جنگ قدرت برای کارزار نهایی در برگزاری نمایش انتخابات موضوع عنوانهای اول تا سوم اغلب روزنامههای روز سهشنبه 10اسفند است:
آرمان: روحانی: در مقطع قبل به زمان قاجار برگشتیم، برخی فسادها در ظاهری بزرگ انجام شد
آرمان: بعد از انصراف ابراهیم رئیسی، قالیباف از کاندیداتوری انصراف داد
آفتاب یزد: فیاض زاهد: بقایی بازیگر اصلی نیست منتظر سوپرایز احمدینژاد باشید
آفتاب یزد: روحانی با اشاره به وضعیت اقتصادی دولت قبل:به زمان قاجار برگشته بودیم
جهان صنعت: وزیر کشور در انتظار استیضاح
آرمان: بعد از انصراف ابراهیم رئیسی، قالیباف از کاندیداتوری انصراف داد
آفتاب یزد: فیاض زاهد: بقایی بازیگر اصلی نیست منتظر سوپرایز احمدینژاد باشید
آفتاب یزد: روحانی با اشاره به وضعیت اقتصادی دولت قبل:به زمان قاجار برگشته بودیم
جهان صنعت: وزیر کشور در انتظار استیضاح
جهان صنعت:آملی لاریجانی: استفاده انتخاباتی از رسانههای ضدانقلاب جرم است
کیهان: ارزیابی کیهان از میزان رهنمودهای ده گانه رهبری در سال 95: تمرکز بر فعالیتهای مزیت دار اقتصادی در حد حرف هم رخ نداد
در روزنامههای باند هاشمی رفسنجانی تلاش کردهاند کارنامه خراب اقتصادی دولت روحانی را به حساب رئیس کل بانک مرکزی بریزند و در آستانه نمایش انتخابات روحانی و دولتش را در ببرند:
جمهوری اسلامی:روحانی با اشاره به نوسانات اخیر در بازار ارز، دلائلی را که رئیس کل بانک مرکزی برای توجیه بیثباتی نرخها عنوان کرده، کافی و قانع کننده ندانست و تصریح کرد «آقای سیف این مسأله را به گردن اربعین و سال جدید مسیحی میاندازند که البته ما هنوز قبول نکردهایم».
سابقه رفتارهای رئیس جمهوری نشان میدهد بیان اینچنین انتقادات نسبت به یکی از اعضای دولت محصول ادامهدار بودن انتقادات رئیس دولت نسبت به مجموع عملکرد آن مسئول و دستگاه زیرمجموعه اوست کما اینکه روابط صالحی با رئیسجمهور هیچ گاه به شرایط پیش از گلایه بازنگشت و همکاری جنتی نیز با دولت ادامه پیدا نکرد.
به همین خاطر بیراه نیست اگر سخنان دیروز رئیسجمهور را درباره قانع کننده نبودن توجیهات سیف، نشانهای از عدم همکاری وی با دولت دوازدهم در صورت رئیسجمهور شدن دوباره روحانی بدانیم. گذشته از این، مرور عملکرد بانک مرکزی در دوران ریاست ولیالله سیف نشاندهنده نقاط ضعف بزرگی است که نمیتوان از کنار آنها بهراحتی گذشت.
حوزه دیگری که بانک مرکزی طی سالهای اخیر نتوانسته در آن موفق باشد و به وعدههای خود عمل کند، ساماندهی مؤسسات اعتباری بدون مجوز است. سیف و معاونانش از ابتدای آغاز کار بانک مرکزی وعدههای خوشبینانهای در مورد ساماندهی این مؤسسات دادند و قصد داشتند ظرف یک سال پرونده این مؤسسات را ببندند اما با گذشت زمان مشخص شد مسأله پیچیدهتر از تخمین مسئولان بانک مرکزی است و به همین علت هم تاکنون نه تنها این قبیل مؤسسات به فعالیت خود ادامه دادهاند بلکه در مواردی حتی موسساتی که تحت نظارت بانک مرکزی مراحل ساماندهی را سپری کردهاند، دچار مشکلات فراوانی هستند و سپردهگذاران آنها مقابل نهادهای حاکمیتی تجمع میکنند و خواستار رسیدگی به مشکلاتشان هستند.
به این فهرست، عدم قاطعیت بانک مرکزی در برخورد با بانکها را هم باید اضافه کرد. طی سالهای اخیر بانک مرکزی نتوانسته با هیچ روشی شبکه بانکی را به رعایت نرخهای مصوب شورای پول و اعتبار در مورد نرخ سود سپردهها و تسهیلات یا اضافه برداشت از بانک مرکزی ملتزم کند.
در کنار این موارد به نظر میرسد بانک مرکزی در توجیه و ایجاد آرامش در افکار عمومی بهخصوص در مقاطع خاصی مانند نوسانات ارزی از عملکرد قابل قبولی برخوردار نیست. مسئولان این بانک در این حوزه طی سالهای اخیر بیشتر توان و زمان خود را صرف اقدامات تبلیغاتی مانند نصب بیلبورد در سطح شهرها، تلاش برای دریافت جوایز رنگارنگ از جشنوارههای روابط عمومی و ساخت پویانمائیهای فکاهی کردهاند که تقریباً هیچ برآوردی از میزان موفقیت آنها در اثرگذاری در جامعه وجود ندارد.
مجموعه این مسائل و موارد دیگری مانند شیوه پذیرش یا رد مدیران عامل و هیأت مدیره بانکهای خصوصی و... زمینههای عدم رضایت از عملکرد بانک مرکزی را فراهم آورده است.
جهان صنعت: شفافسازی، حلقه مفقوده نظام بانکی کشور
بانکها از جمله بنگاههای اقتصادی کشور هستند که بنا به دلایل مختلف شفافیت چندانی در کارنامه عملیاتی آنها به چشم نمیخورد.
چرا این همه سکوت، چرا این همه عدم شفافیت. چرا بانکها برای یک بار هم که شده طلسم این سکوت را نمیشکنند و نمیگویند بخش مهمی از مشکلات بنگاههای اقتصادی مملکت به گردن بازار سرمایه است که سالهاست در حالت کما بهسر میبرد و نمیتواند کوچکترین گرهای را از مشکلات فعالان اقتصادی در تأمین مالی و سرمایه در گردش باز کند پس چرا از بانکها انتظار دارید که تنها نقشآفرین حل مشکلات مالی و نقدینگی فعالان اقتصادی در کشور باشند. مگر در این شرایط رکود اقتصادی بانکها روی گنج نشستهاند و منابع رایگان در اختیار دارند که بخواهند آن را مثل آش نذری میان هر متقاضی تسهیلات تقسیم کنند؟ دلیل این همه سکوت و عدم شفافیت که بانکهای ما را در افکار عمومی اغلب به ناروا روی صندلی اتهام نشانده چیست، همین سکوتها و عدم شفافیتها مردم را درباره صداقت و امانتداری بانکها به شک میاندازد و باعث سلب تدریجی اعتماد مردم نسبت به نظام بانکی کشور میشود.
روزنامههای باند رفسنجانی روحانی با بهانه جایزه اسکار به یک فیلم ایرانی فرصت را برای لاپوشانی سابقه سانسور خود فراهم دیدهاند و تلاش کردهاند از مسیر رسیدن این فیلم به جایزه برای برجام و مسیر زهرخوران نانی گرم کنند:
کیهان: ارزیابی کیهان از میزان رهنمودهای ده گانه رهبری در سال 95: تمرکز بر فعالیتهای مزیت دار اقتصادی در حد حرف هم رخ نداد
در روزنامههای باند هاشمی رفسنجانی تلاش کردهاند کارنامه خراب اقتصادی دولت روحانی را به حساب رئیس کل بانک مرکزی بریزند و در آستانه نمایش انتخابات روحانی و دولتش را در ببرند:
جمهوری اسلامی:روحانی با اشاره به نوسانات اخیر در بازار ارز، دلائلی را که رئیس کل بانک مرکزی برای توجیه بیثباتی نرخها عنوان کرده، کافی و قانع کننده ندانست و تصریح کرد «آقای سیف این مسأله را به گردن اربعین و سال جدید مسیحی میاندازند که البته ما هنوز قبول نکردهایم».
سابقه رفتارهای رئیس جمهوری نشان میدهد بیان اینچنین انتقادات نسبت به یکی از اعضای دولت محصول ادامهدار بودن انتقادات رئیس دولت نسبت به مجموع عملکرد آن مسئول و دستگاه زیرمجموعه اوست کما اینکه روابط صالحی با رئیسجمهور هیچ گاه به شرایط پیش از گلایه بازنگشت و همکاری جنتی نیز با دولت ادامه پیدا نکرد.
به همین خاطر بیراه نیست اگر سخنان دیروز رئیسجمهور را درباره قانع کننده نبودن توجیهات سیف، نشانهای از عدم همکاری وی با دولت دوازدهم در صورت رئیسجمهور شدن دوباره روحانی بدانیم. گذشته از این، مرور عملکرد بانک مرکزی در دوران ریاست ولیالله سیف نشاندهنده نقاط ضعف بزرگی است که نمیتوان از کنار آنها بهراحتی گذشت.
حوزه دیگری که بانک مرکزی طی سالهای اخیر نتوانسته در آن موفق باشد و به وعدههای خود عمل کند، ساماندهی مؤسسات اعتباری بدون مجوز است. سیف و معاونانش از ابتدای آغاز کار بانک مرکزی وعدههای خوشبینانهای در مورد ساماندهی این مؤسسات دادند و قصد داشتند ظرف یک سال پرونده این مؤسسات را ببندند اما با گذشت زمان مشخص شد مسأله پیچیدهتر از تخمین مسئولان بانک مرکزی است و به همین علت هم تاکنون نه تنها این قبیل مؤسسات به فعالیت خود ادامه دادهاند بلکه در مواردی حتی موسساتی که تحت نظارت بانک مرکزی مراحل ساماندهی را سپری کردهاند، دچار مشکلات فراوانی هستند و سپردهگذاران آنها مقابل نهادهای حاکمیتی تجمع میکنند و خواستار رسیدگی به مشکلاتشان هستند.
به این فهرست، عدم قاطعیت بانک مرکزی در برخورد با بانکها را هم باید اضافه کرد. طی سالهای اخیر بانک مرکزی نتوانسته با هیچ روشی شبکه بانکی را به رعایت نرخهای مصوب شورای پول و اعتبار در مورد نرخ سود سپردهها و تسهیلات یا اضافه برداشت از بانک مرکزی ملتزم کند.
