حرفهای تئوریسین اعدام و شکنجه در رژیم ولایتفقیه، یعنی محمدجواد لاریجانی درباره ضرورت کاهش اعدامها، پدیدهای جدید در این رژیم سراپا خون و جنایت هست. اما چرا این دژخیم یکباره چنین حرفی میزند؟ چه اتفاقی افتاده؟ در پس پرده، چه تحولاتی صورت گرفته؟ برای پاسخ به این پرسشها باید گفت که حرفهای محمدجواد لاریجانی دبیر بهاصطلاح حقوقبشر قضاییه رژیم هر چند قابلتوجه است، اما در این روزها تک نمود نیست. خود این دژخیم دیروز به صحنه آمد و گفت باید اعدامها را کم کنیم و اعدام فقط خاص سران باندهای قاچاق مواد مخدر بشود که این هم یعنی افت قابلتوجه میزان اعدام! بعد هم میگوید این موضوع در حال بررسی است. از طرف دیگر یحیی کمالی نایبرئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس رژیم هم چند روز پیش، یعنی سیزده مهر، خبر داد که 150 عضو مجلس ارتجاع طرحی را امضا کردند که اعدام قاچاق مواد مخدر را حذف میکند. بعد هم گفت که احتمالاً این طرح تا دویست امضا هم برسد. یعنی حدود دو سوم مجلس رژیم. سایت حکومتی نامهنیوز هم دیروز خبر از چراغ سبز قوه قضاییه رژیم، به این طرح داد؛ یعنی طرح حذف اعدام قاچاقچیان مواد مخدر. محمد دهقان هم که عضو کمیسیون قضایی مجلس ارتجاع است، گفت اصلاً این اعدامها زیبندهٴ نظام نیست؛ چقدر ما باید اعدام کنیم؟ حتی امروز ظهر خبری خواندم که علی کاظمی، مدیرکل فنی قوه قضاییه رژیم یادداشتی نوشته که رسانههای رژیم آن را بازتاب دادند. این فرد درباره اعدام افراد زیر هجده سال مینویسد: «از نظر بینالمللی دو سند مهم در زمینه کودکان و حقوق آنها وجود دارد که ما به آن پیوسته و به هر دو متعهد هستیم... که ماده 37 آن اعدام و سلب حیات... را برای کودکان ممنوع اعلام کرده است...» بعد هم تأکید کرده که حتی شورای نگهبان رژیم هم این طرح را رد نکرده و نتیجه میگیرد: «ما به... کاهش مجازات افراد زیر هجده سال احتیاج داریم».
اینجا این سؤال پیش میآید که حرفهایی که این دژخیمان، درباره اعدام میزنند و بسیار متفاوت از حرفهای گذشته آنها هست، چه معنایی دارد؟ و نشان از چیست؟
روشن است که این واکنشها که طی 37 سال در رژیم سابقه نداشته، نشان از این است که فشارها بر روی رژیم در حال اثر کردن است. بهطور مشخص هم الآن رژیم در این زمینه، زیر سه فشار مختلف است.
اول تنفر عمومی در جامعه نسبت به جنایت اعدام که هر روز اوج میگیرد. بهویژه اینکه مقاومت ایران هم از طریق رسانهها و فضای مجازی، نسبت به شقاوت و دجالیت رژیم در این زمینه، آگاهیبخشی زیادی کرده و میکند.
دوم فشارهای سازمانها و مجامع جهانی بر روی رژیم است.. گزارش دبیرکل مللمتحد هم که هفته گذشته صادر شد و بهصورت جدی نسبت به جنایت اعدام در رژیم هشدار داده بود، آخرین نمونه بود. که اینجا هم نقش مقاومت ایران بسیار جدی است. تا جاییکه رژیم پیوسته میگوید گزارشهایی که منجر به محکومیت نظام توسط سازمان ملل میش، د، یا گزارشهایی که به آقای احمد شهید میرسد، توسط مقاومت ایران تهیه شده است.
