با افزایش سن جمعیت کشور، بازنشستگی و ازکارافتادگی یکی دیگر از بحرانهایی است که فشار آن را مردم ایران، تحت حاکمیت نظام ولایت، به دوش میکشند.
ساختار جمعیت کشور، طوری است که نسبت جمعیت غیرفعال و از کار افتاده نسبت به جمعیت فعال در سالهای اخیر روندی روبه افزایش داشته و بر اساس پیشبینیها، طی سالهای آینده نیز این روند روبه رشد خواهد بود.
در شرایط حاضر نیز اکثریت ازکارافتادگان ازهیچ موقعیت اقتصادی برخوردار نیستند و بیهیچ پناهی به سختی روزگار میگذرانند. این در شرایطی است که سازمان تأمین اجتماعی که علی القاعده میبایست حقوق ازکارافتاگان، مخارج بیماری آنان و... را تأمین کند، نه تنها در حال حاضر اقدام جدی در جهت رفع مشکلات این قشر از هموطنان نمیکند، بلکه اموال آنان را نیز چپاول میکند.
صندوق های بازنشستگی نیز بهدلیل فساد مفرط از اهداف اصلی خود یعنی کمک به ازکارافتادگان و بازنشستگان دور شده و به محلی برای چپاول ایادی رژیم تبدیل شدهاند.
سرمایه صندوق بازنشستگی و سازمان تأمین اجتماعی، از پرداخت حق بیمه سالیان بازنشستگان تأمین شده است، اما این منابع در جهت بذل و بخشش به ایادی رژیم توسط مدیران فاسد آنها نظیر قاضی مرتضوی جنایتکار بهکار گرفته شده است.
ادامه وضع موجود در زمینه عدم پاسخگویی دولت ضدمردمی به نیازهای از کار افتادگان، وضعیت اسفباری برای این قشر از مردم بهوجود آورده است.
اکثر این هموطنان از وضعیت موجود و از ستمی که در رژیم فاسد ولایتفقیه برآنها رفته و میرود دل خونی دارند. زیرا چندرغاز حقوق بازنشستگی و یا مستمری سازمان تأمین اجتماعی کفاف زندگی آنان را نمیدهد.
مشکل آنها، آنجا مضاعف میشود که اکثر آنها از حق بیمه نیز برخوردار نیستند و اغلب با بیماری، ناتوانی، مشکلات روحی و روانی دست به گریبان هستند و از این وضعیت در رنج و عذاب مستمر هستند.
بهنحوی که این مسأله باعث شده است فردی که باید در دوران بازنشستگیاش استراحت کند، به مطالعه بپردازد و در فعالیتهای اجتماعی شرکت کند، در رنج قرار بگیرد و لحظاتش با اضطراب و ترس از آینده نامشخص خود طی شود
شرایط معیشتی بازنشستگان و ازکارافتادگان به گونهای است که بهنوشته یکی از سایتهای حکومتی موسوم به یا الثارات ”ازکارافتادگان فقیر همچنان با درآمد هفتاد هزارتومانی“ روزگار میگذرانند.
وقتی وضعیت از کارافتادگان تحت پوشش بیمه و صندوق بازنشستگی چنین باشد وضعیت بسیاری از آنان که حقوق ازکارافتادگی و بیمه به آن تعلق نمیگیرد مشخص است.
در رابطه با این وضعیت اسفبار، پرویز فتاح رئیس کمیته امداد رژیم با اذعان به بیدردی مسئولان رژیم گفته است: ”متأسفانه اقتصاد ما، اقتصاد ظالم پرور و فقیرپرور اســت. مشکل این است که مسئولان ما درد فقرا را ندارند و جدایی از فقرا درد اصلی است».
این حرفهای کسی است که خودش نیز در کمیته بهاصطلاح امداد دستی در غارت و چپاول این مردم محروم دارد با این حال وضعیت آنچنان رقت انگیز است که صدای این مهره دزد هم از ترس بازتابهای اجتماعی آن درآمده و بهاصطلاح مدافع مردم فقیر و ازکارافتاده و بازنشسته شده است.
اگر مستمری و حقوق هفتاد هزارتومانی ماهانه مستمری بگیران با حقوقهای نجومی چند ده و چند صد میلیون تومانی مهرههای دولت روحانی مقایسه شود، ابعاد فاصله طبقاتی که نظام جهنمی آخوندی بهوجود آورده و ابعاد فاجعهای که بر مردم ایران رفته، بیشتر مشخص میشود.
وضعیت در مورد این قشر محروم آنقدر وخیم است که بعضاً رسانهها و مهرههای رژیم از آنان بهعنوان ”فراموش شدگان“ نام میبرند.
واقعیت این است که در نظام ولایت سفیانی آخوندها، آنچه جایی ندارد مردم و حقوق آنهاست و از این نظر نه تنها بازنشستگان و ازکارافتادگان فراموش شدهاند، بلکه این کل اقشار مردم ایرانند که به حساب نمیآیند و فراموش شدهاند که البته این رژیم ضدمردمی ضربه نهایی را از همانهایی خواهد خورد که اصلاً به حسابشان نمیآورد.
