارف انقلاب، 1383ص 259 “ به این طرح صلح اشاره کرده. اما رجایی در روز سخنرانی خود در سازمان ملل، به جای بحث روی جنگ و طرح صلحشان، به شورای امنیت و جامعه جهانی و عراق حمله کرد و گفت من صریحاً اعلام میکنم که ملت ما مصمم است حتی با دنبال کردن یک جنگ طولانی و مردمی، نه تنها متجاوزین را سر جای خود بنشانند، بلکه... جوابی دندان شکن به آمریکا بدهد! (منبع: سایت رجایی. تصویر زیر)
شمس اردکانی، سفیر اسبق خمینی در کویت در مصاحبه با سایت تابناک (تاریخ انتشار 18مهر 1391) گفته: ”سفر رجایی به آمریکا برای توافق دوستی با آمریکاییها بود که ناگهان در شب سخنرانی رجایی
در شورای امنیت، ایران تغییر عقیده داد و...“ این همان سفری است که طرح صلح ایران هم به سازمان ملل تقدیم شده بود و بعد ایران پشیمان شد. (منبع سایت تابناک. تصویر زیر). علی شمس اردکانی در مصاحبه با تابناک به یک توافق محرمانهٴ خمینی با آمریکا از طریق آندرویانگ سفیر آمریکا در ملل متحد اشاره میکند که در آخرین ساعتهای توسط خمینی منتفی شد. ظاهراً شمس اردکانی از طرح صلح مزبور بیخبر بوده یا آنرا کتمان کرده.
تقریبا 34سال بعد یعنی در روز 6مهر 1393 سایت تابناک متعلق به محسن رضایی مصاحبهیی از رفسنجانی منتشر کرد که اعتراف کرده بود: ”نمیتوانم بگویم نمیشد جلوی جنگ گرفته شود“.
یک نگاه مقایسهای به میزان تلفات جنگی که میتوانست فردای آزادی خرمشهر، به شکلی شرافتمندانه تمام شود با میزان تلفات در مقطع پذیرش همین قطعنامه 598 نشان میدهد حماقت سران حکومت بهویژه شخص روحاله خمینی چه خونهایی از مردم دو کشور بویژه ایران بر زمین ریخت.
مرحله اول جنگ
مرحله اول جنگ تا خرداد 1361 ادامه یافت و با آزادی خرمشهر و عقبنشینی رسمی نیروهای عراقی به مرزهای بینالمللی خاتمه یافت.
طبق آمار رسمی رژیم، منتشر شده در سایت مرکز ستاد تحقیقات دفاع مقدس و تمامی دیگر سایتهای مشابه، ایران تا مقطع آزادی خرمشهر، بین 14 تا 20رشته عملیات انجام داد که تعداد کشتههای عراقی اعلام شده توسط ایران برابر با 45هزار و 220نفر است.
در همین منابع حکومتی ایران، تعداد تلفات ایران تا آن زمان، برابر با 6هزار و 435نفر اعلام شده.
حال تعداد عملیات و میزان تلفات مرحله اول جنگ را مقایسه کنید با جدول زیر و تعداد عملیات و میزان تلفات دو ملت از فردای آزادی خرمشهر. یعنی از روزی که تنها و تنها خمینی و دار و دستهاش خواهان ادامه جنگ بودند.
مرحله دوم جنگ
از فردای آزادی خرمشهر تا روز 27تیر 1367 و پذیرش آتشبس و قطعنامه 598، مرحله دوم جنگ است.
نگاهی به فهرست سلسله عملیاتهایی که پس از خرمشهر انجام شد
عملیاتهایی که نباید انجام میشد.
هنگام مرور این فهرست به یاد داشته باشید در هر عملیات صدها و هزاران و در برخی موارد دهها هزار انسان بیگناه، طعمه مرگ شدهاند. انسانهایی که میتوانستند هنوز هم زنده باشند، دانش آموزانی که میتوانستند امروزه در لباس یک دکتر، یک مهندس یا یک کارگر و کشاورز خانه و زندگی خود را داشته باشند و...