در کنار این موارد به نظر میرسد بانک مرکزی در توجیه و ایجاد آرامش در افکار عمومی بهخصوص در مقاطع خاصی مانند نوسانات ارزی از عملکرد قابل قبولی برخوردار نیست. مسئولان این بانک در این حوزه طی سالهای اخیر بیشتر توان و زمان خود را صرف اقدامات تبلیغاتی مانند نصب بیلبورد در سطح شهرها، تلاش برای دریافت جوایز رنگارنگ از جشنوارههای روابط عمومی و ساخت پویانمائیهای فکاهی کردهاند که تقریباً هیچ برآوردی از میزان موفقیت آنها در اثرگذاری در جامعه وجود ندارد.
مجموعه این مسائل و موارد دیگری مانند شیوه پذیرش یا رد مدیران عامل و هیأت مدیره بانکهای خصوصی و... زمینههای عدم رضایت از عملکرد بانک مرکزی را فراهم آورده است.
جهان صنعت: شفافسازی، حلقه مفقوده نظام بانکی کشور
بانکها از جمله بنگاههای اقتصادی کشور هستند که بنا به دلایل مختلف شفافیت چندانی در کارنامه عملیاتی آنها به چشم نمیخورد.
چرا این همه سکوت، چرا این همه عدم شفافیت. چرا بانکها برای یک بار هم که شده طلسم این سکوت را نمیشکنند و نمیگویند بخش مهمی از مشکلات بنگاههای اقتصادی مملکت به گردن بازار سرمایه است که سالهاست در حالت کما بهسر میبرد و نمیتواند کوچکترین گرهای را از مشکلات فعالان اقتصادی در تأمین مالی و سرمایه در گردش باز کند پس چرا از بانکها انتظار دارید که تنها نقشآفرین حل مشکلات مالی و نقدینگی فعالان اقتصادی در کشور باشند. مگر در این شرایط رکود اقتصادی بانکها روی گنج نشستهاند و منابع رایگان در اختیار دارند که بخواهند آن را مثل آش نذری میان هر متقاضی تسهیلات تقسیم کنند؟ دلیل این همه سکوت و عدم شفافیت که بانکهای ما را در افکار عمومی اغلب به ناروا روی صندلی اتهام نشانده چیست، همین سکوتها و عدم شفافیتها مردم را درباره صداقت و امانتداری بانکها به شک میاندازد و باعث سلب تدریجی اعتماد مردم نسبت به نظام بانکی کشور میشود.
روزنامههای باند رفسنجانی روحانی با بهانه جایزه اسکار به یک فیلم ایرانی فرصت را برای لاپوشانی سابقه سانسور خود فراهم دیدهاند و تلاش کردهاند از مسیر رسیدن این فیلم به جایزه برای برجام و مسیر زهرخوران نانی گرم کنند:
ابتکار: شالوده این بیانیه از ظرفیتهایی برخوردار است که میتواند مورد توجه بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی در داخل کشور هم قرار گیرد. از قضا شاید بتوان ابعادی از آن را در موضوع کاهش پیامدهای حادثه پلاسکو به کار بست. در جایی از نوشته او آمده است «تقسیم دنیا به الگوی ما و دشمنان ما ترسناک و یک توجیه فریبکارانه برای خشونت و جنگ است.» حال پرسش اینجاست که آیا این تقسیمبندی «ما» و «دشمنان ما» تنها در جامعه جهانی معنادار میشود؟ مگر نه این است که شهردار تهران در توضیح نقص عملکردی مجموعه متبوع خود بارها منتقدان و مطالبگران اجتماعی را به سیاسیکاری و دشمنی با خود و نهاد شهرداری متهم کرد؟ مگر نه این است که هر انتقادی را با دشمنی یکسان فرض کرده و اجازه هیچ انتقادی را نمیدهد؟ و مگر این نیست که از همه امکانات رسانهیی خود برای تغییر ذائقه جامعه و انحراف افکار عمومی از مطالبات پلاسکو استفاده میکند؟
در روزنامههای باند خامنهای هشدار نسبت به حساسیتهای اجتماعی در مقطع جنگهای باندی بر سر کرسی ریاستجمهوری تا حمله به حسن روحانی مطالب همسان و همسویی درج شده است:
در روزنامههای باند خامنهای هشدار نسبت به حساسیتهای اجتماعی در مقطع جنگهای باندی بر سر کرسی ریاستجمهوری تا حمله به حسن روحانی مطالب همسان و همسویی درج شده است:
رسالت: الهیان: انتخابات 96 مقطع حساسی برای انقلاب است
عضو شورای مرکزی جمعیت رهپویان گفت انتخابات ریاستجمهوری سال 96 مقطع حساسی برای انقلاب است و این مجمعی که تحت عنوان جبهه مردمی نیروهای انقلاب شکل گرفت بسیار میتواند تعیین کننده باشد در اینکه چه گزینهیی در انتخابات آتی از سوی مردم بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شود.
جوان:سرمقاله: دولت منادی وحدت یا عامل ایجاد دوقطبی
مروری بر سخنان آقای روحانی در روزهای اخیر، بیانگر این است که مشاوران ایشان با این مضمونسازیها، بزرگترین ظلم را در حق مردم ایران و البته پایگاه رأی رئیسجمهور برای انتخابات آینده روا داشتهاند، بهگونهیی که بهرغم هشدار ایشان در زمینه ایجاد چالش دوقطبی در کشور که در نشست استانداران بر آن تأکید کرده بود، خود زمینه ایجاد یک فضای دوقطبی را در کشور آن هم در زمانی که بیش از دو ماه تا انتخابات باقی مانده و هنوز آرایش سیاسی عرصه انتخابات روشن نشده است، ایجاد کرده است.
برای این رفتار دلایل زیادی را میتوان برشمرد، اما مهمترین آن را باید ناتوانی دولت یازدهم در عمل به شعارهایی دانست که در آستانه انتخابات و در جریان رقابتهای انتخاباتی مطرح کرده و اکنون دولت در حالی به روزهای پایانی خود نزدیک میشود که بسیاری از آنها تحقق نیافته و البته مشکلات مردم در همان عرصهها افزایش یافته است، نظیر بهبود شرایط محیطکار، ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری، تأمین مسکن ارزان و مهار قیمت آن، مقابله با فساد و ایجاد عدالت اقتصادی، توزیع عادلانه ثروت برای بهبود وضعیت معیشت مردم و بالا بردن واقعی درآمد خانوارها و دهها شعار دیگر.
ثمره گفتمان اعتدالی که آقای روحانی در آستانه انتخابات بدان وعده داده بود، تنها انفعال در عرصه سیاست خارجی و ناتوانی در تحقق نتایج برجام (متناسب با همان وعدههایی که خود ایشان طی ایام قبل و حین مذاکرات داده بود) از یک سو و از سوی دیگر رشد روزافزون فاصله طبقاتی بود.
رسالت:سرمقاله: نقد بهمثابه تمسخر
رئیسجمهور محترم بنای آشتی با منتقدان مشفق خود را ندارد و هر جا تریبونی به دست میآورد بنا ندارد به نقدها پاسخ اقناعی بدهد، اگر هم پاسخی را تدارک ببیند در قالب طنز، تمسخر و تحقیر میریزد که این شیوه درستی نیست. رئیسجمهور از ابتدای تصدی دولت، منتقدان خود را با واژگان موهنی چون؛ بیسواد، بیدین، بیقانون، حسود، افراطی، کاسب تحریم، بیشناسنامه، دنیاندیده، مستضعف فکری، بیکار، متوهم، دیننشناس، بزدل، تخریبگر و... نواخته است و در تازهترین برخورد با منتقدین، آنها را متهم به «آلزایمر سیاسی» کرده است. رئیسجمهور در نخستین مجمع ملی سلامت علاوه بر این اتهام، شروع به تمسخر و تحقیر منتقدان کرد و باز هم بنا را بر متلک گویی گذاشت. حتی رسانه ملی را هم در این استهزا بی نصیب نگذاشت... رئیسجمهور در این مجمع گفته است؛ مردم را مایوس نکنید و دروغ نگویید. این حرف درست است، اینکه خود او بیاید روز روشن کارکرد دولت را در مورد صندوق توسعه ملی به تمسخر بکشد و از حضار هم انتظار داشته باشد بخندند، مردم را مایوس نمیکند و آیا این نوع خلافگویی شکل تازهیی از فرافکنی نیست که مسئولیت خود را بیندازد گردن رسانه ملی و روزنامهها و بعد منتقدان مشفق خود را به داشتن آلزایمر سیاسی متهم کند؟
وطن امروز: همه چیز خوب است!
شاه در گذر زمان دیگر درکی درست و واقعی از خود و شرایط اطرافش نخواهد داشت. او شرایطی بالاتر و برتر از شرایط و موقعیتها خواهد داشت. این شاه دیگر در مشکلات تقصیری ندارد. هر چه پیش آید خوش است و شاه هم خوش است تا زمان سقوط پیش آید.
این ایستار بیشترین تاثیر را بر خود قدرتمندان و شاهان داشته است و از یک تعارف و لقب صرف فراتر بوده و تا حدود زیادی به یک باور یقینی و قطعی نزد خود شاه تبدیل شده بود. البته مواجهه با اینچنین چیزی در این زمانه برای ما بسیار غریب خواهد بود تا آنجا که وقتی مثلاً صوت منسوب به مظفرالدین شاه را میشنویم و عبارت «سایه خداوند که خودمان باشیم» به گوشمان میخورد، حسی از برخورد با یک امر جدید و خلاف عادات و تصوراتمان را خواهیم داشت. خلاصه! در این سیستم حکمرانی همه چیز لطف و کرامت شاهان به رعیتهاست و مفاهیمی مثل پاسخگویی و مسئولیت به کل در آن قابلیت طرح نداشته و طرح هم نمیشده است.
