یکی دیگر از ارمغانهای رژیم ضدبشری آخوندها برای مردم ایران بعد از ربودن انقلاب ضدسلطنتی زباله گردی است که بهدلیل فقر هر چه بیشتر مردم، روز به روز در حال گسترش است.
سیاستهای ضدمردمی آخوندهای حاکم در بیش از سه دهه گذشته علاوه بر نابودی طبقه متوسط عملاً جامعه ایران را به دو قطب کاملاً مجزا یعنی اکثریت بسیار کمدرآمد و اقلیت ثروتمند تقسیم کرده است، آنگونه که بسیاری از مردم امکان تهیه یک وعده غذایی ندارند و به ناچار عدهیی از مردم فقر زده برای امرار معاش به بازیافت وسایل اسقاطی و مواد غذایی و زبالهگردی روی آوردهاند.
در تأیید این نکته همین بس که روزنامه وطن امروز وابسته به سپاه پاسداران بهنقل از علی اکبر سیاری از معاونان وزرات بهداشت کابینه آخوند روحانی نوشت: «در حال حاضر ۳۰ درصد مردم کشور گرسنهاند و نان خوردن ندارند که این آمار را وزارت رفاه هم تأیید میکند».
وحشتناکتر اینکه پدیده دردناک زباله گردی جنسیت و سن و سال نمیشناسد و بسیاری از مردم در سنین مختلف از زن و مرد، پیر و جوان و کودک درگیر این پدیده شوم در حاکمیت آخوندها هستند.
رجوع به دست نوشتههای مطبوعات و اعترافها سران و کارگزاران رژیم از وقوع فاجعهای دردناک در جامعه خبر میدهد که ناخودآگاه اشک از چشمان هر ایرانی آزاده بیرون میریزد:
-خبرگزاری حکومتی ایلنا17مهر95 بهنقل از موسوی چلک یکی از کارگزاران وزرات بهزیستی رژیم نوشت: «یکی از موضوعاتی که طی سالهای اخیر مشهودتر شده، وجود افرادی است که برای امرار معاش مجبورند به کار در خیابان بپردازند که تکدیگران و کودکان کار و خیابان، از آن جملهاند».
این کارگزار رژیم در ادامه چنین اضافه میکند: «همچنین در حال حاضر با زنانی مواجهیم که تنها بوده و برای تأمین معاش خود مجبور به کار در خیابان، مترو یا پارک هستند و متأسفانه این پدیده در حال افزایش است. تغذیه یکی از نیازهای این زنان است و نمیتوانیم بگوییم؛ این افراد بدون غذا میتوانند زندگی کنند. مردم به این زنان بهدلیل نداشتن کار و اینکه عموماً درگیر اعتیاد و مسائلی از این دست هستند؛ کمتر کمک میکنند.
در نتیجه یکی از راههای تأمین معاش برای این زنان علاوه بر تنفروشی و مسائلی از این دست پناه بردن به زبالهها برای یافتن آذوقه و مانده غذای دیگران است یا اینکه بتوانند از داخل زبالهها چیزی پیدا کنند که قابل فروش بوده و بخشی از نیاز خود را با استفاده از پول حاصله برطرف کنند».
سایت خبری امید 14مهرماه 95 در ارتباط با زنان زباله گرد و آسیب هایی که متوجه آنان میشود نوشت: «این زنان خیلی اوقات از جانب مردان مورد تعرضهای جنسی، فیزیکی و روانی قرار میگیرند. گاهی میشنویم که زبالههای این افراد بهزور از آنها گرفته میشود یا زبالهها را به قیمت پایین از آنها میخرند. همه این مسائل نشاندهنده عمق آسیبپذیری این افراد است. چیزی که وجود دارد و ما نمیتوانیم کتمان کنیم، این است که در حالحاضر گروهی از زنانی که دارای مشکلاتی چون فقر و اعتیاد هستند، به کار زبالهگردی روی آوردهاند».
-خبرگزاری حکومتی ایسنا 14مهر 95 نوشت: «پارک شهر، شوش، دروازهغار، مولوی، سهراه آذری، فرحزاد، پارک لویزان، اینها فقط برخی از مناطق شهر تهران هستند که در آنها علاوهبر کودکان و مردان، شاید گاهی با زنان زبالهگرد هم مواجه شوید. زرد زخم، تاولهای پوستی و سایر حساسیتهایی که از راه تماس مستقیم دست با اشیای آلوده به انسان منتقل میشود در کمین تمام زبالهگردهاست».
- خبرگزاری حکومتی ایرنا 30مرداد 94 با عنوان «نان بازیافت بر سر سفره زباله گردها نوشت: ”مردمانی که در میان انبوهی از زبالههای عفونی و شهری بهدنبال زبالههای قابل بازیافت میگردند تا با فروش آنها پولی به دست بیاورند و از این طریق هزینهی زندگی خود را تأمین کنند. این زبالهها پشت کوه 'بابا موسی' در بجنورد واقع شده است».
- خبرگزاری سپاه پاسداران موسوم به فارس 5خرداد ماه95 در گزارشی تحت عنوان ”زبالهگردی گزینهیی برای فرار از فقر“ نوشت: «این روزها گرانی مخارج زندگی، زباله را تبدیل به منبعی برای کسب درآمد کرده است، زبالهگردهایی که گاهی بهخاطر مشکلات زندگی، نبود کار، اعتیاد و بیخانمانی و هزاران دلیل دیگر به این کار روی آوردهاند».
-روزنامه حکومتی عصر ایران 14مهر 1395تحت عنوان ماجرای زنانی که زباله جمع میکنند نوشت: آنچه بیشتر زنان زبالهگرد از آن گله میکنند، نحوه برخورد مأموران بازیافت با افرادی است که بهصورت غیررسمی زبالهها را تفکیک و به مراکز دپوی زباله تحویل میدهند و سپس بهنقل از یکی از این زنان ستمدیده مینویسد: «شهرداری میگوید آشغال مال ماست شما حق زبالهجمعکردن ندارید... زباله جمع نکنیم، دستفروشی نکنیم پس دیگر چه طوری شکممان را سیر کنیم؟» زیر لب میگوید: «انگار سطل آشغالم تو این مملکت صاحاب دارد.»
-سایت حکومتی سلامت نیوز 14مهر 95 بهنقل از لیلا ارشد یکی از مدکاران اجتماعی با تأکید به اینکه آسیبهای اجتماعی معمولاً در بستری به وجود میآیند که نوعی نابرابری در تقسیم عادلانه منابع صورت گرفته باشد مینویسد: زنان زبالهگرد بهدلیل مسائل فیزیکی و جنسیتشان در معرض مشکلات بیشتری نیز هستند. ناتوانی در تفکیک زبالهها و آشنانبودن با فضای کار باعث میشود در بسیاری از مواقع زباله جمعآوریشده توسط آنها به کمترین قیمت از سوی واسطهها خریداری شود.
غارت و چپاول زنان زباله گرد توسط اوباش شهرداری و پیمانکاران:
ننگینترین فصل زنان و کودکان زباله گرد برای حاکمیت آخوندها همانا غارت و چپاول این محرومترین اقشار مردم بهدست ایادی شهرداریها و یا پیمانکاران وابسته به آنها میباشد. باز هم با مراجعه در سطور ننگین نامههای رژیم موسوم به مطبوعات میتوان به عمق فاجعه و آنچه امروز در میهن اسیرمان ایران میگذرد پی برد:
روزنامه حکومتی عصرایران 14مهرماه 95 از زبان یکی از زنان زباله گرد که شبانه مشغول جمعآوری زباله بود و بهصورت ناگهانی ماشین گشت سپاه وارد میشود چنین مینویسد:
«شهرداری که روزها نمیگذارد کار کنیم، ببینن داریم زباله جمع میکنیم از دستمون میگیرند خالی میکنند تو ماشینهای بازیافت. اینهم از شبها...»
همین منبع سپس ادامه میدهد: «از معضلات اساسی زنان زباله گرد خرید زبالههای آنان به کمترین قیمت میباشد چون شهرداری از زنها مستقیماً زباله نمیخرند، ما مجبوریم بفروشیم به ضایعاتیها، آنها هم آنقدر ازش میزنند که هیچی ته آن نمیماند، برای یک کیلو آلومینیوم، هزار تا دو هزار تومان میدهند. همین هم اگر مردها به ما نگفته بودند کمتر با ما حساب میکردند.»
خبرگزاری حکومتی ایسنا 14مهر 95 مینویسد: «بیشتر کارگرانی که زبالهجمعکنی را بهعنوان کار روزمزدی انتخاب کردهاند در واقع ابزاری ارزان برای واسطههای خرید زباله هستند. دراینمیان، وضعیت زنان و کودکانی که بیهیچ حمایتی بهدلیل فقر و نداری سر از سطلهای زباله درمیآورند به مراتب وخیمتر است».
-سایت حکومتی سلامت نیوز 24خرداد 95 در این زمینه مینویسد: «جمعآوری زباله در سراسر دنیا جزو مسئولیت شهرداریها محسوب میشود. در اینجا شهرداری مسئولیت خودش را به پیمانکارها سپرده است و به وظایفش درست عمل نمیکند. همینجاست که فاجعه آغاز شده و کودک وارد دنیای زباله میشود».
روزنامه حکومتی پارسینه 17آذر 93 در مورد زباله جمعکنهای استان تهران مینویسد ”زباله جمعکنها معمولاً در حاشیه شهر و شهرستانهای اطراف تهران انبار شخصی دارند یا زبالهها را در خانهشان تفکیک و ذخیره میکنند. آنها تعداد مشخصی از خریداران انواع ضایعات را میشناسند و معاملات خود را با این افراد انجام میدهند“.
-روزنامه ابتکار 27بهمن 86 بهنقل از یکی از بهاصطلاح کارشناسان زیست محیط رژیم مینویسد: «تمامی افرادی که در این چرخه غیرقانونی حضور دارند، دچار مشکلات روحی و جسمی هستند و بهدلیل تماس مستقیم با زبالههای غیربهداشتی و اشیاء تیز و برنده مانند آهن و شیشه ناقل بیماریهای عفونی مانند ایدز و هپاتیت هستند؛ اما تنها چیزی که برای کارفرمایان این زباله دزدها مهم است سودی است که از این طریق کسب میکنند.»
-خبرگزاری حکومتی ایسنا 17آذر 95 ضمن اشاره به اینکه تاجران زباله صنف مشخصی ندارند نوشت: «پیداکردن خریداران ضایعات و انواع زباله کار چندان دشواری نیست. بسیاری از آنها آگهیهای متعددی در اینترنت منتشر کردهاند و هر صاحب آگهی بهصورت تخصصی دستهای از ضایعات را خریداری میکند».
-و سرانجام خبرگزاری مهر آخوندی 6 دیماه 94 از زبان یکی از زنان زباله گرد در پاسخ به این سؤال که این زبالهها را به چه کسانی و کجا به فروش میرساند، چنین مینویسد: «اگر نامی از آنها ببرم بهوسیله شهرداری گرفتهشده و روزی خودم را قطع میکنم.»
مطبوعات رژیم آخوندی و اعتراف به کودکان کار و زباله گرد:
یکی از بدترین فجایع حاکمیت آخوندها که امروزه بر سر کودکان ایرانی وا قع شده است این است که بهجای اینکه کودکان با شور و شوق کودکانه در مدرسه حاضر باشند به زبالهگردی و جمعآوری زبالهها اشتغال دارند.
کودکانی که در تمام طول کودکیشان به جمعآوری و تفکیک زبالهها اشتغال دارند و از سادهترین امکانات بهداشتی و زیستی بیبهرهاند تا مبلغی بسیار اندک از کارفرما دریافت میکنند.
-سایت حکومتی راه دانا 30 اردیبهشت 95 ضمن ارائه گزارشی از یک کودک زباله گرد مینویسد: «هنوز اول شب است پسر بچه 8ساله که قدش هنوز اندازه سطل زباله نشده و با کمک دوستش با خم کردن سطل زباله به درون آن میرود و در یک وضعیت واقعاً اسفبار به جستجو در میان زبالهها میپردازد و هر چند ثانیهای سر خود را از میان زبالهها بیرون میآورد و وسیلهای را به دوستش میدهد».
-خبرگزاری حکومتی مهر 6 دیماه 94 تحت عنوان اپیدمی گنجیابی کثیف در شهر، سودهای میلیاردی را دلالان میبردند نوشت: «زبالهگردی به اپیدمی واگیرداری در شهر بیرجند تبدیلشده که هر روزه بسیاری، فارغ از سن و سال و جنسیت به جمعیت این افراد اضافه میشوند. امروزه در گذر از کوی و برزن افراد بسیاری را میبینیم که برای گذران زندگی کمر در سطلهای زباله خم کردهاند و روزیشان را در میان زبالهها جستجو میکنند».
سایت خبری سلامت نیوز 24خرداد 95 تحت عنوان زبالهگردی، بهرهکشی پنهان از کودکان کار مینویسد: «کار کودکان غیرقانونی است اما هنوز هم وقتی قدم در خیابان بگذارید، کم نیستند کودکانی که پشت چراغقرمزهای شهر گل میفروشند و در مترو پابهپای مادرانشان دستفروشی میکنند. این کودکان اما نسبت به دیگر همسالانشان که در کورهپزخانهها و آجرپزیها کار میکنند، موقعیت بهتری دارند و همین کودکانی که در آجرپزی کار میکنند، هنوز هم خوشبختتر هستند از کودکانی که زبالهها را از هم تفکیک میکنند و دلسوزان حقوق کودک ”زبالهگرد ”خطابشان میکنند».
-سایت خبری آب، برق، نفت و انرژی رژیم موسوم به صبا تحت عنوان کسی کودکیام را پشت زبالهها حس نکرد مینویسد: «اگر تنها ده دقیقه عرض یک خیابان منتظر بمانید، حدود 30 کودک زبالهگرد در وهلههای گوناگون به این مخازن سر میزنند که نه دستکش دارند و نه دهانبند بسته و فرم مخصوص پوشیدهاند، اغلب این کودکان در معرض ایدز و هپاتیت هستند».
آری، این محصول رژیمی است که روزگاری با دجالیت خاص خود، شعار آوردن پول نفت بر سر سفره مردم و وعده برق و آب مجانی میداد. اما واقعیت این است که محرومیت فاجعهبار امروز زنان و کودکان ایرانی، محصول طبیعی غارت اموال مردم و دزدیهای کلان و سیستماتیک حکومتی از یکطرف و هزینه کردن این اموال در سیاستهای ضدملی اتمی و صدور تروریسم به کشورهای منطقه از طرف دیگر است.
شکی نیست که این رژیم نیز طبق قانومندیها، آنچه میکارد را درو خواهد کرد، چنانچه به اعتراف مستمر سردمداران همین رژیم، این وضعیت میتواند به سقوط رژیم بیانجامد. به همین دلیل است که در وحشت از سرنگونی بهدست لشگر گرسنگان و تهیدستان آرام و قرار ندارد. امری که البته محتوم است و در و تحقق تردیدی وجود ندارد.
سیاستهای ضدمردمی آخوندهای حاکم در بیش از سه دهه گذشته علاوه بر نابودی طبقه متوسط عملاً جامعه ایران را به دو قطب کاملاً مجزا یعنی اکثریت بسیار کمدرآمد و اقلیت ثروتمند تقسیم کرده است، آنگونه که بسیاری از مردم امکان تهیه یک وعده غذایی ندارند و به ناچار عدهیی از مردم فقر زده برای امرار معاش به بازیافت وسایل اسقاطی و مواد غذایی و زبالهگردی روی آوردهاند.
در تأیید این نکته همین بس که روزنامه وطن امروز وابسته به سپاه پاسداران بهنقل از علی اکبر سیاری از معاونان وزرات بهداشت کابینه آخوند روحانی نوشت: «در حال حاضر ۳۰ درصد مردم کشور گرسنهاند و نان خوردن ندارند که این آمار را وزارت رفاه هم تأیید میکند».
وحشتناکتر اینکه پدیده دردناک زباله گردی جنسیت و سن و سال نمیشناسد و بسیاری از مردم در سنین مختلف از زن و مرد، پیر و جوان و کودک درگیر این پدیده شوم در حاکمیت آخوندها هستند.
رجوع به دست نوشتههای مطبوعات و اعترافها سران و کارگزاران رژیم از وقوع فاجعهای دردناک در جامعه خبر میدهد که ناخودآگاه اشک از چشمان هر ایرانی آزاده بیرون میریزد:
-خبرگزاری حکومتی ایلنا17مهر95 بهنقل از موسوی چلک یکی از کارگزاران وزرات بهزیستی رژیم نوشت: «یکی از موضوعاتی که طی سالهای اخیر مشهودتر شده، وجود افرادی است که برای امرار معاش مجبورند به کار در خیابان بپردازند که تکدیگران و کودکان کار و خیابان، از آن جملهاند».
این کارگزار رژیم در ادامه چنین اضافه میکند: «همچنین در حال حاضر با زنانی مواجهیم که تنها بوده و برای تأمین معاش خود مجبور به کار در خیابان، مترو یا پارک هستند و متأسفانه این پدیده در حال افزایش است. تغذیه یکی از نیازهای این زنان است و نمیتوانیم بگوییم؛ این افراد بدون غذا میتوانند زندگی کنند. مردم به این زنان بهدلیل نداشتن کار و اینکه عموماً درگیر اعتیاد و مسائلی از این دست هستند؛ کمتر کمک میکنند.
در نتیجه یکی از راههای تأمین معاش برای این زنان علاوه بر تنفروشی و مسائلی از این دست پناه بردن به زبالهها برای یافتن آذوقه و مانده غذای دیگران است یا اینکه بتوانند از داخل زبالهها چیزی پیدا کنند که قابل فروش بوده و بخشی از نیاز خود را با استفاده از پول حاصله برطرف کنند».
سایت خبری امید 14مهرماه 95 در ارتباط با زنان زباله گرد و آسیب هایی که متوجه آنان میشود نوشت: «این زنان خیلی اوقات از جانب مردان مورد تعرضهای جنسی، فیزیکی و روانی قرار میگیرند. گاهی میشنویم که زبالههای این افراد بهزور از آنها گرفته میشود یا زبالهها را به قیمت پایین از آنها میخرند. همه این مسائل نشاندهنده عمق آسیبپذیری این افراد است. چیزی که وجود دارد و ما نمیتوانیم کتمان کنیم، این است که در حالحاضر گروهی از زنانی که دارای مشکلاتی چون فقر و اعتیاد هستند، به کار زبالهگردی روی آوردهاند».
-خبرگزاری حکومتی ایسنا 14مهر 95 نوشت: «پارک شهر، شوش، دروازهغار، مولوی، سهراه آذری، فرحزاد، پارک لویزان، اینها فقط برخی از مناطق شهر تهران هستند که در آنها علاوهبر کودکان و مردان، شاید گاهی با زنان زبالهگرد هم مواجه شوید. زرد زخم، تاولهای پوستی و سایر حساسیتهایی که از راه تماس مستقیم دست با اشیای آلوده به انسان منتقل میشود در کمین تمام زبالهگردهاست».
- خبرگزاری حکومتی ایرنا 30مرداد 94 با عنوان «نان بازیافت بر سر سفره زباله گردها نوشت: ”مردمانی که در میان انبوهی از زبالههای عفونی و شهری بهدنبال زبالههای قابل بازیافت میگردند تا با فروش آنها پولی به دست بیاورند و از این طریق هزینهی زندگی خود را تأمین کنند. این زبالهها پشت کوه 'بابا موسی' در بجنورد واقع شده است».
- خبرگزاری سپاه پاسداران موسوم به فارس 5خرداد ماه95 در گزارشی تحت عنوان ”زبالهگردی گزینهیی برای فرار از فقر“ نوشت: «این روزها گرانی مخارج زندگی، زباله را تبدیل به منبعی برای کسب درآمد کرده است، زبالهگردهایی که گاهی بهخاطر مشکلات زندگی، نبود کار، اعتیاد و بیخانمانی و هزاران دلیل دیگر به این کار روی آوردهاند».
-روزنامه حکومتی عصر ایران 14مهر 1395تحت عنوان ماجرای زنانی که زباله جمع میکنند نوشت: آنچه بیشتر زنان زبالهگرد از آن گله میکنند، نحوه برخورد مأموران بازیافت با افرادی است که بهصورت غیررسمی زبالهها را تفکیک و به مراکز دپوی زباله تحویل میدهند و سپس بهنقل از یکی از این زنان ستمدیده مینویسد: «شهرداری میگوید آشغال مال ماست شما حق زبالهجمعکردن ندارید... زباله جمع نکنیم، دستفروشی نکنیم پس دیگر چه طوری شکممان را سیر کنیم؟» زیر لب میگوید: «انگار سطل آشغالم تو این مملکت صاحاب دارد.»
-سایت حکومتی سلامت نیوز 14مهر 95 بهنقل از لیلا ارشد یکی از مدکاران اجتماعی با تأکید به اینکه آسیبهای اجتماعی معمولاً در بستری به وجود میآیند که نوعی نابرابری در تقسیم عادلانه منابع صورت گرفته باشد مینویسد: زنان زبالهگرد بهدلیل مسائل فیزیکی و جنسیتشان در معرض مشکلات بیشتری نیز هستند. ناتوانی در تفکیک زبالهها و آشنانبودن با فضای کار باعث میشود در بسیاری از مواقع زباله جمعآوریشده توسط آنها به کمترین قیمت از سوی واسطهها خریداری شود.
غارت و چپاول زنان زباله گرد توسط اوباش شهرداری و پیمانکاران:
ننگینترین فصل زنان و کودکان زباله گرد برای حاکمیت آخوندها همانا غارت و چپاول این محرومترین اقشار مردم بهدست ایادی شهرداریها و یا پیمانکاران وابسته به آنها میباشد. باز هم با مراجعه در سطور ننگین نامههای رژیم موسوم به مطبوعات میتوان به عمق فاجعه و آنچه امروز در میهن اسیرمان ایران میگذرد پی برد:
روزنامه حکومتی عصرایران 14مهرماه 95 از زبان یکی از زنان زباله گرد که شبانه مشغول جمعآوری زباله بود و بهصورت ناگهانی ماشین گشت سپاه وارد میشود چنین مینویسد:
«شهرداری که روزها نمیگذارد کار کنیم، ببینن داریم زباله جمع میکنیم از دستمون میگیرند خالی میکنند تو ماشینهای بازیافت. اینهم از شبها...»
همین منبع سپس ادامه میدهد: «از معضلات اساسی زنان زباله گرد خرید زبالههای آنان به کمترین قیمت میباشد چون شهرداری از زنها مستقیماً زباله نمیخرند، ما مجبوریم بفروشیم به ضایعاتیها، آنها هم آنقدر ازش میزنند که هیچی ته آن نمیماند، برای یک کیلو آلومینیوم، هزار تا دو هزار تومان میدهند. همین هم اگر مردها به ما نگفته بودند کمتر با ما حساب میکردند.»
خبرگزاری حکومتی ایسنا 14مهر 95 مینویسد: «بیشتر کارگرانی که زبالهجمعکنی را بهعنوان کار روزمزدی انتخاب کردهاند در واقع ابزاری ارزان برای واسطههای خرید زباله هستند. دراینمیان، وضعیت زنان و کودکانی که بیهیچ حمایتی بهدلیل فقر و نداری سر از سطلهای زباله درمیآورند به مراتب وخیمتر است».
-سایت حکومتی سلامت نیوز 24خرداد 95 در این زمینه مینویسد: «جمعآوری زباله در سراسر دنیا جزو مسئولیت شهرداریها محسوب میشود. در اینجا شهرداری مسئولیت خودش را به پیمانکارها سپرده است و به وظایفش درست عمل نمیکند. همینجاست که فاجعه آغاز شده و کودک وارد دنیای زباله میشود».
روزنامه حکومتی پارسینه 17آذر 93 در مورد زباله جمعکنهای استان تهران مینویسد ”زباله جمعکنها معمولاً در حاشیه شهر و شهرستانهای اطراف تهران انبار شخصی دارند یا زبالهها را در خانهشان تفکیک و ذخیره میکنند. آنها تعداد مشخصی از خریداران انواع ضایعات را میشناسند و معاملات خود را با این افراد انجام میدهند“.
-روزنامه ابتکار 27بهمن 86 بهنقل از یکی از بهاصطلاح کارشناسان زیست محیط رژیم مینویسد: «تمامی افرادی که در این چرخه غیرقانونی حضور دارند، دچار مشکلات روحی و جسمی هستند و بهدلیل تماس مستقیم با زبالههای غیربهداشتی و اشیاء تیز و برنده مانند آهن و شیشه ناقل بیماریهای عفونی مانند ایدز و هپاتیت هستند؛ اما تنها چیزی که برای کارفرمایان این زباله دزدها مهم است سودی است که از این طریق کسب میکنند.»
-خبرگزاری حکومتی ایسنا 17آذر 95 ضمن اشاره به اینکه تاجران زباله صنف مشخصی ندارند نوشت: «پیداکردن خریداران ضایعات و انواع زباله کار چندان دشواری نیست. بسیاری از آنها آگهیهای متعددی در اینترنت منتشر کردهاند و هر صاحب آگهی بهصورت تخصصی دستهای از ضایعات را خریداری میکند».
-و سرانجام خبرگزاری مهر آخوندی 6 دیماه 94 از زبان یکی از زنان زباله گرد در پاسخ به این سؤال که این زبالهها را به چه کسانی و کجا به فروش میرساند، چنین مینویسد: «اگر نامی از آنها ببرم بهوسیله شهرداری گرفتهشده و روزی خودم را قطع میکنم.»
مطبوعات رژیم آخوندی و اعتراف به کودکان کار و زباله گرد:
یکی از بدترین فجایع حاکمیت آخوندها که امروزه بر سر کودکان ایرانی وا قع شده است این است که بهجای اینکه کودکان با شور و شوق کودکانه در مدرسه حاضر باشند به زبالهگردی و جمعآوری زبالهها اشتغال دارند.
کودکانی که در تمام طول کودکیشان به جمعآوری و تفکیک زبالهها اشتغال دارند و از سادهترین امکانات بهداشتی و زیستی بیبهرهاند تا مبلغی بسیار اندک از کارفرما دریافت میکنند.
-سایت حکومتی راه دانا 30 اردیبهشت 95 ضمن ارائه گزارشی از یک کودک زباله گرد مینویسد: «هنوز اول شب است پسر بچه 8ساله که قدش هنوز اندازه سطل زباله نشده و با کمک دوستش با خم کردن سطل زباله به درون آن میرود و در یک وضعیت واقعاً اسفبار به جستجو در میان زبالهها میپردازد و هر چند ثانیهای سر خود را از میان زبالهها بیرون میآورد و وسیلهای را به دوستش میدهد».
-خبرگزاری حکومتی مهر 6 دیماه 94 تحت عنوان اپیدمی گنجیابی کثیف در شهر، سودهای میلیاردی را دلالان میبردند نوشت: «زبالهگردی به اپیدمی واگیرداری در شهر بیرجند تبدیلشده که هر روزه بسیاری، فارغ از سن و سال و جنسیت به جمعیت این افراد اضافه میشوند. امروزه در گذر از کوی و برزن افراد بسیاری را میبینیم که برای گذران زندگی کمر در سطلهای زباله خم کردهاند و روزیشان را در میان زبالهها جستجو میکنند».
سایت خبری سلامت نیوز 24خرداد 95 تحت عنوان زبالهگردی، بهرهکشی پنهان از کودکان کار مینویسد: «کار کودکان غیرقانونی است اما هنوز هم وقتی قدم در خیابان بگذارید، کم نیستند کودکانی که پشت چراغقرمزهای شهر گل میفروشند و در مترو پابهپای مادرانشان دستفروشی میکنند. این کودکان اما نسبت به دیگر همسالانشان که در کورهپزخانهها و آجرپزیها کار میکنند، موقعیت بهتری دارند و همین کودکانی که در آجرپزی کار میکنند، هنوز هم خوشبختتر هستند از کودکانی که زبالهها را از هم تفکیک میکنند و دلسوزان حقوق کودک ”زبالهگرد ”خطابشان میکنند».
-سایت خبری آب، برق، نفت و انرژی رژیم موسوم به صبا تحت عنوان کسی کودکیام را پشت زبالهها حس نکرد مینویسد: «اگر تنها ده دقیقه عرض یک خیابان منتظر بمانید، حدود 30 کودک زبالهگرد در وهلههای گوناگون به این مخازن سر میزنند که نه دستکش دارند و نه دهانبند بسته و فرم مخصوص پوشیدهاند، اغلب این کودکان در معرض ایدز و هپاتیت هستند».
آری، این محصول رژیمی است که روزگاری با دجالیت خاص خود، شعار آوردن پول نفت بر سر سفره مردم و وعده برق و آب مجانی میداد. اما واقعیت این است که محرومیت فاجعهبار امروز زنان و کودکان ایرانی، محصول طبیعی غارت اموال مردم و دزدیهای کلان و سیستماتیک حکومتی از یکطرف و هزینه کردن این اموال در سیاستهای ضدملی اتمی و صدور تروریسم به کشورهای منطقه از طرف دیگر است.
شکی نیست که این رژیم نیز طبق قانومندیها، آنچه میکارد را درو خواهد کرد، چنانچه به اعتراف مستمر سردمداران همین رژیم، این وضعیت میتواند به سقوط رژیم بیانجامد. به همین دلیل است که در وحشت از سرنگونی بهدست لشگر گرسنگان و تهیدستان آرام و قرار ندارد. امری که البته محتوم است و در و تحقق تردیدی وجود ندارد.