سوم و از همه مهمتر هم، پیشرفت و گسترش روزافزون جنبش دادخواهی است که توسط رئیسجمهور برگزیده مقاومت اعلام شد و در داخل و خارج ایران با شتاب در حال پیشرفت است. جنبشی که دنیا و سازمانهای جهانی را بسیج کرده تا هر چه بیشتر به رژیم فشار وارد کنند و آن را به سرکشیدن جامزهر حقوقبشر وادار کنند. این جنبش، فشارهای داخلی و خارجی را به هم پیوند میزند و گسترش و سمت میدهد، تا بتواند جامزهر حقوقبشر به هر نحو و هر میزان به حلقوم رژیم بریزد و این آثار خودش را دارد، ولو رژیم یک گام از اعدام عقب بکشد. اگر یادتان باشد، چندی پیش (هفت شهریور) پس از برگزاری نمایشگاهی در چارچوب جنبش دادخواهی در شهرداری پاریس، رفسنجانی به صحنه آمد و گفت این چه وضعی است که با این کارها میخواهند به نظام فشار بیاورند و چهرهٴ خمینی را خراب کنند.
البته شاید این ابهام بهوجود بیاید که شاید این حرفها تنها مانوری برای کم کردن فشارها باشد و آیا به راستی ممکن است که این حرفها، یعنی کوتاه آمدن از بخشی از اعدامها، عملی هم بشود؟
واقعیت این است که اگر دست خود رژیم باشد، به هیچوجه حاضر به کم کردن اعدامها نیست که در پی تشدید مداوم آنهاست. اما همین حرفها که البته نشاندهندهٴ شروع یک راه است، بهخاطر همان فشارهایی است که به رژیم وارد شده. وگرنه، چرا طی 37 سال گذشته، حتی یک مورد شاهد این نبودیم که کسی در رژیم، حرف از کاهش اعدام بزند؟ مگر همین محمدجواد لاریجانی، در فرودین 93 نگفت شلاق شکنجه نیست، مجازات اعدام خوبه... ما از سنگسار هم خجالت نمیکشیم و باید مثل کوه پشت این قوانین بهاصطلاح اسلامی بایستیم؟ چی شد که یکباره میآید و میگوید باید اعدام کم بشود؟ مگر رفسنجانی نمیگفت باید چهار حکم در رابطه با مجاهدین اجرا بشود که اعدام و بریدن دست و پا را هم اسم میبرد؟ پس چه شده که یکباره هفته گذشته گفت من خیلی از اعدام ناراحت میشم و اصلاً دلم نمیخواهد درباره اعدام بشنوم؟
مگر همین حسن روحانی از اعدام دفاع نمیکرد و از جمله در 30فرودین93 مگر نگفت: «وقتی کسی محکوم به اعدام باشد... به ما ربطی ندارد. یا قانون خداست یا قانونی است که مجلس تصویب کرده که متعلق به مردم است و ما مجری هستیم». طبعاً اینها آثار همان فشارهاست. فشارهایی که ابتدا به جام زهر اتمی راه برد و حالا در شرایط ضعف ناشی از آن زهرخوردگی، مقاومت ایران دارد با گسترش جنبش دادخواهی، شرایط را برای سرکشیدن زهر حقوقبشر هم فراهم میکند.
اینجا این سؤال پیش میآید که حرفهایی که این دژخیمان، درباره اعدام میزنند و بسیار متفاوت از حرفهای گذشته آنها هست، چه معنایی دارد؟ و نشان از چیست؟
روشن است که این واکنشها که طی 37 سال در رژیم سابقه نداشته، نشان از این است که فشارها بر روی رژیم در حال اثر کردن است. بهطور مشخص هم الآن رژیم در این زمینه، زیر سه فشار مختلف است.
اول تنفر عمومی در جامعه نسبت به جنایت اعدام که هر روز اوج میگیرد. بهویژه اینکه مقاومت ایران هم از طریق رسانهها و فضای مجازی، نسبت به شقاوت و دجالیت رژیم در این زمینه، آگاهیبخشی زیادی کرده و میکند.
دوم فشارهای سازمانها و مجامع جهانی بر روی رژیم است.. گزارش دبیرکل مللمتحد هم که هفته گذشته صادر شد و بهصورت جدی نسبت به جنایت اعدام در رژیم هشدار داده بود، آخرین نمونه بود. که اینجا هم نقش مقاومت ایران بسیار جدی است. تا جاییکه رژیم پیوسته میگوید گزارشهایی که منجر به محکومیت نظام توسط سازمان ملل میش، د، یا گزارشهایی که به آقای احمد شهید میرسد، توسط مقاومت ایران تهیه شده است.
سوم و از همه مهمتر هم، پیشرفت و گسترش روزافزون جنبش دادخواهی است که توسط رئیسجمهور برگزیده مقاومت اعلام شد و در داخل و خارج ایران با شتاب در حال پیشرفت است. جنبشی که دنیا و سازمانهای جهانی را بسیج کرده تا هر چه بیشتر به رژیم فشار وارد کنند و آن را به سرکشیدن جامزهر حقوقبشر وادار کنند. این جنبش، فشارهای داخلی و خارجی را به هم پیوند میزند و گسترش و سمت میدهد، تا بتواند جامزهر حقوقبشر به هر نحو و هر میزان به حلقوم رژیم بریزد و این آثار خودش را دارد، ولو رژیم یک گام از اعدام عقب بکشد. اگر یادتان باشد، چندی پیش (هفت شهریور) پس از برگزاری نمایشگاهی در چارچوب جنبش دادخواهی در شهرداری پاریس، رفسنجانی به صحنه آمد و گفت این چه وضعی است که با این کارها میخواهند به نظام فشار بیاورند و چهرهٴ خمینی را خراب کنند.
البته شاید این ابهام بهوجود بیاید که شاید این حرفها تنها مانوری برای کم کردن فشارها باشد و آیا به راستی ممکن است که این حرفها، یعنی کوتاه آمدن از بخشی از اعدامها، عملی هم بشود؟
واقعیت این است که اگر دست خود رژیم باشد، به هیچوجه حاضر به کم کردن اعدامها نیست که در پی تشدید مداوم آنهاست. اما همین حرفها که البته نشاندهندهٴ شروع یک راه است، بهخاطر همان فشارهایی است که به رژیم وارد شده. وگرنه، چرا طی 37 سال گذشته، حتی یک مورد شاهد این نبودیم که کسی در رژیم، حرف از کاهش اعدام بزند؟ مگر همین محمدجواد لاریجانی، در فرودین 93 نگفت شلاق شکنجه نیست، مجازات اعدام خوبه... ما از سنگسار هم خجالت نمیکشیم و باید مثل کوه پشت این قوانین بهاصطلاح اسلامی بایستیم؟ چی شد که یکباره میآید و میگوید باید اعدام کم بشود؟ مگر رفسنجانی نمیگفت باید چهار حکم در رابطه با مجاهدین اجرا بشود که اعدام و بریدن دست و پا را هم اسم میبرد؟ پس چه شده که یکباره هفته گذشته گفت من خیلی از اعدام ناراحت میشم و اصلاً دلم نمیخواهد درباره اعدام بشنوم؟
مگر همین حسن روحانی از اعدام دفاع نمیکرد و از جمله در 30فرودین93 مگر نگفت: «وقتی کسی محکوم به اعدام باشد... به ما ربطی ندارد. یا قانون خداست یا قانونی است که مجلس تصویب کرده که متعلق به مردم است و ما مجری هستیم». طبعاً اینها آثار همان فشارهاست. فشارهایی که ابتدا به جام زهر اتمی راه برد و حالا در شرایط ضعف ناشی از آن زهرخوردگی، مقاومت ایران دارد با گسترش جنبش دادخواهی، شرایط را برای سرکشیدن زهر حقوقبشر هم فراهم میکند.