«این که کشور ٢٠ سال از موضوع آسیبهای اجتماعی عقب است، به چه معناست؟» این سؤال روزنامه حکومتی شرق در روز 22آذر مقدمه مطلبی است تحت عنوان «آسیبهای ناکارآمدی 20ساله» که در ابتدای مطلب تأکید کرده «این پرسش بهطور طبیعی از گزارشی که وزیر کشور از ملاقات با مقام معظم» ارائه کرده «به ذهن متبادر میشود».
روز 18آذر هم رحمانی فضلی وزیر کشور دولت حسن روحانی، در تلویزیون رژیم بهنقل از ولیفقیه ارتجاع گفته بود «اعتیاد، حاشیه نشینی، طلاق، مفاسد اخلاقی و مناطق بحران خیز»، 5 اولویت اصلی آسیبهای اجتماعی هستند که خامنهای تعیین کرده و گفته در پرداختن به آسیبهای اجتماعی «20سال غفلت کردهایم».
ولیفقیه ارتجاع پیش از این در اوایل مرداد 95 هم به این «غفلت» اذعان کرده بود. و خدادادی رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس ارتجاع هم روز هشتم مرداد اذعان کرده بود «حدود 50شورا به مسائل اجتماعی» میپردازند. آنقدر که از حرفهای آنروز خدادادی و حرفهای اخیر رحمانی فضلی برمیآید، لیست آسیبهای اجتماعی، لیست بالا بلندی باید باشد که خامنهای فقط 5 فقرهاش را در اولویت قرار داده است.
پس با توجه به این لیست بالا بلند و پرداختن «50شورا به مسائل اجتماعی» طبیعی است به ذهن هرکس این سؤال «متبادر شود» که «غفلت» مقام عظما دیگر چه صیغهیی است. مگر میشود «غفلت» را در شرایطی که «آمارهایی مانند طلاق بهطور مستمر و رسمی ثبت میشوند، علاوهبراین آمارها و گزارشهای متعدد و برآوردهای مختلف مربوط به انواع آسیبها معمولاً در دستگاههای مختلفی مانند وزارت کشور، وزارت اطلاعات، قوه قضاییه، نیروی انتظامی، بسیاری از دستگاههای دیگر ثبتوضبط میشوند» توجیه کرد؟ پس این گزارشات روزانهٴ نهادهای سرکوبگر حکومتی که کارشان «شناخت تهدیدها» بهمنظور «حفظ نظام» است کجا میرفته؟ و چه کسی آنها را میخوانده است؟ آنهم در شرایطی که به اذعان همین روزنامه مورد اشاره «به یقین مسئولان امور، اطلاعات وسیع و گستردهیی از آنچه در عرصه اجتماعی میگذرد، در اختیار دارند که شاید فقط اندکی از آن در اختیار افکار عمومی یا کارشناسان قرار گیرد» و «تقریبا تمام دستگاههای مسئول مبارزه با آسیبهای اجتماعی در دو دهه اخیر بهطور مستمر از مبارزه با پدیدههایی مانند افزایش طلاق، افزایش اعتیاد، افزایش قاچاق مواد مخدر، خطر حاشیهنشینی و رشد آن، افزایش منازعات بین افراد و افزایش پروندههای قضایی و... سخن گفتهاند».
میتوان به لیست بالا بلند این روزنامه حکومتی طرح های سرکوبگرانهٴ متعدد در طول بیست سال گذشته را نیز یادآوری کرد، از طرح های سرکوب زنان در این بیست سال که تمامی سرکردگان انتظامی و آخوندهای حکومتی و نمایشهای جمعه آن را تبلیغ میکردند تا سرکوب جوانان تحت عنوان آخوندساخته «اراذل و اوباش»، از اعدامهای گسترده قربانیان رژیم تحت عنوان مبارزه با مواد مخدر، و از طرح های سرکوبگرانه شهرداریهای اغلب شهرها با کمک نیروی انتظامی در خراب کردن آلونکهای مردم حاشیهنشین بر سرشان.
بنابراین به نظر میرسد از این زیر عبای «غفلت» خامنهای، دم خروس دیگری بیرون میزند. چون با یک مرور ساده میبینیم رژیم در تمام این «آسیب» ها تا ته خط سرکوب را در حق مردمی که در معرض این آسیبها بودهاند رفته است، اما این مدل «درمان» در نظام ولایتفقیه نه تنها دردی از آسیبها را درمان نکرده بلکه اکنون برای خود رژیم هم تبدیل به «بحران» شده است که نسبت به آن به یکدیگر هشدار میدهند.
روزنامه حکومتی شرق اذعان کرده است که «توسعهٴ آسیب ها» گرچه به « توطئه خارجی» یا «نا آگاهی مردم» یا «خطاهای فردی» یا «سیاسی کردن آسیب ها» نسبت داده شده است اما پا در «تمام شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و برنامهریزی کشور» دارند. این روزنامه حکومتی در توضیح علت «غفلت» نظام، در لبة «ناکارآمدی دستگاههای اجرایی» بهدلیل اینکه یک «تحول عمیق و گسترده فکری و تحلیلی» در تمامی اندامهای نظام بوجود نیامده است میایستد و به یک پرسش اساسی پاسخ نمیدهد، چون تمام تلاشش این است که راهحلی بدهد که نه «سیخ» نظام ولایتفقیه بسوزد نه «کباب» اصحاب استحاله!
واقعیت چیست؟
بسیار روشن است. غفلت خامنهای نه در دیدن آسیبها بوده است نه در تأخیر در مقابله با آنها، غفلت خامنهای غفلت تمام دیکتاتورهای تاریخ است، که وقتی به بنبست «راهبرد کنترل از طریق سرکوب» میرسند، امواج کردار 20ساله به سوی خودشان بازگشته و جامعه در شرایط خشم انفجاری قرار میگیرد. این «غفلت» وقتی ضریب میخورد که در کنار این خشم انفجاری، مقاومت سازمانیافته مردم را هم ببینیم، مقاومتی که کارایی و چابکیاش را در خوراندن زهر آتشبس و زهر هستهیی به نظام و شقههای پیدرپی در حاکمیت، به خوبی نشان داده است. با این «ضریب» معنی واقعی اعتراف به «غفلت» از سوی خامنهای هم نمایانتر میشود؛ بنبست سرکوب یعنی «شکست» در راه طی شده و رسیدن به نقطهیی که نه راه پس دارد، نه راه پیش.
روز 18آذر هم رحمانی فضلی وزیر کشور دولت حسن روحانی، در تلویزیون رژیم بهنقل از ولیفقیه ارتجاع گفته بود «اعتیاد، حاشیه نشینی، طلاق، مفاسد اخلاقی و مناطق بحران خیز»، 5 اولویت اصلی آسیبهای اجتماعی هستند که خامنهای تعیین کرده و گفته در پرداختن به آسیبهای اجتماعی «20سال غفلت کردهایم».
ولیفقیه ارتجاع پیش از این در اوایل مرداد 95 هم به این «غفلت» اذعان کرده بود. و خدادادی رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس ارتجاع هم روز هشتم مرداد اذعان کرده بود «حدود 50شورا به مسائل اجتماعی» میپردازند. آنقدر که از حرفهای آنروز خدادادی و حرفهای اخیر رحمانی فضلی برمیآید، لیست آسیبهای اجتماعی، لیست بالا بلندی باید باشد که خامنهای فقط 5 فقرهاش را در اولویت قرار داده است.
پس با توجه به این لیست بالا بلند و پرداختن «50شورا به مسائل اجتماعی» طبیعی است به ذهن هرکس این سؤال «متبادر شود» که «غفلت» مقام عظما دیگر چه صیغهیی است. مگر میشود «غفلت» را در شرایطی که «آمارهایی مانند طلاق بهطور مستمر و رسمی ثبت میشوند، علاوهبراین آمارها و گزارشهای متعدد و برآوردهای مختلف مربوط به انواع آسیبها معمولاً در دستگاههای مختلفی مانند وزارت کشور، وزارت اطلاعات، قوه قضاییه، نیروی انتظامی، بسیاری از دستگاههای دیگر ثبتوضبط میشوند» توجیه کرد؟ پس این گزارشات روزانهٴ نهادهای سرکوبگر حکومتی که کارشان «شناخت تهدیدها» بهمنظور «حفظ نظام» است کجا میرفته؟ و چه کسی آنها را میخوانده است؟ آنهم در شرایطی که به اذعان همین روزنامه مورد اشاره «به یقین مسئولان امور، اطلاعات وسیع و گستردهیی از آنچه در عرصه اجتماعی میگذرد، در اختیار دارند که شاید فقط اندکی از آن در اختیار افکار عمومی یا کارشناسان قرار گیرد» و «تقریبا تمام دستگاههای مسئول مبارزه با آسیبهای اجتماعی در دو دهه اخیر بهطور مستمر از مبارزه با پدیدههایی مانند افزایش طلاق، افزایش اعتیاد، افزایش قاچاق مواد مخدر، خطر حاشیهنشینی و رشد آن، افزایش منازعات بین افراد و افزایش پروندههای قضایی و... سخن گفتهاند».
میتوان به لیست بالا بلند این روزنامه حکومتی طرح های سرکوبگرانهٴ متعدد در طول بیست سال گذشته را نیز یادآوری کرد، از طرح های سرکوب زنان در این بیست سال که تمامی سرکردگان انتظامی و آخوندهای حکومتی و نمایشهای جمعه آن را تبلیغ میکردند تا سرکوب جوانان تحت عنوان آخوندساخته «اراذل و اوباش»، از اعدامهای گسترده قربانیان رژیم تحت عنوان مبارزه با مواد مخدر، و از طرح های سرکوبگرانه شهرداریهای اغلب شهرها با کمک نیروی انتظامی در خراب کردن آلونکهای مردم حاشیهنشین بر سرشان.
بنابراین به نظر میرسد از این زیر عبای «غفلت» خامنهای، دم خروس دیگری بیرون میزند. چون با یک مرور ساده میبینیم رژیم در تمام این «آسیب» ها تا ته خط سرکوب را در حق مردمی که در معرض این آسیبها بودهاند رفته است، اما این مدل «درمان» در نظام ولایتفقیه نه تنها دردی از آسیبها را درمان نکرده بلکه اکنون برای خود رژیم هم تبدیل به «بحران» شده است که نسبت به آن به یکدیگر هشدار میدهند.
روزنامه حکومتی شرق اذعان کرده است که «توسعهٴ آسیب ها» گرچه به « توطئه خارجی» یا «نا آگاهی مردم» یا «خطاهای فردی» یا «سیاسی کردن آسیب ها» نسبت داده شده است اما پا در «تمام شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و برنامهریزی کشور» دارند. این روزنامه حکومتی در توضیح علت «غفلت» نظام، در لبة «ناکارآمدی دستگاههای اجرایی» بهدلیل اینکه یک «تحول عمیق و گسترده فکری و تحلیلی» در تمامی اندامهای نظام بوجود نیامده است میایستد و به یک پرسش اساسی پاسخ نمیدهد، چون تمام تلاشش این است که راهحلی بدهد که نه «سیخ» نظام ولایتفقیه بسوزد نه «کباب» اصحاب استحاله!
واقعیت چیست؟
بسیار روشن است. غفلت خامنهای نه در دیدن آسیبها بوده است نه در تأخیر در مقابله با آنها، غفلت خامنهای غفلت تمام دیکتاتورهای تاریخ است، که وقتی به بنبست «راهبرد کنترل از طریق سرکوب» میرسند، امواج کردار 20ساله به سوی خودشان بازگشته و جامعه در شرایط خشم انفجاری قرار میگیرد. این «غفلت» وقتی ضریب میخورد که در کنار این خشم انفجاری، مقاومت سازمانیافته مردم را هم ببینیم، مقاومتی که کارایی و چابکیاش را در خوراندن زهر آتشبس و زهر هستهیی به نظام و شقههای پیدرپی در حاکمیت، به خوبی نشان داده است. با این «ضریب» معنی واقعی اعتراف به «غفلت» از سوی خامنهای هم نمایانتر میشود؛ بنبست سرکوب یعنی «شکست» در راه طی شده و رسیدن به نقطهیی که نه راه پس دارد، نه راه پیش.