من این خسّت و بیمیلی به بهرهمندی از یک جریان مناسب درآمدی را بهعینه در برخورد یکی از نهادهای کشور با پرسنلش دیدهام و این مسالهای است که در کنار همان خودبرتربینی تلویحی و اعتقاد به نالایق و پایینتر بودن مردمان است. این همان تفکری است که ملت را قابلمه به دستهای گرسنهای تصویر میکرد که حتی برای مرگ موش هم در صف خواهند ایستاد یا دلفینهایی که برای تکههای غذا، نمایش اجرا میکنند. این نگاه طیفی از نخبگان به مردم است و وقتی یکی از این نخبگان به مقام میرسد باید منتظر این باشیم که بیتوجه به آنچه در واقع رخ داده است، همه چیز از نظر آن عزیز قابل دفاع و در حد قابلقبول باشد و تا آنجا که «خدا را شکر از قولهایی که دادیم، شرمنده مردم نشدیم»!
وطن امروز: چرا شرمنده نیستید؟
در روزهایی که حسن روحانی میگوید به وعدههایش عمل کرده و به همین خاطر شرمنده مردم نیست و در ایامی که او ضمن حمله به منتقدان «بینام» گفته است مردم باید شاد باشند، نوریهمدانی، در سخنانی صریح تأکید کرد مسئولان بهخاطر وضعیت بغرنج معیشتی مردم باید شرمنده باشند.
در روزنامههای باند رفسنجانی-روحانی شکافهای باند ولیفقیه ارتجاع بارز شده است:
عضو شورای مرکزی جمعیت رهپویان گفت انتخابات ریاستجمهوری سال 96 مقطع حساسی برای انقلاب است و این مجمعی که تحت عنوان جبهه مردمی نیروهای انقلاب شکل گرفت بسیار میتواند تعیین کننده باشد در اینکه چه گزینهیی در انتخابات آتی از سوی مردم بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شود.
جوان:سرمقاله: دولت منادی وحدت یا عامل ایجاد دوقطبی
مروری بر سخنان آقای روحانی در روزهای اخیر، بیانگر این است که مشاوران ایشان با این مضمونسازیها، بزرگترین ظلم را در حق مردم ایران و البته پایگاه رأی رئیسجمهور برای انتخابات آینده روا داشتهاند، بهگونهیی که بهرغم هشدار ایشان در زمینه ایجاد چالش دوقطبی در کشور که در نشست استانداران بر آن تأکید کرده بود، خود زمینه ایجاد یک فضای دوقطبی را در کشور آن هم در زمانی که بیش از دو ماه تا انتخابات باقی مانده و هنوز آرایش سیاسی عرصه انتخابات روشن نشده است، ایجاد کرده است.
برای این رفتار دلایل زیادی را میتوان برشمرد، اما مهمترین آن را باید ناتوانی دولت یازدهم در عمل به شعارهایی دانست که در آستانه انتخابات و در جریان رقابتهای انتخاباتی مطرح کرده و اکنون دولت در حالی به روزهای پایانی خود نزدیک میشود که بسیاری از آنها تحقق نیافته و البته مشکلات مردم در همان عرصهها افزایش یافته است، نظیر بهبود شرایط محیطکار، ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری، تأمین مسکن ارزان و مهار قیمت آن، مقابله با فساد و ایجاد عدالت اقتصادی، توزیع عادلانه ثروت برای بهبود وضعیت معیشت مردم و بالا بردن واقعی درآمد خانوارها و دهها شعار دیگر.
ثمره گفتمان اعتدالی که آقای روحانی در آستانه انتخابات بدان وعده داده بود، تنها انفعال در عرصه سیاست خارجی و ناتوانی در تحقق نتایج برجام (متناسب با همان وعدههایی که خود ایشان طی ایام قبل و حین مذاکرات داده بود) از یک سو و از سوی دیگر رشد روزافزون فاصله طبقاتی بود.
رسالت:سرمقاله: نقد بهمثابه تمسخر
رئیسجمهور محترم بنای آشتی با منتقدان مشفق خود را ندارد و هر جا تریبونی به دست میآورد بنا ندارد به نقدها پاسخ اقناعی بدهد، اگر هم پاسخی را تدارک ببیند در قالب طنز، تمسخر و تحقیر میریزد که این شیوه درستی نیست. رئیسجمهور از ابتدای تصدی دولت، منتقدان خود را با واژگان موهنی چون؛ بیسواد، بیدین، بیقانون، حسود، افراطی، کاسب تحریم، بیشناسنامه، دنیاندیده، مستضعف فکری، بیکار، متوهم، دیننشناس، بزدل، تخریبگر و... نواخته است و در تازهترین برخورد با منتقدین، آنها را متهم به «آلزایمر سیاسی» کرده است. رئیسجمهور در نخستین مجمع ملی سلامت علاوه بر این اتهام، شروع به تمسخر و تحقیر منتقدان کرد و باز هم بنا را بر متلک گویی گذاشت. حتی رسانه ملی را هم در این استهزا بی نصیب نگذاشت... رئیسجمهور در این مجمع گفته است؛ مردم را مایوس نکنید و دروغ نگویید. این حرف درست است، اینکه خود او بیاید روز روشن کارکرد دولت را در مورد صندوق توسعه ملی به تمسخر بکشد و از حضار هم انتظار داشته باشد بخندند، مردم را مایوس نمیکند و آیا این نوع خلافگویی شکل تازهیی از فرافکنی نیست که مسئولیت خود را بیندازد گردن رسانه ملی و روزنامهها و بعد منتقدان مشفق خود را به داشتن آلزایمر سیاسی متهم کند؟
وطن امروز: همه چیز خوب است!
شاه در گذر زمان دیگر درکی درست و واقعی از خود و شرایط اطرافش نخواهد داشت. او شرایطی بالاتر و برتر از شرایط و موقعیتها خواهد داشت. این شاه دیگر در مشکلات تقصیری ندارد. هر چه پیش آید خوش است و شاه هم خوش است تا زمان سقوط پیش آید.
این ایستار بیشترین تاثیر را بر خود قدرتمندان و شاهان داشته است و از یک تعارف و لقب صرف فراتر بوده و تا حدود زیادی به یک باور یقینی و قطعی نزد خود شاه تبدیل شده بود. البته مواجهه با اینچنین چیزی در این زمانه برای ما بسیار غریب خواهد بود تا آنجا که وقتی مثلاً صوت منسوب به مظفرالدین شاه را میشنویم و عبارت «سایه خداوند که خودمان باشیم» به گوشمان میخورد، حسی از برخورد با یک امر جدید و خلاف عادات و تصوراتمان را خواهیم داشت. خلاصه! در این سیستم حکمرانی همه چیز لطف و کرامت شاهان به رعیتهاست و مفاهیمی مثل پاسخگویی و مسئولیت به کل در آن قابلیت طرح نداشته و طرح هم نمیشده است.
من این خسّت و بیمیلی به بهرهمندی از یک جریان مناسب درآمدی را بهعینه در برخورد یکی از نهادهای کشور با پرسنلش دیدهام و این مسالهای است که در کنار همان خودبرتربینی تلویحی و اعتقاد به نالایق و پایینتر بودن مردمان است. این همان تفکری است که ملت را قابلمه به دستهای گرسنهای تصویر میکرد که حتی برای مرگ موش هم در صف خواهند ایستاد یا دلفینهایی که برای تکههای غذا، نمایش اجرا میکنند. این نگاه طیفی از نخبگان به مردم است و وقتی یکی از این نخبگان به مقام میرسد باید منتظر این باشیم که بیتوجه به آنچه در واقع رخ داده است، همه چیز از نظر آن عزیز قابل دفاع و در حد قابلقبول باشد و تا آنجا که «خدا را شکر از قولهایی که دادیم، شرمنده مردم نشدیم»!
وطن امروز: چرا شرمنده نیستید؟
در روزهایی که حسن روحانی میگوید به وعدههایش عمل کرده و به همین خاطر شرمنده مردم نیست و در ایامی که او ضمن حمله به منتقدان «بینام» گفته است مردم باید شاد باشند، نوریهمدانی، در سخنانی صریح تأکید کرد مسئولان بهخاطر وضعیت بغرنج معیشتی مردم باید شرمنده باشند.
در روزنامههای باند رفسنجانی-روحانی شکافهای باند ولیفقیه ارتجاع بارز شده است:
مردمسالاری: فعالان سیاسی ارشد بلوک حامیدولت از مدتها پیش بارها اعلام کردهاند نامزد نهایی آنها در انتخابات ریاستجمهوری حسن روحانی است و حالا افکار عمومیعلاقمند است بداند اصولگرایان چگونه این بازی را به پیش خواهند برد.
از زاویهای دیگر، اساساً قاعدهها حاکم بر بازی انتخاباتی اصولگرایان تفاوتهای ماهوی با نظام حاکم بر بازی اصلاحطلبان/ اعتدالگرایان دارد و همین خود کمپین اصولگرایان را پر خبرتر میسازد. به تعبیری، اگر «حفظ نظم جناحی» را راهنمای اصلی برای ورود یا عدم ورود یک نامزد بالقوه اصلاحطلب/ اعتدالگرا به عرصه رقابتهای انتخاباتی بدانیم، این راهنما برای اصولگرایان «احساس تکلیف» است؛ کلید واژهای که دارای بار مذهبی است و همین مسأله است که کمپین انتخاباتی اصولگرایان را دیدنیتر میکند. ای بسا نامزدهای زیادی در این جناح که همگی در بیانیههای اعلام حضور خود یک دلیل عنوان کنند: احساس تکلیف. راهبرد اول؛ وحدت در عین کثرت.
اصولگرایان چارهای نداشتند خود را با ماهیت متفرق خود تطبیق دهند و راهبرد «وحدت در عین کثرت» را در پیش بگیرند. رونمایی به یکباره حزب مؤتلفه از نامزد نهایی خود و البته دیگر اشخاصی که بنا بر «احساس تکلیف» هرازگاهی نطقی انتخاباتی میکردند گواهی بر این تشتت و تفرق است.
اصولگرایان میخواستند با اعزام «لشگری 50نفره» (تعبیری که برخی رسانهها استفاده کردند) به عرصه انتخابات و با شعارهای متنوع قومی و اقتصادی، انتخابات را به دور دوم بکشانند و پس از آن همگی پشت رقیب روحانی یک صدا و متحد جمع شوند.
حمیدرضا ترقی؛ از اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه چندی پیش در مصاحبه با روزنامه اعتماد پیشبینی کرده بود که «بعید است اصولگرایان به نامزد واحدی برسند» و از این گفته بود که «انتخابات ریاستجمهوری به دور دوم کشیده خواهد شد».
از سوی دیگر اما این «لشگر 50نفره» میتواند بهسادگی روحانی را طی مناظرههای انتخاباتی به چالش بکشد. تصور کنید طی مناظرههای انتخاباتی چندین چهره اصولگرا مدام به تک نامزد بلوک اصلاحطلبان/ اعتدالگرایان بتازند! چنین رخدادی میتواند یک پیروزی تبلیغاتی گسترده برای اصولگرایان رقم زند و موجب ریزش آرا روحانی و در نهایت کشاندن انتخابات به دور دوم شود و در آنجا نیز بازی ای چون بازی انتخابات ریاستجمهوری سال 84 اجرا گردد.
همین سناریو بوده که اکنون احزاب و چهرههای سیاسی حامیدولت را به تکاپو انداخته است تا در کنار روحانی «نامزد پوششی» معرفی کنند؛ از این رو که او طی مناظرههای انتخاباتی و ایام تبلیغات سیبل رقبای خود نشود و کسی باشد که به کمک روحانی بیاید و فضای پرحجم تبلیغاتی اصولگرایان را خنثی کند و البته در دقیقه 90 هم به نفع روحانی کنار برود. اتخاذ چنین راهبردی از سوی اصلاحطلبان روز به روز در حال قوت گرفتن است. به نظر میرسید همه چیز برای یک انتخابات دو قطبی حاضر و آماده است؛ روحانی در مقابل رئیسی. اما این شور اصولگرایان دیری نپایید و یک روز پس از اعلام نامزد نهایی جمنا، خوراکیان رئیس دفتر رئیسی با اشاره به گفتوگویش با تولیت آستان قدس گفت: «ایشان با صراحت اشاره کردند که خدمت به حضرت ثامنالحجج علیهالسلام، نیازمندان، زوار و مجاوران حضرتشان را والاترین مقام و توفیق میدانند».
حال با چنین وضعیتی، دیگر به نظر نمیرسد اصولگرایان توانایی رسیدن به اجماع حداکثری و توافق بر یک نامزد را داشته باشند و لاجرم باید به راهبرد قبلی خود رجوع کنند. رئیسی میتوانست چنین اجماعی را به وجود آورد که او هم نیامد. این احتمال وجود دارد که او نیز به همان دلیلی که احمدینژاد در این ماراتن شرکت نکرد، از حضور در آن خودداری ورزید.
نتیجه اینکه میتوان پیشبینی کرد که انتخابات ریاستجمهوری سال آینده نه دو قطبی که چند قطبی خواهد بود. در یک سوی آن احمدینژادیها قرار دارند؛ در سوی دیگر نامزد/ نامزدهای جمنا؛ در آن سو نامزدهایی که پایگاه رأی خود را بر آرای قومیتی بنا خواهند کرد (مانند محسن رضایی) ؛ در وجهی دیگر کسانی که پایگاه رأی همپوشان - هر چند اندک – با اصلاحطلبان/ اعتدالگرایان دارند (مانند قالیباف) ؛ و در این سوی ماجرا روحانی قرار دارد که نامزد نهایی اصلاحطلبان/ اعتدالگرایان است و دست آخر یک یا چند «نامزد پوششی» اصلاحطلب/ اعتدالگرای دیگر برای ایجاد فضای انتخاباتی و شاید روز مبادا. شاید همه اینها برای این باشد که انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم قطبیده نشود؛ چیزی بسان انتخابات ریاستجمهوری سال 88.
شرق: مصطفی میرسلیم: اصلاً با اینکه یک نفر باقی بماند حرف دارم
مؤتلفه ضدائتلاف
از زاویهای دیگر، اساساً قاعدهها حاکم بر بازی انتخاباتی اصولگرایان تفاوتهای ماهوی با نظام حاکم بر بازی اصلاحطلبان/ اعتدالگرایان دارد و همین خود کمپین اصولگرایان را پر خبرتر میسازد. به تعبیری، اگر «حفظ نظم جناحی» را راهنمای اصلی برای ورود یا عدم ورود یک نامزد بالقوه اصلاحطلب/ اعتدالگرا به عرصه رقابتهای انتخاباتی بدانیم، این راهنما برای اصولگرایان «احساس تکلیف» است؛ کلید واژهای که دارای بار مذهبی است و همین مسأله است که کمپین انتخاباتی اصولگرایان را دیدنیتر میکند. ای بسا نامزدهای زیادی در این جناح که همگی در بیانیههای اعلام حضور خود یک دلیل عنوان کنند: احساس تکلیف. راهبرد اول؛ وحدت در عین کثرت.
اصولگرایان چارهای نداشتند خود را با ماهیت متفرق خود تطبیق دهند و راهبرد «وحدت در عین کثرت» را در پیش بگیرند. رونمایی به یکباره حزب مؤتلفه از نامزد نهایی خود و البته دیگر اشخاصی که بنا بر «احساس تکلیف» هرازگاهی نطقی انتخاباتی میکردند گواهی بر این تشتت و تفرق است.
اصولگرایان میخواستند با اعزام «لشگری 50نفره» (تعبیری که برخی رسانهها استفاده کردند) به عرصه انتخابات و با شعارهای متنوع قومی و اقتصادی، انتخابات را به دور دوم بکشانند و پس از آن همگی پشت رقیب روحانی یک صدا و متحد جمع شوند.
حمیدرضا ترقی؛ از اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه چندی پیش در مصاحبه با روزنامه اعتماد پیشبینی کرده بود که «بعید است اصولگرایان به نامزد واحدی برسند» و از این گفته بود که «انتخابات ریاستجمهوری به دور دوم کشیده خواهد شد».
از سوی دیگر اما این «لشگر 50نفره» میتواند بهسادگی روحانی را طی مناظرههای انتخاباتی به چالش بکشد. تصور کنید طی مناظرههای انتخاباتی چندین چهره اصولگرا مدام به تک نامزد بلوک اصلاحطلبان/ اعتدالگرایان بتازند! چنین رخدادی میتواند یک پیروزی تبلیغاتی گسترده برای اصولگرایان رقم زند و موجب ریزش آرا روحانی و در نهایت کشاندن انتخابات به دور دوم شود و در آنجا نیز بازی ای چون بازی انتخابات ریاستجمهوری سال 84 اجرا گردد.
همین سناریو بوده که اکنون احزاب و چهرههای سیاسی حامیدولت را به تکاپو انداخته است تا در کنار روحانی «نامزد پوششی» معرفی کنند؛ از این رو که او طی مناظرههای انتخاباتی و ایام تبلیغات سیبل رقبای خود نشود و کسی باشد که به کمک روحانی بیاید و فضای پرحجم تبلیغاتی اصولگرایان را خنثی کند و البته در دقیقه 90 هم به نفع روحانی کنار برود. اتخاذ چنین راهبردی از سوی اصلاحطلبان روز به روز در حال قوت گرفتن است. به نظر میرسید همه چیز برای یک انتخابات دو قطبی حاضر و آماده است؛ روحانی در مقابل رئیسی. اما این شور اصولگرایان دیری نپایید و یک روز پس از اعلام نامزد نهایی جمنا، خوراکیان رئیس دفتر رئیسی با اشاره به گفتوگویش با تولیت آستان قدس گفت: «ایشان با صراحت اشاره کردند که خدمت به حضرت ثامنالحجج علیهالسلام، نیازمندان، زوار و مجاوران حضرتشان را والاترین مقام و توفیق میدانند».
حال با چنین وضعیتی، دیگر به نظر نمیرسد اصولگرایان توانایی رسیدن به اجماع حداکثری و توافق بر یک نامزد را داشته باشند و لاجرم باید به راهبرد قبلی خود رجوع کنند. رئیسی میتوانست چنین اجماعی را به وجود آورد که او هم نیامد. این احتمال وجود دارد که او نیز به همان دلیلی که احمدینژاد در این ماراتن شرکت نکرد، از حضور در آن خودداری ورزید.
نتیجه اینکه میتوان پیشبینی کرد که انتخابات ریاستجمهوری سال آینده نه دو قطبی که چند قطبی خواهد بود. در یک سوی آن احمدینژادیها قرار دارند؛ در سوی دیگر نامزد/ نامزدهای جمنا؛ در آن سو نامزدهایی که پایگاه رأی خود را بر آرای قومیتی بنا خواهند کرد (مانند محسن رضایی) ؛ در وجهی دیگر کسانی که پایگاه رأی همپوشان - هر چند اندک – با اصلاحطلبان/ اعتدالگرایان دارند (مانند قالیباف) ؛ و در این سوی ماجرا روحانی قرار دارد که نامزد نهایی اصلاحطلبان/ اعتدالگرایان است و دست آخر یک یا چند «نامزد پوششی» اصلاحطلب/ اعتدالگرای دیگر برای ایجاد فضای انتخاباتی و شاید روز مبادا. شاید همه اینها برای این باشد که انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم قطبیده نشود؛ چیزی بسان انتخابات ریاستجمهوری سال 88.
شرق: مصطفی میرسلیم: اصلاً با اینکه یک نفر باقی بماند حرف دارم
مؤتلفه ضدائتلاف
شرق: یک روز بعد از اینکه محمد مهاجری، سردبیر سابق کیهان از فروپاشی اصولگرایان سخن گفت، نشانههای این فروپاشی یک به یک از راه میرسد. ترکهای ائتلاف شکننده، یک روز بعد از نخستین مجمع عمومی در حال هویداشدن است؛ تا جایی که دیروز رئیس شورای مرکزی و نامزد حزب مؤتلفه اسلامی در انتخابات آینده ریاستجمهوری، به ایسنا گفت: «تصمیمات اخیر جبهه پیروان خط امام و رهبری در خصوص انتخابات ریاستجمهوری بدون مشورت با اعضای این جبهه، از جمله مؤتلفه اسلامی اعلام شده است». مصطفی میرسلیم در پاسخ به این پرسش که با توجه به اعلام حمایت جبهه پیروان خط امام و رهبری از نامزد نهایی «جبهه مردمی نیروهای انقلاب»، مؤتلفه نیز از این نامزد نهایی حمایت خواهد کرد؟ گفت: «این کار را دبیرکل جبهه پیروان (محمدرضا باهنر) انجام داده است که بهتر بود با هماهنگی اعضا این کار صورت میپذیرفت. برخی اعضای جبهه پیروان اعلام کردهاند که با آنها مشورت نشده است. با مؤتلفه هم مشورتی نشده است».