همی گفت با او گزاف و دروغ
مگر کاندر آرد سرش را به یوغ
آنچه در چند قسمت از نظرتان میگذرد، گزارشی است تکاندهنده و هولناک از پرپر شدن کودکان در رژیم قرونوسطایی ولایتفقیه. قربانیانی که در دوران نونهالی، به جای بازی، تحصیل و تفریح طی 38سال حاکمیت اهریمنی ملایان حاکم بر ایران تنها و تنها بهدلیل فقر شدید در معرض انواع آسیبهای روحی و جسمی قرار میگیرند. آنچه بر اهمیت این گزارش میافزاید، تکیة آن بر گفتهها و منابع خود نظام آخوندی است. گزارشات و منابعی که البته فقط بخش کوچکی از واقعیت موجود را منعکس میکنند. چرا که درز کردن همین مقدار اندک هم تنها در نزاع باندهای مافیایی نظام در راستای کسب هژمونی و از دور خارج کردن باند مقابل، صورت میگیرد.
در نظام آخوندی کودکان نیز همپای بزرگسالان باید طعم تلخ زندگی را بچشند. کودکانی که باید در مدرسه و خانه، زندگی خاص کودکانه خود را داشته باشند اما از همان اوان کودکی با مشکلات و مصائبی که محصول عملکرد حاکمیت پلید آخوندی است دست به گریبان میشوند.
در حال حاضر کودکان ایرانی (تحت حاکمیت آخوندها) با عناوین زیر شناخته میشوند: کودکان کار، کودکان خیابانی، کودکان زباله گرد، کودکان متکدی، کودکان معتاد، کودکان متأهل، کودکان طلاق، کودکان بیسرپرست، کودکان بد سرپرست، کودکان دچار سوء تغذیه، کودکان مهاجر، کودکان بیسواد، کودکان بازمانده از تحصیل، کودکان خودکشی و…
نگاهی به برخی مواد اعلامیة جهانی حقوق کودک قبل از بیان دردناک وضعیت کودکان ایرانزمین، ضروری است. (مصوب20نوامبر ۱۹۵۹)
اصل۱: کودک باید از کلیه حقوق مندرج در این اعلامیه برخوردار شود…
اصل۲: کودک باید از حمایت ویژه جهت پرورش بدنی ، فکری ، اخلاقی و اجتماعی… توسط قانون یا مراجع ذیربط برخوردار شود.
اصل۴: کودک باید امکان برخورداری از تغذیه ، مسکن ، تفریحات و خدمات پزشکی مناسب را داشته باشد.
اصل۷: کودک باید از آموزش رایگان و اجباری بهرهمند گردد.
اصل۹: کودک باید در برابر هر گونه غفلت ، ظلم ، شقاوت و استثمار حمایت شود. کودک نباید بههر شکلی وسیله مبادله قرار گیرد. کودک نباید قبل از رسیدن به حداقل سن مناسب به استخدام درآید و نباید بههیچوجه امکان و یا اجازه استخدام کودک در کارهایی داده شود که به سلامت یا آموزش وی لطمه زده و یا باعث اختلال رشد بدنی ، فکری و یا اخلاقی وی گردد.
بند 1 مادهٴ 4 نیز میگوید: «کشورهای عضو پروتکل باید اطمینان حاصل نمایند که اشخاص کمتر از ١٨ سال به استخدام اجباری نیروهای مسلح آنها در نیایند.»
در این رابطه روز بیست و سوم تیر 1395 آخوند حسن روحانی، با یک ژست غربپسند در ادامهی سیاست «زهرخوران» لایحة الحاق ایران به «پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودک در مورد بهکارگیری کودکان در منازعه مسلحانه» را تقدیم مجلس ارتجاع کرد. اما مرکز پژوهشهای مجلس نوشت:
«… احتمال این تفسیر وجود دارد که نیروهای بسیج را از دایره شمول این پروتکل خارج نماید… در این پروتکل از اشخاصی که برخلاف مندرجات آن بهکار گرفته شدهاند با نام «قربانی» یاد میشود… یعنی کشوری که به عضویت آن درآید باید تمام اشخاصی را که برخلاف مقررات پروتکل به استخدام نیروهای مسلح درآمدهاند را مرخص یا به نحو دیگری آزاد کند… این پروتکل در عمل شخص زیر ١٨ سال را کودک تلقی کرده است… با توجه به ابهام شدید در خصوص دستاوردهای این پروتکل برای کشور… و مبهم بودن تعهداتی که ممکن است در آینده برای جمهوری اسلامی به همراه داشته باشد و با توجه به شرایط ویژه کشور و با توجه به ایرادات حقوقبشری که علیه کشور پس از تصویب کنوانسیون حقوق کودک مطرح گردیده، لذا میتواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد». (سایت حکومتی تابناک- 3مرداد 95)
یعنی تمام دغدغة کارگزاران رژیم این است که اگر به این پروتکل بپیوندند، باید از فرستادن نوجوانان به جنگ محروم شوند.
حال ببینیم آن کودکان و دانشآموزان زیر 15سالی که اصولاً نظامی نیستند و به کارهای فرهنگی و اجتماعی مشغولند! اما مخفیانه به جبهههای جنگ ضدمیهنی رفتند! چه تعداد بودند:
«… در این جنگ 2 میلیون و 130هزار نیروی بسیجی شرکت کردند… و 85هزار نیروی بسیجی و بیش از 33هزار دانشآموز به فیض شهادت نائل شدند…». (سرهنگ مجتبی جعفری، جانشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس رژیم- ایرنا، 29شهریور 93)
«… در سال ۱۳۶۴ یک مدرسه با ۷۰ دانشآموز برای اعزام به جبهههای نبرد حق علیه باطل تعطیل میشود، آنان رفتند تا درس شهادت را به همگان آموختند… در آن زمان نیاز بود تا قلمها به زمین نهاده شود و همگان برای دفاع از نظام و میهن اسلامیمان راهی جبههها شوند». (شهبازی، فرماندار ویژه آبادان- اروند پرس، 3مهر 95)
«بر اساس آمارهای رسمی از بنیاد شهید رژیم، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس و برخی نهادهای مسئول نظام آخوندی، آمار شهدا بر اساس سن، شغل و نحوه شهادت اعلام شده است:
تعداد شهدا ۱۴ سال به پایین: 7054نفر، دانشآموز ۳۲۲۷۵ نفر، کودک ۲۹۰۶ نفر (سایت خانه مشاور، پایگاه خبری تحلیل پیراسته - 11مهر 94)
«… بچهها داوطلب میشدند: ۱۵ساله… ۱۶ساله… ۱۴ساله… شاد و شیرین و ذکرگویان… سحرگاه و صحرای مین و آنها مثل غنچههای بامدادیِ چمن که در دَمدمههای صبح، آماده باز شدنند و پرپرشدن و پرگشودن، از روی مینها میگذشتند و چشمها دیگر نمیدید و گوشها دیگر نمیشنید و لحظاتی بعد، گردوغبار، که فرو مینشست، هیچ نبود!… جز تکههای گوشت و استخوان در گوشه و کنار صحرا، هر تکّهیی بر سنگی چسبیده… بدنهای خردسال بچهها، تکه تکه، ریزه ریزه، و ذرّه ذرّه بر اطراف دشت پاشیده… حالا، گاه بچهها پیش از عبور و پای گذاشتن بر مین، پتو بر خویش میپیچند و میغلتند تا تکّهها و پارهها… چندان پراکنده نشوند که نتوان فراهم آورد و به پشت جبهه انتقال داد و بر سر دستها برد…». (روزنامه حکومتی اطلاعات- ۱۱ اردیبهشت ۶۲)
«… ”مرحمت عزیز میتواند بدون محدودیت به منطقه اعزام شود. امضا: سیدعلی خامنهای، رئیس جمهور“. ضمانت از این محکمتر نمیشد“. مرحمت بالازاده“ نوجوان 13ساله اهل روستای ”چای گرمی“ با دستخط رئیسجمهور وقت، عازم جبههها شده بود… 3سال جنگید و 21 اسفند سال 1363 در عملیات بدر و جزیره مجنون، شهید شد». (سایت حکومتی آسمونی- عنوان مطلب: معرفی شهدای نوجوان جنگ تحمیلی)
«اسمش ”علی جرایه“ بود. نوجوان 12ساله اهل سرابباغ آبدانان. کلاس اول راهنمایی بود. راهی جبهه شد و خودش را به گردان 505 محرم، تیپ11 امیر المومنین علیهالسلام رساند. اول اسفند سال 1362 در جریان عملیات «والفجر5» در منطقه عملیاتی مهران از ناحیه سر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و بهشهادت رسید». (همان منبع)
« شاید قدش به اندازه سلاحی بود که در دست میگرفت. ”محمدحسین ذوالفقاری“ … برای گذراندن دوره آموزش نظامی به پادگان رفت. در 23مهرماه 1360 به جبهه اعزام شد… تک تیرانداز گردان عاشورا بود که 28 دی ماه سال 1360، وقتی فقط 12سالش بود بهدلیل اصابت ترکش، بهشهادت رسید». (همان منبع)
«حیدر شهیدی در شهریورماه ۱۳۵۳ چشم به جهان گشود. در حال سپری کردن دوره راهنمایی بود که پس از سپری کردن امتحانهای خردادماه، همراه با ۱۳ دانشآموز دیگر مدرسه با لشکر ۱۹ فجر به جبهه جنوب رفتند… اوایل سال ۱۳۶۵ برای بار دوم بنا به فرمان امام به جبههها رفت و در گردان امام مهدی لشکر ۱۹ برای انجام یک عملیات ایذایی به منطقه شرهانی (شمال فکه) اعزام شد و بر اثر اصابت ترکش و تیر مستقیم دشمن بهشهادت رسید». (همان منبع)
«روزنامه کیهان در اول آذر ۱۳۶۱ با انتشار خبری اعلام کرد که پس از تصرف زبیدات در داخل خاک عراق، رزمنده ۱۴ ساله اصفهانی بخشدار آن شد؛ و این بسیجی ۱۴ ساله کسی نبود جز مهرداد عزیزاللهی… در سال ۱۳۶۴ در عملیات کربلای ۴ در جزیره ”ام الرصاص“ در حال غواصی بهشهادت رسید». (همان منبع)
هم اکنون نیز رژیم با راهاندازی اردوهای آموزشی نوجوانان، دانشآموزان ابتدایی را با همین فرهنگ آشنا میکند. فرهنگی که از جمله یاد میگیرند چگونه وصیت نامه بنویسند تا مطامع جنگطلبانه نظام پلید ولایت را تأمین کنند.
مگر کاندر آرد سرش را به یوغ
آنچه در چند قسمت از نظرتان میگذرد، گزارشی است تکاندهنده و هولناک از پرپر شدن کودکان در رژیم قرونوسطایی ولایتفقیه. قربانیانی که در دوران نونهالی، به جای بازی، تحصیل و تفریح طی 38سال حاکمیت اهریمنی ملایان حاکم بر ایران تنها و تنها بهدلیل فقر شدید در معرض انواع آسیبهای روحی و جسمی قرار میگیرند. آنچه بر اهمیت این گزارش میافزاید، تکیة آن بر گفتهها و منابع خود نظام آخوندی است. گزارشات و منابعی که البته فقط بخش کوچکی از واقعیت موجود را منعکس میکنند. چرا که درز کردن همین مقدار اندک هم تنها در نزاع باندهای مافیایی نظام در راستای کسب هژمونی و از دور خارج کردن باند مقابل، صورت میگیرد.
در نظام آخوندی کودکان نیز همپای بزرگسالان باید طعم تلخ زندگی را بچشند. کودکانی که باید در مدرسه و خانه، زندگی خاص کودکانه خود را داشته باشند اما از همان اوان کودکی با مشکلات و مصائبی که محصول عملکرد حاکمیت پلید آخوندی است دست به گریبان میشوند.
در حال حاضر کودکان ایرانی (تحت حاکمیت آخوندها) با عناوین زیر شناخته میشوند: کودکان کار، کودکان خیابانی، کودکان زباله گرد، کودکان متکدی، کودکان معتاد، کودکان متأهل، کودکان طلاق، کودکان بیسرپرست، کودکان بد سرپرست، کودکان دچار سوء تغذیه، کودکان مهاجر، کودکان بیسواد، کودکان بازمانده از تحصیل، کودکان خودکشی و…
نگاهی به برخی مواد اعلامیة جهانی حقوق کودک قبل از بیان دردناک وضعیت کودکان ایرانزمین، ضروری است. (مصوب20نوامبر ۱۹۵۹)
اصل۱: کودک باید از کلیه حقوق مندرج در این اعلامیه برخوردار شود…
اصل۲: کودک باید از حمایت ویژه جهت پرورش بدنی ، فکری ، اخلاقی و اجتماعی… توسط قانون یا مراجع ذیربط برخوردار شود.
اصل۴: کودک باید امکان برخورداری از تغذیه ، مسکن ، تفریحات و خدمات پزشکی مناسب را داشته باشد.
اصل۷: کودک باید از آموزش رایگان و اجباری بهرهمند گردد.
اصل۹: کودک باید در برابر هر گونه غفلت ، ظلم ، شقاوت و استثمار حمایت شود. کودک نباید بههر شکلی وسیله مبادله قرار گیرد. کودک نباید قبل از رسیدن به حداقل سن مناسب به استخدام درآید و نباید بههیچوجه امکان و یا اجازه استخدام کودک در کارهایی داده شود که به سلامت یا آموزش وی لطمه زده و یا باعث اختلال رشد بدنی ، فکری و یا اخلاقی وی گردد.
کودکان جنگ:
بند 3 مادهٴ 38 کنوانسیون حقوق کودک چنین میگوید: «کشورها باید از بهکارگیری کودکان زیر ١٥ سال (فارغ از شرکت فعال یا شرکت مستقیم) در نیروهای مسلح خود خودداری کنند.بند 1 مادهٴ 4 نیز میگوید: «کشورهای عضو پروتکل باید اطمینان حاصل نمایند که اشخاص کمتر از ١٨ سال به استخدام اجباری نیروهای مسلح آنها در نیایند.»
در این رابطه روز بیست و سوم تیر 1395 آخوند حسن روحانی، با یک ژست غربپسند در ادامهی سیاست «زهرخوران» لایحة الحاق ایران به «پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودک در مورد بهکارگیری کودکان در منازعه مسلحانه» را تقدیم مجلس ارتجاع کرد. اما مرکز پژوهشهای مجلس نوشت:
«… احتمال این تفسیر وجود دارد که نیروهای بسیج را از دایره شمول این پروتکل خارج نماید… در این پروتکل از اشخاصی که برخلاف مندرجات آن بهکار گرفته شدهاند با نام «قربانی» یاد میشود… یعنی کشوری که به عضویت آن درآید باید تمام اشخاصی را که برخلاف مقررات پروتکل به استخدام نیروهای مسلح درآمدهاند را مرخص یا به نحو دیگری آزاد کند… این پروتکل در عمل شخص زیر ١٨ سال را کودک تلقی کرده است… با توجه به ابهام شدید در خصوص دستاوردهای این پروتکل برای کشور… و مبهم بودن تعهداتی که ممکن است در آینده برای جمهوری اسلامی به همراه داشته باشد و با توجه به شرایط ویژه کشور و با توجه به ایرادات حقوقبشری که علیه کشور پس از تصویب کنوانسیون حقوق کودک مطرح گردیده، لذا میتواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد». (سایت حکومتی تابناک- 3مرداد 95)
یعنی تمام دغدغة کارگزاران رژیم این است که اگر به این پروتکل بپیوندند، باید از فرستادن نوجوانان به جنگ محروم شوند.
حال ببینیم آن کودکان و دانشآموزان زیر 15سالی که اصولاً نظامی نیستند و به کارهای فرهنگی و اجتماعی مشغولند! اما مخفیانه به جبهههای جنگ ضدمیهنی رفتند! چه تعداد بودند:
«… در این جنگ 2 میلیون و 130هزار نیروی بسیجی شرکت کردند… و 85هزار نیروی بسیجی و بیش از 33هزار دانشآموز به فیض شهادت نائل شدند…». (سرهنگ مجتبی جعفری، جانشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس رژیم- ایرنا، 29شهریور 93)
«… در سال ۱۳۶۴ یک مدرسه با ۷۰ دانشآموز برای اعزام به جبهههای نبرد حق علیه باطل تعطیل میشود، آنان رفتند تا درس شهادت را به همگان آموختند… در آن زمان نیاز بود تا قلمها به زمین نهاده شود و همگان برای دفاع از نظام و میهن اسلامیمان راهی جبههها شوند». (شهبازی، فرماندار ویژه آبادان- اروند پرس، 3مهر 95)
«بر اساس آمارهای رسمی از بنیاد شهید رژیم، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس و برخی نهادهای مسئول نظام آخوندی، آمار شهدا بر اساس سن، شغل و نحوه شهادت اعلام شده است:
تعداد شهدا ۱۴ سال به پایین: 7054نفر، دانشآموز ۳۲۲۷۵ نفر، کودک ۲۹۰۶ نفر (سایت خانه مشاور، پایگاه خبری تحلیل پیراسته - 11مهر 94)
«… بچهها داوطلب میشدند: ۱۵ساله… ۱۶ساله… ۱۴ساله… شاد و شیرین و ذکرگویان… سحرگاه و صحرای مین و آنها مثل غنچههای بامدادیِ چمن که در دَمدمههای صبح، آماده باز شدنند و پرپرشدن و پرگشودن، از روی مینها میگذشتند و چشمها دیگر نمیدید و گوشها دیگر نمیشنید و لحظاتی بعد، گردوغبار، که فرو مینشست، هیچ نبود!… جز تکههای گوشت و استخوان در گوشه و کنار صحرا، هر تکّهیی بر سنگی چسبیده… بدنهای خردسال بچهها، تکه تکه، ریزه ریزه، و ذرّه ذرّه بر اطراف دشت پاشیده… حالا، گاه بچهها پیش از عبور و پای گذاشتن بر مین، پتو بر خویش میپیچند و میغلتند تا تکّهها و پارهها… چندان پراکنده نشوند که نتوان فراهم آورد و به پشت جبهه انتقال داد و بر سر دستها برد…». (روزنامه حکومتی اطلاعات- ۱۱ اردیبهشت ۶۲)
«… ”مرحمت عزیز میتواند بدون محدودیت به منطقه اعزام شود. امضا: سیدعلی خامنهای، رئیس جمهور“. ضمانت از این محکمتر نمیشد“. مرحمت بالازاده“ نوجوان 13ساله اهل روستای ”چای گرمی“ با دستخط رئیسجمهور وقت، عازم جبههها شده بود… 3سال جنگید و 21 اسفند سال 1363 در عملیات بدر و جزیره مجنون، شهید شد». (سایت حکومتی آسمونی- عنوان مطلب: معرفی شهدای نوجوان جنگ تحمیلی)
«اسمش ”علی جرایه“ بود. نوجوان 12ساله اهل سرابباغ آبدانان. کلاس اول راهنمایی بود. راهی جبهه شد و خودش را به گردان 505 محرم، تیپ11 امیر المومنین علیهالسلام رساند. اول اسفند سال 1362 در جریان عملیات «والفجر5» در منطقه عملیاتی مهران از ناحیه سر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و بهشهادت رسید». (همان منبع)
« شاید قدش به اندازه سلاحی بود که در دست میگرفت. ”محمدحسین ذوالفقاری“ … برای گذراندن دوره آموزش نظامی به پادگان رفت. در 23مهرماه 1360 به جبهه اعزام شد… تک تیرانداز گردان عاشورا بود که 28 دی ماه سال 1360، وقتی فقط 12سالش بود بهدلیل اصابت ترکش، بهشهادت رسید». (همان منبع)
«حیدر شهیدی در شهریورماه ۱۳۵۳ چشم به جهان گشود. در حال سپری کردن دوره راهنمایی بود که پس از سپری کردن امتحانهای خردادماه، همراه با ۱۳ دانشآموز دیگر مدرسه با لشکر ۱۹ فجر به جبهه جنوب رفتند… اوایل سال ۱۳۶۵ برای بار دوم بنا به فرمان امام به جبههها رفت و در گردان امام مهدی لشکر ۱۹ برای انجام یک عملیات ایذایی به منطقه شرهانی (شمال فکه) اعزام شد و بر اثر اصابت ترکش و تیر مستقیم دشمن بهشهادت رسید». (همان منبع)
«روزنامه کیهان در اول آذر ۱۳۶۱ با انتشار خبری اعلام کرد که پس از تصرف زبیدات در داخل خاک عراق، رزمنده ۱۴ ساله اصفهانی بخشدار آن شد؛ و این بسیجی ۱۴ ساله کسی نبود جز مهرداد عزیزاللهی… در سال ۱۳۶۴ در عملیات کربلای ۴ در جزیره ”ام الرصاص“ در حال غواصی بهشهادت رسید». (همان منبع)
هم اکنون نیز رژیم با راهاندازی اردوهای آموزشی نوجوانان، دانشآموزان ابتدایی را با همین فرهنگ آشنا میکند. فرهنگی که از جمله یاد میگیرند چگونه وصیت نامه بنویسند تا مطامع جنگطلبانه نظام پلید ولایت را تأمین کنند.
تصاویر سخن میگویند: