تصویرسرایی، این روزها یک صنعت ادبی شده است. چون خود تصویرها آنقدر حرف زدهاند که کمکم کار شاعران را آسان کردهاند. فقط کافیست نگاهی به عکسهای این زمانه بیندازی، تا تصویرسرایی شروع شود. این خود بهتدریج یکی از گونههای ادبی امروز میتواند باشد. گونهای که اتفاقاً بهخاطر تجزیهپذیریاش خیلی توسط مردم استقبال و تکثیر میشود. پیش از این هم شاعر برای سرودن میرفت به تصاویر نگاه میکرد؛ به طبیعت، و به جامعه، تا مایههای شعرش را بهدست آورد. حالا در زمانهی ما که ارتباطات رشد کرده و تصاویر براحتی همه جا میروند، تصاویر زودتر در برابر شاعر قرار میگیرد. بنابراین ترکیب یا گونهای جدید به وجود میآید که شاید بتوان اسمش را «تصویرسروده» گذاشت. یک نمونه تصویرسرایی با مایهی اجتماعی پیش روی شماست:
«چند پله بیا پایین»
چند پله بیا! بیا! پایین!
آی!... .. آخوند جانی سنگین
آی!... .. آخوند جانی سنگین
تو که بالای خط ترکیدن
میلیاردر شدی ز دزدیدن
میلیاردر شدی ز دزدیدن
ما که مُردیم ولی نمیمیریم
شور خشم و قیام میگیریم
شور خشم و قیام میگیریم
غم نان هم که هست، ... اما ما
میگذاریم کنار، غمها را
میگذاریم کنار، غمها را
پیر هم باز، بازنشسته نشد
کمرش خم، ولی شکسته نشد
کمرش خم، ولی شکسته نشد
کارد تا استخوان ما که رسید
اشکها مان ولی به رخ نچکید
اشکها مان ولی به رخ نچکید
اشک ما موج خشم ایرانی ست
عین آب و هوا که توفانیست
عین آب و هوا که توفانیست
کاردها را از استخوان هامان
میکنیم زیر جامهها پنهان
میکنیم زیر جامهها پنهان
تا بیاییم سوی ثروت تو
بکنیم این بنای نکبت تو
بکنیم این بنای نکبت تو
از خط فقر ما به خط شدهایم
قطره قطره مثال شط شدهایم
قطره قطره مثال شط شدهایم
رود ما تا دم مصب آمد
خشم از دل به سوی لب آمد
خشم از دل به سوی لب آمد
خانه هامان که بیاجاره شده
پردهی صبر پاره پاره شده
پردهی صبر پاره پاره شده
تا قیام و خروش راهی نیست
بیش از این طاقت تباهی نیست.
ب. پرواز.
بیش از این طاقت تباهی نیست.
ب. پرواز.