728 x 90

فقر در ایران,

فاجعه حاشیه‌نشینی، آیینه نظام غارت و چپاول

-

حاشیه نشینی
حاشیه نشینی
در کنار تمامی بحرانهای مرگباری که امروز میهن اسیرمان را در گرداب فقر و خانه خرابی فرو برده است گسترش حاشیه نشینی به‌ویژه در حاشیه کلان شهرها، چنان وسعت بی‌سابقه‌یی به خود گرفته است که اکنون به یکی از اصلی‌ترین بحرانهای رژیم تبدیل شده است و به‌جرأت می‌توان گفت حاشیه نشینی به‌ویژه در حاشیه کلان شهرها، دیگر به مشکلی لاینحل و غیرقابل بازگشت در حاکمیت غارت و چپاول ولایت آخوندی تبدیل شده است.

ابعاد عظیم و غیرقابل‌تصور این پدیده شوم تا بدانجا گسترش یافته است که عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی دولت آخوند روحانی به صراحت اعلام می‌کند: «حدود ۱۸میلیون نفر از ۵۵میلیون نفر جمعیت شهری معادل یک سوم شهروندان ایران حاشیه نشین هستند».

شتاب روزافزون و لجام گیسخته فقر و گرسنگی و خانه خرابی، بعد از گذشت 4دهه چنان ‌چهره کریهی از خود در میهن اشغال شده به نمایش گذاشته است که بنا‌ به اعتراف رسانه‌های حکومتی هم‌اکنون نزدیک به 50میلیون ایرانی در زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

یورش همه‌جانبه و ابعاد وحشتناک پدیده شوم حاشیه نشینی که تماماً محصول سیاستهای ضدملی و وطن‌فروشانه آخوندها می‌باشد آنزمان بهتر روشن خواهد شد که یادآور شویم بر اساس اعتراف مؤسسه ملی مطالعات جمعیتی رژیم آخوندی بیش از ٤٠ هزار روستای کشور در سالیان اخیر خالی از سکنه شده‌اند و در حاشیه کلان شهرهای میهن اشغال شده سکنی گزیده‌اند. این اقشار زحمتکش و ستمدیده در حالی مجبور به ترک روستاهای خود می‌شوند که در نتیجه سیاستهای غارتگرانه باندهای مافیایی آب در رژیم مجبور به ترک روستاهای خود و با امید به کسب شغل به حاشیه شهرها کوچ کرده‌اند اما چون کاری وجود ندارد، بناچار به جرگه گروه‌های فقیر اضافه شده‌اند.

در تأیید این نکته خبرگزاری حکومتی موسوم به ایسنا 12مهر 1395تحت عنوان سیل نابودی روستاها را متوقف کنیم به گوشه‌یی از سیاستهای وطن‌فروشانه آخوندها در مهاجرت روستاییان محروم به حاشیه شهرهای میهن این چنین اعتراف می‌کند: «محو روستاها در ایران با سرعت زیادی انجام می‌شود در حالی که روستاهای بزرگ و مولد نیز با حمایت مجلس به شهرهای کوچک بی‌امکانات تبدیل می‌شوند. بر اساس اعلام مؤسسه ملی مطالعات جمعیتی کشور در حال حاضر ٤٠ هزار روستای کشور خالی از سکنه شده‌اند و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی نیز به یکی از مهم‌ترین موضوعات قضایی ایران تبدیل شده است و وضع ١٠ استان از نظر تأمین زمین بحرانی ارزیابی می‌شود.

جمعیت کشور در سال 1335 نزدیک به 19میلیون نفر بود که از این میان نزدیک به 6میلیون نفر یعنی معادل ۳۱.۴درصد جمعیت شهری و بیش از 13میلیون نفر یعنی معادل ۶۸.۶درصد جمعیت کشور را روستاییان تشکیل می‌دادند؛ اما در سال 1395جمعیت کشور طبق آمارها بیش از 75میلیون نفر اعلام شد که سهم شهر نشینی با بیش به ۷۱.۴درصد رسید و سهم روستاییان نیز به ۲۸.۶درصد رسید و پیش‌بینی می‌شود در سرشماری نفوس و مسکن سال 1395 این نسبت باز هم فاصله بیشتری خواهد گرفت و جمعیت روستانشین کشور کاهش پیدا خواهد کرد». و این در حالی است که «از بین رفتن هر هکتار زمین کشاورزی روستایی امنیت غذایی ٢٠ نفر را به مخاطره می‌اندازد».

پدیده شوم حاشیه نشینی، که نماد تمام‌عیار فقر و فلاکت، استثمار و عدم توزیع عادلانه ثروت در میهن اشغال شده می‌باشد خصوصاً در کلانشهر تهران بیش از سایر شهرها رخ می‌نماید چرا که تهران به‌دلیل تعداد زیاد حاشیه‌نشین‌هایش همواره زبانزد مردم و به‌عنوان اصلی‌ترین شهر حاشیه‌نشین در ایران شناخته شده است.

روزنامه حکومتی ایلنا 28خرداد 96 در توصیف انبوه حاشیه نشینان شهر تهران این چنین اعتراف می‌کند: «یازده میلیون نفر در حواشی مرزهای شهر تهران هستند که ۸میلیون نفرشان بد مسکن هستند. بد مسکن‌ها لزوما خارج از مرزهای شهر نیستند ولی به‌لحاظ کیفیت پایین بنا و خدمات زیرساختی شهری از استانداردها فاصله دارند. ... در خیابان زندان قرچک سکونتگاههای غیررسمی و حاشیه‌نشینی به شکل انبوه وجود دارد. محله‌هایی فقیرنشین که مشکلات اقتصادی و اجتماعی به‌وضوح در کوچه‌هایشان قابل رویت است».

در یک نمونه دیگر خبرگزاری حکومتی ایسنا 12تیرماه 96به‌نقل از معاون وزیر راه و شهرسازی آخوند روحانی این چنین اعتراف می‌کند: «متأسفانه در حال حاضر مجموعه شهر تهران از مسأله بغرنج حاشیه نشینی رنج می‌برد که سال هاست مورد توجه برنامه‌ریزان و سیاست گذاران قرار نگرفته است. یک هلال فقر در جنوب شهر تهران از رباط کریم تا شهر قدس را فرار گرفته است. این محدوده سکونتگاهی کنار تهران در واقع خوابگاههایی است که با حداقل امکانات انسانهای شریفی را در خود جای داده‌اند و به‌لحاظ امنیت دچار مشکلات زیادی هستند.. یعنی مجموعه شهرهایی واقع در شهرستانهای بخش جنوب غربی، جنوب و جنوب شرقی تهران شامل شهرهایی از جمله رباط کریم، شهریار، اسلامشهر، بهارستان و قدس که بافتهای شهری آنها وضعیت نابسامانی دارد».

هر چند خبرهایی از این نوع که توسط رسانه‌های حکومتی منتشر می‌شود، گوشه‌یی بسیار کوچک از ناهنجاریهای امروز جامعه را به تصویر می‌کشد، اما مراجعه به همین دست نوشته‌ها کافی است تا گوشه‌هایی از ستم روزافزونی را که امروز بر میلیونها زن و مرد و کودک ایرانی می‌گذرد به‌صورتی ملموس‌تر دریابیم.

در تازه‌ترین نمونه از حکایتهای دردآور و تمام ناشدنی مردم محروم میهن، روزنامه حکومتی ایلنا 4تیرماه 96 درگزارشی تحت عنوان «قلعه نوچمن در محاصره فقر» به معرفی یکی دیگر از این مناطق محروم در چند قدمی پایتخت اعتراف و آن را این‌گونه به نمایش گذاشته است: «بر اساس آخرین آمار منتشر شده فقط ٢٣ درصد از جمعیت تهران در محله‌های توسعه‌یافته زندگی می‌کنند که در پنج منطقه حائز بیشترین رتبه توسعه‌یافتگی به‌ ترتیب شامل مناطق شش، سه، یک، دو و هفت ساکن هستند. در مقابل ٦٠ درصد مناطق تهران و اطراف آن دارای کمترین سطح رفاه و توسعه هستند، به‌طوری‌که سطح بهداشت عمومی در این مناطق پایین است و با استانداردها بسیار فاصله دارد. انباشت زباله‌ها و جریان فاضلاب منازل در کوچه‌ها و عدم دفع بهداشتی آن، آلودگی هوا و انواع دیگر آلودگی‌ها در این محلات قابل رویت است و در این میان افرادی در اطراف تهران زندگی می‌کنند، که به‌دلیل شاغل بودن در کارخانه‌های صنعتی اطراف این شهر مجبورند؛ مسافت زیادی را برای رسیدن به خانه‌های خود با پای پیاده طی کنند؛ مردمی که از تأمین اولین نیاز عادی هر انسانی محرومند؛ 'آب آشامیدنی'

این روزنامه حکومتی در ادامه ضمن اذعان به این‌که بسیاری از ساکنان قلعه نوچمن با مشکلاتی از قبیل آب آشامیدنی، بهداشت و نبود مدرسه مواجه هستند در توصیف شرایط فاجعه‌بار و طاقت‌فرسای مردم این محل در تهران می‌نویسد: «سایه‌ای در انتهای یک کوچه تکان می‌خورد؛ بعد کم کم شکل واقعی پیدا می‌کند؛ پسرکی تقریباً هشت ساله درست بالای یک جوب ایستاده است، خم می‌شود و سرش را داخل جوب می‌برد، بوی فاضلاب تمام کوچه را گرفته است، جوب مملو از لجن و آب آلوده است، اول شبیه به یک شوخی به نظر می‌رسد، اما حالا پسرک قصد دارد از آب جوب بخورد».