ساختار جمعیت کشور، طوری است که نسبت جمعیت غیرفعال و از کار افتاده نسبت به جمعیت فعال در سالهای اخیر روندی روبه افزایش داشته و بر اساس پیشبینیها، طی سالهای آینده نیز این روند روبه رشد خواهد بود.
در شرایط حاضر نیز اکثریت ازکارافتادگان ازهیچ موقعیت اقتصادی برخوردار نیستند و بیهیچ پناهی به سختی روزگار میگذرانند. این در شرایطی است که سازمان تأمین اجتماعی که علی القاعده میبایست حقوق ازکارافتاگان، مخارج بیماری آنان و... را تأمین کند، نه تنها در حال حاضر اقدام جدی در جهت رفع مشکلات این قشر از هموطنان نمیکند، بلکه اموال آنان را نیز چپاول میکند.
صندوق های بازنشستگی نیز بهدلیل فساد مفرط از اهداف اصلی خود یعنی کمک به ازکارافتادگان و بازنشستگان دور شده و به محلی برای چپاول ایادی رژیم تبدیل شدهاند.
سرمایه صندوق بازنشستگی و سازمان تأمین اجتماعی، از پرداخت حق بیمه سالیان بازنشستگان تأمین شده است، اما این منابع در جهت بذل و بخشش به ایادی رژیم توسط مدیران فاسد آنها نظیر قاضی مرتضوی جنایتکار بهکار گرفته شده است.
ادامه وضع موجود در زمینه عدم پاسخگویی دولت ضدمردمی به نیازهای از کار افتادگان، وضعیت اسفباری برای این قشر از مردم بهوجود آورده است.
اکثر این هموطنان از وضعیت موجود و از ستمی که در رژیم فاسد ولایتفقیه برآنها رفته و میرود دل خونی دارند. زیرا چندرغاز حقوق بازنشستگی و یا مستمری سازمان تأمین اجتماعی کفاف زندگی آنان را نمیدهد.
مشکل آنها، آنجا مضاعف میشود که اکثر آنها از حق بیمه نیز برخوردار نیستند و اغلب با بیماری، ناتوانی، مشکلات روحی و روانی دست به گریبان هستند و از این وضعیت در رنج و عذاب مستمر هستند.
بهنحوی که این مسأله باعث شده است فردی که باید در دوران بازنشستگیاش استراحت کند، به مطالعه بپردازد و در فعالیتهای اجتماعی شرکت کند، در رنج قرار بگیرد و لحظاتش با اضطراب و ترس از آینده نامشخص خود طی شود
شرایط معیشتی بازنشستگان و ازکارافتادگان به گونهای است که بهنوشته یکی از سایتهای حکومتی موسوم به یا الثارات ”ازکارافتادگان فقیر همچنان با درآمد هفتاد هزارتومانی“ روزگار میگذرانند.
وقتی وضعیت از کارافتادگان تحت پوشش بیمه و صندوق بازنشستگی چنین باشد وضعیت بسیاری از آنان که حقوق ازکارافتادگی و بیمه به آن تعلق نمیگیرد مشخص است.
در رابطه با این وضعیت اسفبار، پرویز فتاح رئیس کمیته امداد رژیم با اذعان به بیدردی مسئولان رژیم گفته است: ”متأسفانه اقتصاد ما، اقتصاد ظالم پرور و فقیرپرور اســت. مشکل این است که مسئولان ما درد فقرا را ندارند و جدایی از فقرا درد اصلی است».
این حرفهای کسی است که خودش نیز در کمیته بهاصطلاح امداد دستی در غارت و چپاول این مردم محروم دارد با این حال وضعیت آنچنان رقت انگیز است که صدای این مهره دزد هم از ترس بازتابهای اجتماعی آن درآمده و بهاصطلاح مدافع مردم فقیر و ازکارافتاده و بازنشسته شده است.
اگر مستمری و حقوق هفتاد هزارتومانی ماهانه مستمری بگیران با حقوقهای نجومی چند ده و چند صد میلیون تومانی مهرههای دولت روحانی مقایسه شود، ابعاد فاصله طبقاتی که نظام جهنمی آخوندی بهوجود آورده و ابعاد فاجعهای که بر مردم ایران رفته، بیشتر مشخص میشود.
وضعیت در مورد این قشر محروم آنقدر وخیم است که بعضاً رسانهها و مهرههای رژیم از آنان بهعنوان ”فراموش شدگان“ نام میبرند.
واقعیت این است که در نظام ولایت سفیانی آخوندها، آنچه جایی ندارد مردم و حقوق آنهاست و از این نظر نه تنها بازنشستگان و ازکارافتادگان فراموش شدهاند، بلکه این کل اقشار مردم ایرانند که به حساب نمیآیند و فراموش شدهاند که البته این رژیم ضدمردمی ضربه نهایی را از همانهایی خواهد خورد که اصلاً به حسابشان نمیآورد.