بدر / شرق دجله / ۱۹/۱۲/۶۳
بیتالمقدس 2 / شمال سلیمانیه / ۲۵/۱۰/۶۶
بیتالمقدس 3 / سلیمانیه / ۲۴/۱۲/۶۶
بیتالمقدس 4 / در بندیخان / ۶/۱/۶۷
بیتالمقدس 5 / پنجوین / ۲۲/۱/۶۷
بیتالمقدس 6 / سلیمانیه / ۲۷/۲/۶۷
بیتالمقدس 7 / شلمچه / ۲۳/۳/۶۷
تحریر القدس / دربندیخان عراق / ۲۱/۱۱/۶۲
ثار الله / / قصر شیرین / ۱۵/۵/۶۱
حسینبنعلی / میمک / ۲۶/۶/۶۱
خیبر / هور الهویزه و جزایر مجنون / ۳/۱۲/۶۲
رمضان / شرق بصره / ۲۳/۴/۶۱
ظفر 7 / شرق سلیمانیه / ۲۳/۱۲/۶۶
عاشورا / شمال فکه / ۲۵/۵/۶۴
فتح 7 / حلبچه / ۷/۴/۶۶
فتح 10 / شمال اربیل عراق / ۱۳/۶/۶۶
قدس 1 / شرق دجله / ۲۴/۳/۶۴
قدس 2 / هور الهویزه / ۴/۴/۶۴
قدس 3 / جنوب دهلران / ۱۹/۴/۶۴
قدس 4 / هور الهویزه / ۱/۵/۶۴
قدس 5 / غرب الهویزه / ۱۶/۵/۶۴
کربلای 1 / مهران / ۱۰/۴/۶۵
کربلای 2 / حاج عمران / ۱۰/۶/۶۵
کربلای 3 / اسکله نفتی الامیه والبکر / ۱۱/۶/۶۵
کربلای 4 / غرب اروند رود / ۳/۱۰/۶۵
کربلای 5 / شلمچه و شرق بصره / ۱۹/۱۰/۶۵
کربلای 6 / شمال سومار / ۲۳/۱۰/۶۵
کربلای 7 / حاج عمران / ۱۲/۱۲/۶۵
کربلای 8 / شرق بصره / ۱۸/۱/۶۶
کربلای 9 / قصر شیرین / ۲۰/۱/۶۶
کربلای 10 / ماووت عراق / ۳۰/۱/۶۶
محمد رسولالله / غرب نوسود / ۱۲/۱۰/۶۱
مسلم بن عقیل / غرب سومار / ۹/۷/۶۱
نصر 1 / غرب بانه در عراق / ۲۵/۱/۶۶
نصر 2 / میمک / ۱۳/۳/۶۶
نصر 3 / / جنوب دهلران / ۲۷/۳/۶۶
نصر 4 / / سلیمانیه / ۳۱/۳/۶۶
نصر 5 / جنوب غربی سردشت / ۳/۴/۶۶
نصر 6 / میمک / ۱۰/۵/۶۶
نصر 7 / غرب سردشت / ۱۴/۵/۶۶
نصر 8 / ماووت عراق / ۲۹/۸/۶۶
نصر 9 / حاج عمران / ۱/۹/۶۶
و الفجر مقدماتی / فکه چزابه / ۱۸/۱۱/۶۱
و الفجر 1 / شمال غرب فکه / ۲۰/۱/۶۲
و الفجر 2 / حاج عمران / ۲۹/۴/۶۲
و الفجر 3 / مهران / ۷/۵/۶۲
و الفجر 4 / پنجوین / ۲۷/۷/۶۲
و الفجر 5 / چنگوله / ۲۷/۱۱/۶۲
و الفجر 6 / چزابه و چیلات / ۲/۱۲/۶۲
و الفجر 7 / چزابه و چیلات / اسفند 1362
و الفجر 8 / فاو / ۲۰/۱۱/۶۴
و الفجر 9 / شرق چوارته عراق / ۵/۱۲/۶۴
و الفجر 10 / حلبچه / ۲۵/۱۲/۶۶
خبرگزاری مهر رژیم در مقالهیی به نام روایت دوران بعد از جنگ، تعداد کشتههای آن جنگ را 3میلیون کشته و زخمی اعلام میکند. (خبرگزاری مهر شنبه 1مهر 1391)
حال اعداد و ارقام مربوط به تلفات دو مرحله جنگ را با همدیگر مقایسه کنید تا به عمق جنایتی که آگاهانه بر ضد مردم ایران (و البته کل منطقه) خمینی به اجرا در آورد، پی ببرید.
برای اطلاع بیشتر دربارهٴ مقایسه دو مرحله جنگ و تلفات آن نگاه کنید به اینترنت مقاله جعبه سیاه جنگ ایران و عراق - (گزارش ویژه) - سازمان مجاهدین خلق ایران و همواره به یاد داشته باشید این، همان جنگی است که
محسن رضایی سوم مهر 95 در مصاحبه با تلویزیون گفت: ”در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم!“.
و رفسنجانی روز 7مهر 1379 در گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی دربارهٴ آن گفته بود: ”امام بهعنوان فرمانده کل قوا، با مسائل نظامی آشنا نبود... . وقتی عملیاتی مانند والفجر، شکست میخورد و ناموفق میشد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند که در عملیات بعد جبران کنند!
نظر امام بر ادامه جنگ، قاطع بود. حتی اجازه نمیدادند که این بحثها خدمت ایشان مطرح شود“.
قطعنامههای سازمان ملل و شورای امنیت برای قطع جنگ
از نخستین روز آغاز جنگ، کورت والدهایم دبیرکل سازمان مللمتحد از طرفین خواست که تلاش خود را برای حل اختلافات به کار بگیرند. نخستین بیانیه شورای امنیت در زمینه این جنگ، فقط از دو طرف خواسته بود که از هر گونه اقدام نظامی خودداری کنند. در این بیانه حتی از عراق خواسته نشده بود که به پشت مرزهای دو کشور بازگردد. شش روز بعد و در ۶مهرماه ۱۳۵۹ قطعنامه ۴۷۹شورای امنیت در خصوص جنگ ایران و عراق صادر شد و باز هم بدون اشاره به تجاوز عراق به خاک ایران و فقط با ذکر عبارت «وضعیت میان ایران و عراق» از دو کشور خواسته شد که از توسل بهزور خودداری کنند. عراق بلافاصله این قطعنامه را پذیرفت ولی ایران اعلام کرد تا پیش از خروج نیروهای عراق از خاک ایران، این قطعنامه را نمیپذیرد.
پس از آن نیز تا پیش از صدور قطعنامه ۵۹۸، شورای امنیت بیانیهها و قطعنامههای متعددی در بارهٔ جنگ ایران و عراق صادر کرد. نخستین قطعنامهیی که در آن از دو کشور خواسته شده بود به پشت مرزهای خود بازگردند، قطعنامه ۵۱۴ بود که در ۲۱تیرماه ۱۳۶۱ و اندکی پس از بازپسگیری خرمشهر از عراق صادر شد. در قطعنامه ۵۴۰ به جای واژه خلیجفارس از واژه «خلیج» استفاده شد که موجب اعتراض ایران شد. در زمستان ۱۳۶۴و ۱۵روز پس از حمله ایران و تصرف شبه جزیره فاو شورای امنیت قطعنامه ۵۸۲ را صادر کرد. در قطعنامه ۵۸۸ که در مهر ۱۳۶۵صادر شد و بر اجرای قطعنامه ۵۸۲ تأکید داشت، همچنان از عبارت «وضعیت میان ایران و عراق» استفاده شده بود. فصلمشترک همه قطعنامههای شورای امنیت تا پیش از قطعنامه ۵۹۸ این بود که در هیچیک از آنها به سه عنصر «آغازگر جنگ»، «کشور متجاوز» و «چگونگی تنبیه متجاوز» اشارهیی نشده بود. عراق همه قطعنامههای سازمان ملل را پذیرفت و یا آمادگی خود را برای پذیرش آن اعلام کرد؛ ولی ایران تنها قطعنامه ۵۹۸ را پس از یک سال از صدور پذیرفت.
علاوه بر شورای امنیت و سازمان ملل متحد، مجامع، کشورها و افراد دیگری نیز در مقاطعی از جنگ هشت ساله، تلاش کردند تا نقش میانجی صلح را داشته باشند؛ ولی هیچیک از این تلاشها به نتیجه نرسید. یکی از مهمترین این تلاشها تشکیل کمیته حسن نیّت مرکب از نمایندگان دولتهای کوبا، یوگسلاوی، الجزایر، زامبیا، هند، پاکستان و سازمان ساف توسط جنبش عدم تعهد بود. سازمان کنفرانس اسلامی، شورای همکاری خلیجفارس، اتحادیه عرب و اتحادیه اقتصادی اروپا نیز از دیگر مجامعی بودند که در مقاطعی تلاشهایی برای برقراری آتشبس و عقبنشینی نیروهای دو کشور به پشت مرزها انجام داد.
جنگ ایران و عراق و ماجرای ایران کنترا
یکی از مهمترین پروندههای جانبی جنگ ایران و عراق، ماجرای روابط دوجانبهٴ ایران با آمریکا و اسراییل در جریان جنگ است. ابتدا اسراییل و سپس آمریکا در مذاکراتی پنهانی، راه فروش اسلحه به ایران جدید را گشودند و در گام بعد پول حاصل از فروش اسلحه به ایران را آمریکاییها به مخالفان دولت نیکاراگوئه برای سرنگونی دولت قانونی آن کشور، دادند.
آیتاله منتظری و رفسنجانی به برخی گوشههای این مبادلات اشاره کردهاند.
آن تجارت سرانجام با لو رفتن سفر یک هیأت مشترک آمریکایی اسراییلی به تهران که بعدها به ماجرای ”کیک و کلت“ معروف شد، تغییر وضعیت داد.
یزدی وزیر خارجه اسبق خمینی در این باره بعدها (مصاحبه با خبرگزاری فارس اول دیماه 95) گفت: ”اسراییلیها موشکهای تاور ضدتانک داشتند که هر کدام را به قیمت 12هزار دلار به ایران میفروختند، وقتی انبارهای خودشان خالی شد و سراغ آمریکا رفتند تا از آنها خریده و به ایران بدهند قضیه لو رفت و آمریکاییها خود راساً وارد معامله شدند و تعدادی محموله نیز به ایران دادند که رفسنجانی در یک مصاحبه به حجم و هزینهٴ آن اشاره کرد.
یزدی گفته: اسراییل این موشکها را به قیمت دو هزار دلار میخرد و ١٢ هزار دلار میفروشد. آمریکاییها کانالی میزنند و به ایران میگویند از طریق عربستان این کار را انجام بده. بوش پدر که در آن زمان معاون رئیسجمهوری بود، به اسراییل میرود. نخستوزیر اسراییل اعتراض میکند و میگوید من به واشینگتن میآیم و بدون حضور هر کسی میخواهم با خود رئیسجمهوری سر این قضیه حرف بزنم. جنگ بالا میگیرد و اسرائیلیها قضیه مکفارلین را لو میدهند. آقای قربانیفر از افسران ساواک بود که بعد از انقلاب، با موساد کار میکرد. زمان جنگ نامهیی مینویسد که من یک افسر میهنپرست ایرانی هستم و میخواهم در این جنگ به ایران کمک بکنم و با بازار فروش اسلحه هم در تماس هستم و امکاناتی دارم. اگر شما اسلحه میخواهید، بگویید من بهخاطر ایران میخرم و میفرستم.
او سلاحهای خریداری شده را در تبریز تحویل میداده و همانجا پولش را نقد میگرفته است“.
