ساکنین شهرستان ریگان از توابع کرمان علاوه بر گرمای 54درجه و گرمازدگی که این روزها ساکنان با آن دست و پنجه نرم میکنند با هجوم عقرب به منازل مسکونی بهخصوص در مناطق کوهستانی بر مشکلات عدیده اهالی افزوده شده است.
تا کنون 7نفر در شهرستان ریگان دچار عقرب گزیدگی شدهاند که متأسفانه یک نفر جان خود را به علت نبود دارو از دست داده است.
امین باقری فرماندار رژیم در شهرستان ریگان روز 14تیر 96 در گفتگو با رسانه حکومتی ایرنا اظهار داشت: «به علت فقدان راههای ارتباطی مناسب بهخصوص در مناطق کوهستانی و روستایی افراد عقرب گزیده برای دسترسی سریع به مراکز درمانی دچار مشکل میشوند».
ریگان با وسعت 8هزار کیلومتر مربع تا مرکز استان کرمان 285کیلومتر فاصله دارد.
تا کنون 7نفر در شهرستان ریگان دچار عقرب گزیدگی شدهاند که متأسفانه یک نفر جان خود را به علت نبود دارو از دست داده است.
امین باقری فرماندار رژیم در شهرستان ریگان روز 14تیر 96 در گفتگو با رسانه حکومتی ایرنا اظهار داشت: «به علت فقدان راههای ارتباطی مناسب بهخصوص در مناطق کوهستانی و روستایی افراد عقرب گزیده برای دسترسی سریع به مراکز درمانی دچار مشکل میشوند».
ریگان با وسعت 8هزار کیلومتر مربع تا مرکز استان کرمان 285کیلومتر فاصله دارد.
هجوم عقربها به ریگان
بیشتر بخوانید:
نگاهی به وضعیت فلاکتبار روستاهای استان کرمان که آن روی سکه این حاکمیت پلید و سراپا فساد است میاندازیم:
-سایت حکومتی موسوم به رویداد 24 در توصیف زندگی فلاکتبار روستاییان نمگاز در جنوب استان کرمان بهنقل از یکی از اهالی منطقه مينويسد: «دکتر ماهی یک بار میاد. اونم اگه بهداشت مجبورش کنه. اگه مریض بشیم باید بریم راین قلعه. چند وقت پیش بچه مو عقرب خورد (عقرب نیش زد) ماشین دربست گرفتیم، تا رسیدیم قلعهگنج، بچه سه ساله کف بالا میآورد. هوا که گرم بشه، اینجا پر از عقرب و ماره.» مردهای نمگاز بیکارند. اگر کسی توانسته، آشنایی جور کرده و راهی بندر (بندرعباس) شده برای کارگری در اسکله. سه ماه، ٤ماه باربری، یک میلیون تومان مزد، دوباره بیکاری تا وقتی یک کشتی چینی یا اوکراینی در بندر لنگر بیندازد. پسربچهها که فقر را بهتر از الفبای فارسی میشناسند، با قدرشناسی کودکانهای که در بازتاب مردمکهایشان مصور میشود، آرزوهایشان را به آینده نمگاز گره میزنند.
وقتی هوای نمگاز خیلی سرد میشه، ماشینی هم نمیاد که آذوقه بیاره. اونوقت اینجا آرد تموم میشه. سیبزمینی هم تموم میشه. آب رودخونه هم یخ میزنه. گرسنگی برای ما، خاطره نیست. ما همیشه گرسنهایم. ولی گرسنگی توی سرما خیلی سختتره. خونهها سرده، شکما خالیه، همه روستا اینطوریه، همه مون مثل هم».
اینجا آب طعم بدبختی و مرگ میدهد
-روزنامه حکومتی ایلنا 28آذرماه 95 در گزارشی تحت عنوان اینجا آب طعم بدبختی و مرگ میدهد بهنقل از اهالی فقر زده روستاهای جنوب کرمان این چنین مینویسد: «باید ماهی ۹۰هزار تومان قسط بدم که نمیتونم. حالا هر روز از بنیاد مسکن تماس میگیرن و تهدید میکنن که یا قسط رو بدین یا یارانهتون رو قطع میکنیم. ما به بنیاد مسکن گفتیم؛ بدون یارانه از گرسنگی میمیریم. ما خونه نمیخواستیم تو همین کپرا زندگی میکردیم. حالا نه خونه درستی داریم و نه کپر. کپرهامون رو جمع کردیم و فقط تعدادی از کپرهای دیوار گلی باقی موندن که خیلی سردند.»
وضعیت روستاهای محروم منطقه قلعه گنج در جنوب کرمان
-روزنامه حکومتی ایرنا 28دیماه 95 تحت عنوان من از قلعه فقر سخن میگویم در توصیف یکی دیگر از روستاهای محروم منطقه قلعه گنج در جنوب کرمان موسوم به ناهوگان بهنقل از کدخدای روستا (تنها فرد دیپلمه روستا) اینگونه اعتراف میکند: «اینجا ٢٤خانوار - ١٥٠ نفر – زندگی میکنن که ٥خانوار، بیسرپرستن و یک خانواده هم شناسنامه نداره. شغل اهالی، قبلاً دامداری و کشاورزی بود. تمام زمینهای اطراف، باغ مرکبات بود و مرتع سبز بود. روستا از ٢٣ سال قبل گرفتار خشکسالی شد و رودخونهها خشکید و نخلها از بیآبی سوخت. اگه هم بارونی بیاد، سیل میشه و رودخونه، زندگی مردم رو با خودش میبره. تنها درآمد مردم... .. فروش حصیر (حصیرهایی که بهعنوان زیرانداز استفاده میشود). برای حصیر هم، ١٠ نفر، ٢٠ نفر میرن دامنه کوه، ٤روز، ٥روز طول میکشه تا داز (نخل ایرانی) و پیش (برگ درخت خرما) پیدا کنن و با داس ببرن و بیارن. زن و بچه ٥روز مینشینن و با همین گیاه، حصیر میبافن و هر حصیر رو ٤هزار تومن میفروشن. قیمت یک کیسه ٤٠ کیلویی آرد ٥٠ هزار تومنه. توی کپرها رو نگاه کنی، نیم کیلو آرد نیست، سیبزمینی نیست، عدس نیست، نون و گوشت نیست. هیچ خونهای حموم و دستشویی نداره. همه زیر خط فقرن. همه سوءتغذیه دارن و گرسنه ان. خانوادههایی در این روستا هستن که شاید در روز، بیشتر از چند تا خرما برای خوردن نداشته باشن که اونم باید تصمیم بگیرن، اون چند تا خرما، ناهارشون بشه یا شام. از این روستا کسی دانشگاه نرفته. از اینجا تا نزدیکترین خانه بهداشت ٤کیلومتر راهه که اورژانس و آمبولانس هم نداره. اگر مردم کارشون به بیمارستان بکشه، یا باید برن کهنوج (١٨٠ کیلومتر فاصله) یا جیرفت (٢٩٠ کیلومتر فاصله). پارسال یک بچهای رو عقرب زد و چون راه دور بود، بچه به دکتر نرسید و مرد»...
-سایت حکومتی موسوم به عصر ایران 28دیماه 95 در توصیف یکی دیگر از این روستاهای محروم موسوم به راین قلعه این چنین مینویسد: «دیروز، یک کودک یک سال و ٧ماهه در «رایِن قلعه» مرد. علت فوت؛ اسهال شدید. مادر کودک پول نداشت بچه را دکتر ببرد. نزدیکترین بیمارستان، ٢٠٠ کیلومتر دورتر از روستا بود. .. اینجا آب لولهکشی نداره. خونهها حموم نداره. شاید ١٠ تا خانواده حموم داشته باشن. مردم باید برن لب رودخونه، آب رو بریزن توی دیگ تا گرم بشه و اونجا کنار رودخونه خودشون رو بشورن».
این است گوشهیی ناچیز از داستان فقر و محرومیت مردم ایران که ثروتهای کلان آن توسط آخوندهای چپاولگر به تنور جنگهایی ریخته میشود که برای بقای حاکمیت ننگینشان در سراسر منطقه برافروختهاند، و یا در باتلاق ساخت سلاح هستهیی بر باد دادند.
نگاهی به وضعیت فلاکتبار روستاهای استان کرمان که آن روی سکه این حاکمیت پلید و سراپا فساد است میاندازیم:
-سایت حکومتی موسوم به رویداد 24 در توصیف زندگی فلاکتبار روستاییان نمگاز در جنوب استان کرمان بهنقل از یکی از اهالی منطقه مينويسد: «دکتر ماهی یک بار میاد. اونم اگه بهداشت مجبورش کنه. اگه مریض بشیم باید بریم راین قلعه. چند وقت پیش بچه مو عقرب خورد (عقرب نیش زد) ماشین دربست گرفتیم، تا رسیدیم قلعهگنج، بچه سه ساله کف بالا میآورد. هوا که گرم بشه، اینجا پر از عقرب و ماره.» مردهای نمگاز بیکارند. اگر کسی توانسته، آشنایی جور کرده و راهی بندر (بندرعباس) شده برای کارگری در اسکله. سه ماه، ٤ماه باربری، یک میلیون تومان مزد، دوباره بیکاری تا وقتی یک کشتی چینی یا اوکراینی در بندر لنگر بیندازد. پسربچهها که فقر را بهتر از الفبای فارسی میشناسند، با قدرشناسی کودکانهای که در بازتاب مردمکهایشان مصور میشود، آرزوهایشان را به آینده نمگاز گره میزنند.