روزنامه حکومتی ایلنا در ادامه همین گزارش خشم و اعتراض مردم را به‌نقل از یک هموطنان محروم منطقه که مورد سؤال قرار داده این‌گونه بازتاب می‌دهد: «مردم با این سؤال مواجه هستند که چرا مثل مناطق جنگ‌زده باید آب را خریداری کنند و یا با تانکر به آنها آبرسانی شود. و یا چرا فقط تا مقطع دبستان مدرسه دارند و برای سطوح بالاتر باید مسافتی ۱۲تا ۲۰کیلومتری طی کنند. دانش‌آموزان از خانواه‌هایی کارگری هستند، که پدرانشان از صبح زود راهی محل کار خود می‌شوند و ماشینی هم در اختیار خانواده‌هایشان نیست تا آنها را به مدرسه برسانند. مدارس به‌رغم این‌که باید مجانی باشند، اما هزینه‌هایی از ۲۰۰تا ۳۰۰هزار تومان را از خانواده‌ها دریافت می‌کنند که بیشتر خانواده‌ها توان پرداخت این مبلغ را ندارند. همین مسائل موجب شده است که بسیاری از کودکان به‌ویژه دختران از تحصیل محروم بمانند. ... ... مردم این منطقه شغل رسمی برای تأمین معاش خود ندارند، افراد عموماً فاقد مهارت و تخصص و سرمایه‌گذاری هستند و به گفته ساکنان یا به‌طور موقت در کارخانه‌های اطراف مشغول به کارند، یا به مشاغل کاذب مثل دست‌فروشی، گل‌فروشی، فال‌فروشی و حتی تکدی‌گری، زباله دزدی، خرید و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی روی می‌آورند».

آری این تکرار غم‌انگیز سرنوشت نوزادان و کودکان، زنان و مردان محروم میهن اسیر در چنگال اختاپوس ولایت است که به‌دلیل فقر و بی‌خانمانی در حاشیه شهرها در بدترین وضعیت معشیتی و خدماتی روزگار می‌گذرانند.

چهره وخامت‌بار حاشیه نشینی که اکنون خود را در انواع و اقسام «آباد ها» مانند حلبی‌آباد، نوروز آباد، زاغه‌نشینها و بسیاری از مناطق فقیر نشین به نمایش گذاشته است، به یقین ماحصل ساختار قرون‌وسطایی و ضدتاریخی همراه با سیاستهای ضدمردمی و غارتگرانه پلید آخوندها در چهار دهه گذشته می‌باشد که آثار آن از یک سو در زندگی مجلل سران و کارگزاران رژیم آخوندی و از سوی دیگر فقر مفرط مردم و حاشیه نشینان شهرها و حلبی آبادها به نمایش گذشته شده است.

این فساد که ذاتی نظام ولایت‌فقیه است چنان در تمامی تار و پود این رژیم تنیده شده که کارگزاران آن به صراحت اذعان می‌کنند: «امروز با فساد سیستمی و شبکه‌یی روبه‌رو هستیم. در این مرحله دستگاههای ناظر و مسئول مبارزه با فساد، خود به درجاتی آلوده می‌شوند و مفسدان به شکل شبکه‌یی از یکدیگر حمایت می‌کنند و خود به بخشی از علت تداوم و تشدید فساد مبدل می‌شوند».
شاهد بر این ادعا اعترافی است که سایت حکومتی فرارو 25دیماه 95تحت عنوان هزینه تفریح مرفه‌ترین‌ها 73برابر فقیرترین‌ها نوشته و اذعان می‌کند: «نابرابریهای فاحش تنها به این معنا نیستند که از یک سو گروه اندکی همه هیجانهای خود را در برد و باخت‌های چندده میلیونی یا پرواز با هواپیما‌های شخصی، یا راندن خودروهای چند میلیارد تومانی یا... تخلیه می‌کنند، از سوی دیگر گروهی برای گریز از سرمای بی‌رحم و کشنده به گورها پناه می‌برند، یا عده‌یی برای تأمین هزینه‌های اساسی خود و خانواده‌شان ناگزیر از فروش اعضای بدن می‌شوند، یا لشکری از دوزخیان زمین برای تهیه قوت خود و خانواده سطل‌های زباله شهری را جست‌وجو می‌کنند، بلکه نابرابریهای شدید به‌صورت رژه اشرافیت و فخرفروشی در عرصه خیابانها، زخم عمیق‌تری بر پیکر جامعه است و آن تحقیر غرور جوانان بی‌کار است».

واقعیت این است که نشان دان تصویری واقعی و همه‌جانبه از ابعاد فاجعه آفرینی، ایران سوزی و گسترش فقر و فلاکت و شرایط ضدانسانی که دیکتاتوری سارق، غاصب و فاسد آخوندها بر میهن و مردم ما تحمیل کرده، البته در این مختصر نمی‌گنجد ولی از همین مجمل هم می‌توان حدیث مفصل تخریب حرث و نسل این میهن را دریافت.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/0c74cf97-6403-4c77-8b43-c3d39edbd150"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات