هرپگاهدم، تولدی است، باززادن جهان است و هر چه در آن، ازخاکستر پیشینهٴ خود؛ نوخیزی گیتیست از مرگ دوش و «دوشینه» گی. هر چشمگشودنی به سپیده نیز، تولدی دیگر.
با نگاه به تقویم تازه لبخند صبح بگذار بگویم:
«خورشید بالای سر اکنون، همان خورشید به محاقرفته دیروز نیست. آسمان و درختان و پرندگان و دیدگان ما، نیز؛ و قلبمان.
هر روز، روز دیگری است. این «تولد» را باید باورداشت و چشمها را از غبار کهنگی و گذشتهنگری باید شست. باید دوباره دید همه چیز را، تا متولد شد و بهتازگی پیوست، در بارش شیر دوشیزه بامدادان.
***
این شعر سهراب را دوباره باید نگریست:
زیرا
«غبار عادت پیوسته بر سر راه تماشا نشسته است».
با نگاه به تقویم تازه لبخند صبح بگذار بگویم:
«خورشید بالای سر اکنون، همان خورشید به محاقرفته دیروز نیست. آسمان و درختان و پرندگان و دیدگان ما، نیز؛ و قلبمان.
هر روز، روز دیگری است. این «تولد» را باید باورداشت و چشمها را از غبار کهنگی و گذشتهنگری باید شست. باید دوباره دید همه چیز را، تا متولد شد و بهتازگی پیوست، در بارش شیر دوشیزه بامدادان.
***
این شعر سهراب را دوباره باید نگریست:
زیرا
«غبار عادت پیوسته بر سر راه تماشا نشسته است».
ع. طارق