وقتی هوای نمگاز خیلی سرد میشه، ماشینی هم نمیاد که آذوقه بیاره. اونوقت اینجا آرد تموم میشه. سیبزمینی هم تموم میشه. آب رودخونه هم یخ میزنه. گرسنگی برای ما، خاطره نیست. ما همیشه گرسنهایم. ولی گرسنگی توی سرما خیلی سختتره. خونهها سرده، شکما خالیه، همه روستا اینطوریه، همه مون مثل هم».
اینجا آب طعم بدبختی و مرگ میدهد
-روزنامه حکومتی ایلنا 28آذرماه 95 در گزارشی تحت عنوان اینجا آب طعم بدبختی و مرگ میدهد بهنقل از اهالی فقر زده روستاهای جنوب کرمان این چنین مینویسد: «باید ماهی ۹۰هزار تومان قسط بدم که نمیتونم. حالا هر روز از بنیاد مسکن تماس میگیرن و تهدید میکنن که یا قسط رو بدین یا یارانهتون رو قطع میکنیم. ما به بنیاد مسکن گفتیم؛ بدون یارانه از گرسنگی میمیریم. ما خونه نمیخواستیم تو همین کپرا زندگی میکردیم. حالا نه خونه درستی داریم و نه کپر. کپرهامون رو جمع کردیم و فقط تعدادی از کپرهای دیوار گلی باقی موندن که خیلی سردند.»
وضعیت روستاهای محروم منطقه قلعه گنج در جنوب کرمان
-روزنامه حکومتی ایرنا 28دیماه 95 تحت عنوان من از قلعه فقر سخن میگویم در توصیف یکی دیگر از روستاهای محروم منطقه قلعه گنج در جنوب کرمان موسوم به ناهوگان بهنقل از کدخدای روستا (تنها فرد دیپلمه روستا) اینگونه اعتراف میکند: «اینجا ٢٤خانوار - ١٥٠ نفر – زندگی میکنن که ٥خانوار، بیسرپرستن و یک خانواده هم شناسنامه نداره. شغل اهالی، قبلاً دامداری و کشاورزی بود. تمام زمینهای اطراف، باغ مرکبات بود و مرتع سبز بود. روستا از ٢٣ سال قبل گرفتار خشکسالی شد و رودخونهها خشکید و نخلها از بیآبی سوخت. اگه هم بارونی بیاد، سیل میشه و رودخونه، زندگی مردم رو با خودش میبره. تنها درآمد مردم... .. فروش حصیر (حصیرهایی که بهعنوان زیرانداز استفاده میشود). برای حصیر هم، ١٠ نفر، ٢٠ نفر میرن دامنه کوه، ٤روز، ٥روز طول میکشه تا داز (نخل ایرانی) و پیش (برگ درخت خرما) پیدا کنن و با داس ببرن و بیارن. زن و بچه ٥روز مینشینن و با همین گیاه، حصیر میبافن و هر حصیر رو ٤هزار تومن میفروشن. قیمت یک کیسه ٤٠ کیلویی آرد ٥٠ هزار تومنه. توی کپرها رو نگاه کنی، نیم کیلو آرد نیست، سیبزمینی نیست، عدس نیست، نون و گوشت نیست. هیچ خونهای حموم و دستشویی نداره. همه زیر خط فقرن. همه سوءتغذیه دارن و گرسنه ان. خانوادههایی در این روستا هستن که شاید در روز، بیشتر از چند تا خرما برای خوردن نداشته باشن که اونم باید تصمیم بگیرن، اون چند تا خرما، ناهارشون بشه یا شام. از این روستا کسی دانشگاه نرفته. از اینجا تا نزدیکترین خانه بهداشت ٤کیلومتر راهه که اورژانس و آمبولانس هم نداره. اگر مردم کارشون به بیمارستان بکشه، یا باید برن کهنوج (١٨٠ کیلومتر فاصله) یا جیرفت (٢٩٠ کیلومتر فاصله). پارسال یک بچهای رو عقرب زد و چون راه دور بود، بچه به دکتر نرسید و مرد»...
-سایت حکومتی موسوم به عصر ایران 28دیماه 95 در توصیف یکی دیگر از این روستاهای محروم موسوم به راین قلعه این چنین مینویسد: «دیروز، یک کودک یک سال و ٧ماهه در «رایِن قلعه» مرد. علت فوت؛ اسهال شدید. مادر کودک پول نداشت بچه را دکتر ببرد. نزدیکترین بیمارستان، ٢٠٠ کیلومتر دورتر از روستا بود. .. اینجا آب لولهکشی نداره. خونهها حموم نداره. شاید ١٠ تا خانواده حموم داشته باشن. مردم باید برن لب رودخونه، آب رو بریزن توی دیگ تا گرم بشه و اونجا کنار رودخونه خودشون رو بشورن».
این است گوشهیی ناچیز از داستان فقر و محرومیت مردم ایران که ثروتهای کلان آن توسط آخوندهای چپاولگر به تنور جنگهایی ریخته میشود که برای بقای حاکمیت ننگینشان در سراسر منطقه برافروختهاند، و یا در باتلاق ساخت سلاح هستهیی بر باد دادند.