در هیأتی که به تهران رفت، معاون نخستوزیر وقت اسراییل ”آمیرام میر“ هم حضور داشت. با لو رفتن مذاکرات تهران، دور بعدی مذاکرات تحت نظارت مستقیم شخص خمینی و با شرکت حسن روحانی در پاریس ادامه یافت (ر ک سخنرانی حسن عباسی. روحانی. آمیرام نیر. یوتوب) «داریم به شما میگیم آقای آمیرام میر یک اسراییلی آمد اینجا توی هتل کذا توی تهران سال 1365 با شما مذاکره کرد آقای وردینژاد بود، آقای کنگرلو بود، همهٴ آقایوین که الآن اصلاح طلبند بودند... طرف اسراییلی اومده نشسته با شما مذاکره کرده تو داخل قلب تهران! بعد بلند شده رفته فرانسه رفتید دوباره اونجا... به جای اینکه جواب بدید 27سال پیش رفتید نشستید با اسراییلیها مذاکره کردید حالا گندش در اومده».
محسن کنگرلو مشاور میرحسین موسوی در مصاحبه با سایت محسن رضایی گفت: ما عمداً (به هیأت آمریکایی) گفتیم که با پاسپورت ایرلندی بیایند، اگر با پاسپورت آمریکایی میآمدند از همان مقصد لو میرفتند... . زمان انتخابات آمریکا بود و آنها میگفتند اگر گروگانها آزاد شوند محبوبیت ریگان افزایش پیدا میکند. (سایت تابناک ۱۵/۲/۹۳)
آن جنگ را بیهیچ تعارفی مجاهدین خلق به بهای خون و آبروی خود پایان دادند. به گواهیهای شرمگینانهٴ سران و سرکردگان جنگ در آن سالها نگاه کنید.
چگونگی قطع ناگهانی جنگ
حکومت ایران تا آخرین روزهایی که منتهی به پذیرش قطعنامه 598 و آتشبس شد به بسیج جنگی خویش ادامه میداد و حتی آیتاله خمینی یک فرمان بسیج عمومی برای پیوستن مردم به جبههها اعلام کرد اما بر اساساً آنچه که در پیام پذیرش آتشبس رهبر نظام هم دیده میشد و سالها بعد دیگران هم با بیان نکاتی مشابه آن، از پشت کردن مردم به جنگ صحبت میشد: پاسدار سعید قاسمی: «یادتون هست آن پیر فرزانه ده پونزده روز قبل از پذیرش قطعنامه گفت امروز ایران کربلاست و اگر دشمنان ما بخواهند در مقابل دین ما بایستند در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد».
روحاله خمینی در نامه معروفش مبنی بر اعلام پذیرش آتشبس نوشت: «سیاسیون میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است».
تبلیغات ضد جنگ مجاهدین خلق و بسیج سیاسی آنها برای نامشروع کردن جنگ در عرصه بینالمللی از یکسو و تحرکات نظامی آنان در مناطق مرزی و تلاششان برای ضربه زدن به ماشین جنگ حکومت ایران از عواملی بودند که در قطع جنگ تاثیر داشتند.
مجاهدین در سال 1366 ارتش آزادیبخش ملی ایران را منطقهٴ مرزی ایران و عراق تشکیل دادند و با بیشتر از یکصد رشته عملیات مرزی و چند عملیات بزرگ و سراسری، بهای جنگ برای آیت اله را بسا بالا بردند. ارتش آزادیبخش در فروردین 1367، درعملیات آفتاب در منطقه عمومی فکه، مرکز یک گردان از لشگر 77خراسان ِ رژیم را به تصرف خود در آورد. این عملیات بمثابه اولین زنگ خطر برای رژیم بود که برای اولین بار، یک مرکز گردانش توسط ارتش آزادیبخش ملی ایران تصرف میشد.
اما کمتر از سه ماه بعد، ارتش آزادیبخش ملی با تصرف مرکز لشگر 16زرهی قزوین، موفق شد شهر مرزی مهران را آزاد نماید و بیش از 1500تن از نیروهای جنگافروز رژیم خمینی را باسارت در آوَرَد. اضافه بر لشگر 16زرهی قزوین، لشگر ضد امیر المؤمنین سپاه پاسداران و یک تیپ مستقل سپاه هم در این عملیات کمرشکن شدند و شماری از فرماندهان آنها باسارت رزمندگان ارتش آزادیبخش در آمدند و شعار ”امروز مهران فردا تهران“ طنینانداز شد.
سالها بعد حسن رحیمپور ازغدی از سرکردگان جنگ در یک سخنرانی تلویزیونی گفت: «زمان جنگ هم همین طور بودها! به شما بگم این ملت شریف ایران اینا اکثرشون جبهه نمیاومدن خیلی شریفه ولی فداکاری نمیکردن یه بخشی از ملت شریف ایران بودن تو صحنه اینو بدونین از دور نیگاه میکردن تشویق میکردن موفق باشید تقبل الله شهید میآوردن میآمدن تشییع جنازه زخمی میشد. تازه اونم نمیاومدن همه، یه عدهیی میاومدن! در کل ملت شریف ایران یه چند صد یه 200، 300هزار خانوار جنگیدند اینو بدونید بقیه نگاه کردن تو فامیلای خودتون برید ببینین بپرسین از پدر مادراتون ببینین مثلاً از 40تا از سی چهل تا خانواده چند تا شون اهل جبهه بودن یه اقلیتی بودن».
در چنین فضایی بود که رفسنجانی (جانشین فرمانده کل قوا) به صحنه آمد و گفت: «امام دنبال صلحند ما دنبال صلحیم تصمیم گرفتیم. حالا دلیلش چیه بعضیهاشو شما میدونید بعضیهاشم نمیدونید و هنوزم نمیتونیم همه چیزو بگیم و یک عنصر نظامی این حقیقتو باید بپذیره که همیشه گفتن همه چیز برای جامعه مصحلت نیست، در زمان خودش گفته خواهد شد. الآن مصحلت نیست توضیح بدیم به مردم».
پاسدار اسماعیل کوثری روز 19تیر 1387 در مصاحبه با روزنامه جوان گفت: «دشمنان، توطئههای واقعاً گستردهیی را طرحریزی کرده بودند، چون منافقین قبل از عملیات فروغ جاویدان، در مهران، عملیاتی به زعمِ خود موفقیتآمیز انجام داده بودند، و شعارِ ”امروز مهران فردا تهران “ را هم یکی دو ماه قبل، مطرح کرده بودند، بنا بر این، با در اختیارگرفتنِ انواع سلاح های سنگین و نیمه سنگین همچون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند.
پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام، تمام این توطئهها را خنثی کرد».
***
مسعود رجوی هنگامی که عزم رفتن به عراق برای ختم جنگ کرد در پیامی رو به سیاسیون آن زمان گفت: ... . آقا جنگ است! یک میلیون نفر کشته و مجروح و معلول شدهاند! می فهمید یا نه؟ خانوادهای نیست که عزادار نباشد، می فهمید یا نه؟ در هیچ مقطع تاریخ، فحشا اینقدر گسترش نیافته، می فهمید یا نه؟ یک جو غیرت دارید یا نه؟
... اجازه بدید قبل از تودیع در آخرین صحبتهایم به شما بگویم که باید جلوی همه، این سؤال را بگذارید که: چه هستی؟ و چه میکنی؟ ادعا موقوف! خمینی یک هیولای واقعی است. آنجاست، برو بجنگ! والا خیلی بیغیرتی!».
مجاهدین البته تنور جنگ خمینی را با خون خود و آبروی خویش خاموش کردند و این شرافتمندانهترین کاری بود که هر انسان میهنپرستی باید میکرد.
خاموش کردن آتش آن جنگ، کار هر کسی نبود، باید تاریخ آن روز را در ظرف وقایع همان روز خواند تا دریافت، کاری که مسعود رجوی و مجاهدین خلق کردند، بوالعجب کاری بود صعب که تنها با عشق عمیق به میهن و مردم میشد به انجامش کمر بست.
***
صلح ناپایدار برقرار شد اما تا همین امروز هنوز هیچ پیمان صلح پایداری بین دو کشور امضا نشده است.