امیرمحبیان از عوامل باند خامنهای به بنبست رژیم در نمایش انتخابات با معرفی کاندیداها اعتراف کرد. وی که با روزنامه حکومتی آرمان مصاحبه میکرد گفت: «روحانی میداند مناظرات و بحثهای این دوره متفاوت با مصاحبههای دوره قبل است که گاه به تعارف برگزار میشد و اینبار همه برای حمله به او و عملکرد دولتش میآیند».
اما از لحاظ سیاسی منتقدان معتقدند که احمدینژاد با از دست دادن بدنه حزباللهی پای کار عملاً مجبور به اتکا به طبقاتی از جامعه خواهد شد که اساساً دل در جای دیگر داشته و معشوقی ممنوعالحضور دارند. پس روند ریزش و فروپاشی او و همراهانش آغاز شده است.
چالشهای متفاوتی فراروی رئیسی است، فقدان تجربه اجرایی لازم، رقبای سرسخت داخلی و حملات تند اصلاحطلبان و بهویژه اپوزیسیون خارج از کشور برای تخریب او مسائلی است که در کنار کمتر شناخته بودن در قیاس با دیگران موانعی جدی بهشمار میروند.
انتخابات این دوره پدیدهای واضح است. نمیتوانم پنهان سازم که از شرایط راضی نیستم. نور و خیری در این وضعیت نمیبینم. حتی در عرف دیگر کشورهای دموکرات، این وضعیت را بیشتر آشوب میدانند تا روند انتخاباتی. این پدیده از لحاظ جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی قابل مطالعه است. همگان آمدهاند، عوامالناس از خود میپرسند مگر چه شده است؟ مگر چه چیزی را تقسیم میکنند؟ بحث دوقطبی شدن و چندقطبی شدن نیست. بحث هیجان کاذب سیاسی است که چشمها را بسته است.
وضعیت بهجایی رسیده است که دیگر بحث خوب و بد و تواناییهای کاری نیست. کینههای جناحی و درونجناجی و بعضاً قبیلهگری بهجایی رسیده که چشمها بر منافع مردم و نظام بسته شده است.
اما از لحاظ سیاسی منتقدان معتقدند که احمدینژاد با از دست دادن بدنه حزباللهی پای کار عملاً مجبور به اتکا به طبقاتی از جامعه خواهد شد که اساساً دل در جای دیگر داشته و معشوقی ممنوعالحضور دارند. پس روند ریزش و فروپاشی او و همراهانش آغاز شده است.
چالشهای متفاوتی فراروی رئیسی است، فقدان تجربه اجرایی لازم، رقبای سرسخت داخلی و حملات تند اصلاحطلبان و بهویژه اپوزیسیون خارج از کشور برای تخریب او مسائلی است که در کنار کمتر شناخته بودن در قیاس با دیگران موانعی جدی بهشمار میروند.
انتخابات این دوره پدیدهای واضح است. نمیتوانم پنهان سازم که از شرایط راضی نیستم. نور و خیری در این وضعیت نمیبینم. حتی در عرف دیگر کشورهای دموکرات، این وضعیت را بیشتر آشوب میدانند تا روند انتخاباتی. این پدیده از لحاظ جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی قابل مطالعه است. همگان آمدهاند، عوامالناس از خود میپرسند مگر چه شده است؟ مگر چه چیزی را تقسیم میکنند؟ بحث دوقطبی شدن و چندقطبی شدن نیست. بحث هیجان کاذب سیاسی است که چشمها را بسته است.
وضعیت بهجایی رسیده است که دیگر بحث خوب و بد و تواناییهای کاری نیست. کینههای جناحی و درونجناجی و بعضاً قبیلهگری بهجایی رسیده که چشمها بر منافع مردم و نظام بسته شده است.