728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

«صدای توپ…»

-

شیخکان
شیخکان
گفت شیخی در نماز جمعه ای
از سر وحشت کلام و نکته ای
نکته‌ای با ترس و بیم و اضطراب
گوئیا کابوس دیده توی خواب
گفت بهر ما چه آشی پخته اند
ذهن ما را از چه رو آشفته اند
هشت سالی فکر ما آسوده بود
لابی ما مدعی ما نبود
کدخدای مهربانی داشتیم
ارتباطات نهانی داشتیم
پشت ما از جانب او گرم بود
جنگ ما با او همیشه نرم بود
او به ما برجام را با امتیاز
داد، اما بهر او کردیم ناز
دست بازی داشتیم در منطقه
هیچ گه نگرفت از ما او یقه
نیست اوضاع زمانه مثل پیش
منزوی گردیده‌ایم با کار خویش
نغمه‌های ترسناک آید به گوش
مدتی از ما ربوده عقل و هوش
می‌فرستادیم هوا یک موشکی
می‌شدیم دلخوش از آن چون کودکی
گشت آن موشک بلای جان ما
قفل شد راه بده بستان ما
از برای رفع آن کار خلاف
موشک بعدی سریعاً شد غلاف
ترس و بیم حضرت عظما دگر
قابل فهم است در این رهگذر
گوش او حساس گشته این زمان
بشنود اصوات قبل از دیگران
او «صدای توپ» را بشنیده است
از پیآمدهای آن لرزیده است
نیک می‌داند به غیر از انهدام
نیست فرجامی برای این نظام
گودرز – بهمن ۹۵.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/056ef1d3-eaba-499b-9f9a-62f713822f27"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات