در نظام آخوندی کودکان نیز همپای بزرگسالان باید طعم تلخ زندگی را بچشند، کودکانی که باید در مدرسه و خانه، زندگی خاص کودکانه خود را داشته باشند، از همان اوان کودکی با مشکلات و مصائبی که محصول عملکرد حاکمیت پلید آخوندی است باید دست به گریبان باشند و در نتیجه دچار آسیبهای مختلف اجتماعی بشوند.
در حال حاضر کودکان ایرانی با عناوین زیر شناخته میشوند: کودکان دچار سوء تغذیه، کودکان خیابانی، کودکان بیسرپرست، کودکان بد سرپرست، کودکان کار، کودکان معتاد، کودکان زباله گرد، کودکان متکدی، کودکان مهاجر، کودکان طلاق، کودکان بیسواد، کودکان بازمانده از تحصیل و..
واقعیت این است که کودکان تحت حاکمیت آخوندی فاقد هر گونه نظام حمایتی هستند و رژیم ضدمردمی مثل عرصههای دیگر اجتماعی در این رابطه نیز جز مشتی حرفهای بیمایه و شیادانه و وعده و وعیدی چیزی ندارد که عرضه کند. وجود ۱.۵ میلیون کودک کار و 4 میلیون کودک بازمانده از تحصیل که در کوره پزخانهها، کارگاهها و خیابانها با اشتغال در کارهای سخت شیره جانشان کشیده میشود مؤید این وضعیت است.
علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت آخوند حسن روحانی در یک اعتراف آشکار به فقر در جامعه، از وجود 200هزار کودک در معرض سوء تغذیه خبر داد.
طبعا آمارهای ارایه شده از طرف مقامات روحانی آن هم در زمینه آسیبهای اجتماعی، گرسنگی مردم، سوء تغذیه کودکان کوچک نمایی شده اما با این حال رقم ارایه شده در زمینه سوء تغذیه کودکان از طرف این مقام دولت آخوند روحانی نیز قابل ملاحظه است. زیرا رفع سوءتغذیه کودک یک زمان طلایی دارد و اگر از دست رفت دیگر قابل جبران نیست.
خودکشی نیز معضلی است که اخیراً به معضلات کودکان ایرانی اضافه شده است، فقر و فلاکت و فشار عوامل رژیم در مدارس و محیطهای آموزشی به افزایش آمار خودکشی بهویژه در میان جوانان و کودکان راه برده است.
ابعاد فاجعه خودکشی کودکان به حدی است که یکی از کارشناسان اجتماعی وابسته به رژیم میگوید: ”خودکشی کودکان در ایران به مرز هشدار رسیده است“.
وی در ادامه میافزاید: «یکی از مواردی که در خودکشیها نمود بیشتری دارد خودکشی ناشی از فشار آموزشی- مثل نمره گرایی در مدارس است، همچنین فقر، عدم عدالت، توزیع نابرابر ثروت و امکانات بهویژه در شهرستانهای مرزی همچون سیستان و بلوچستان از علل مهم خودکشی در میان کودکان و نوجوانان است“.
در چنین وضعیتی دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش رژیم همواره در برابر معضلات کودکان دانشآموز و خودکشی آنان سکوت میکند و از قضا با ایجاد فضای امنیتی در مدارس سعی در پنهان کردن این معضلات دارد.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی در پیامشان بهمناسبت سال تحصیلی سال 95-96 وضعیت کودکان ایرانی را چنین توصیف میکند: ”در مقابل ۱۳ میلیون دانشآموز ایرانی که امسال به مدرسه میروند، ۴میلیون کودک و نوجوان بین ۶تا ۱۴ ساله از تحصیل بازماندهاند. بسیاری از آنها کودکان کارند. بخشی از آنها والدینشان معتاد یا بسیار فقیرند و عدهیی حتی شناسنامه ندارند.
کمبود فضای آموزشی از مهمترین معضلات آموزش و پرورش است. بهجز بخش محدودی از مدارس، فقدان امکانات تربیتبدنی و امکانات تفریحی ویژگی مشترک همه مدارس است. مدارس دخترانه و مدارس مناطق محروم بهخصوص در استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان و آذربایجان غربی همه در محیطهای تنگ و محدود فشرده شدهاند و با استانداردهای آموزشی و بهداشتی فاصله بسیار دارند.
۳۲هزار مدرسه یعنی یک سوم مدارس کشور فرسوده و فاقد ایمنی است و باید تخریب و بازسازی شود. در تهران حدود ۱۷هزار کلاس در نوبت مقاومسازی است. اما با توجه به محدودیت بودجه دولتی، مقامهای رژیم برآورد میکنند که بازسازی مدارس پایتخت به ۳۲ سال وقت احتیاج دارد. نوسازی مدارس کل کشور نیز با بودجه فعلی نیم قرن بهدرازا میکشد“.
چنین وضعیتی آن روی سکه چپاول و غارت اموال مردم توسط سران و مهرههای این نظام فاسد و همچنین، هزینه کردن اموال آنان در جنگ تجاوزکارانه در سوریه و اعمال تروریستی در کشورهای منطقه است.
نظام ضدمردمی حاکم به جای اینکه برای تغذیه حداقل کودکان هزینه کند و یا دیواری از ساختمانهای مخروب مدارس را تعمیر کند از بودجه مدارس کودکان میزند تا برای حفظ نظام ولایت درکشورهای دیگر خاکریز بزند. اما دیری نخواهد پایید که مردم و مقاومت ایران تمامی حصارها و خاکریزهای این نظام را فرو بریزند و دوباره جشن واقعی گلها در مدارس توسط کودکان برگزار شود.
در حال حاضر کودکان ایرانی با عناوین زیر شناخته میشوند: کودکان دچار سوء تغذیه، کودکان خیابانی، کودکان بیسرپرست، کودکان بد سرپرست، کودکان کار، کودکان معتاد، کودکان زباله گرد، کودکان متکدی، کودکان مهاجر، کودکان طلاق، کودکان بیسواد، کودکان بازمانده از تحصیل و..
واقعیت این است که کودکان تحت حاکمیت آخوندی فاقد هر گونه نظام حمایتی هستند و رژیم ضدمردمی مثل عرصههای دیگر اجتماعی در این رابطه نیز جز مشتی حرفهای بیمایه و شیادانه و وعده و وعیدی چیزی ندارد که عرضه کند. وجود ۱.۵ میلیون کودک کار و 4 میلیون کودک بازمانده از تحصیل که در کوره پزخانهها، کارگاهها و خیابانها با اشتغال در کارهای سخت شیره جانشان کشیده میشود مؤید این وضعیت است.
علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت آخوند حسن روحانی در یک اعتراف آشکار به فقر در جامعه، از وجود 200هزار کودک در معرض سوء تغذیه خبر داد.
طبعا آمارهای ارایه شده از طرف مقامات روحانی آن هم در زمینه آسیبهای اجتماعی، گرسنگی مردم، سوء تغذیه کودکان کوچک نمایی شده اما با این حال رقم ارایه شده در زمینه سوء تغذیه کودکان از طرف این مقام دولت آخوند روحانی نیز قابل ملاحظه است. زیرا رفع سوءتغذیه کودک یک زمان طلایی دارد و اگر از دست رفت دیگر قابل جبران نیست.
خودکشی نیز معضلی است که اخیراً به معضلات کودکان ایرانی اضافه شده است، فقر و فلاکت و فشار عوامل رژیم در مدارس و محیطهای آموزشی به افزایش آمار خودکشی بهویژه در میان جوانان و کودکان راه برده است.
ابعاد فاجعه خودکشی کودکان به حدی است که یکی از کارشناسان اجتماعی وابسته به رژیم میگوید: ”خودکشی کودکان در ایران به مرز هشدار رسیده است“.
وی در ادامه میافزاید: «یکی از مواردی که در خودکشیها نمود بیشتری دارد خودکشی ناشی از فشار آموزشی- مثل نمره گرایی در مدارس است، همچنین فقر، عدم عدالت، توزیع نابرابر ثروت و امکانات بهویژه در شهرستانهای مرزی همچون سیستان و بلوچستان از علل مهم خودکشی در میان کودکان و نوجوانان است“.
در چنین وضعیتی دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش رژیم همواره در برابر معضلات کودکان دانشآموز و خودکشی آنان سکوت میکند و از قضا با ایجاد فضای امنیتی در مدارس سعی در پنهان کردن این معضلات دارد.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی در پیامشان بهمناسبت سال تحصیلی سال 95-96 وضعیت کودکان ایرانی را چنین توصیف میکند: ”در مقابل ۱۳ میلیون دانشآموز ایرانی که امسال به مدرسه میروند، ۴میلیون کودک و نوجوان بین ۶تا ۱۴ ساله از تحصیل بازماندهاند. بسیاری از آنها کودکان کارند. بخشی از آنها والدینشان معتاد یا بسیار فقیرند و عدهیی حتی شناسنامه ندارند.
کمبود فضای آموزشی از مهمترین معضلات آموزش و پرورش است. بهجز بخش محدودی از مدارس، فقدان امکانات تربیتبدنی و امکانات تفریحی ویژگی مشترک همه مدارس است. مدارس دخترانه و مدارس مناطق محروم بهخصوص در استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان و آذربایجان غربی همه در محیطهای تنگ و محدود فشرده شدهاند و با استانداردهای آموزشی و بهداشتی فاصله بسیار دارند.
۳۲هزار مدرسه یعنی یک سوم مدارس کشور فرسوده و فاقد ایمنی است و باید تخریب و بازسازی شود. در تهران حدود ۱۷هزار کلاس در نوبت مقاومسازی است. اما با توجه به محدودیت بودجه دولتی، مقامهای رژیم برآورد میکنند که بازسازی مدارس پایتخت به ۳۲ سال وقت احتیاج دارد. نوسازی مدارس کل کشور نیز با بودجه فعلی نیم قرن بهدرازا میکشد“.
چنین وضعیتی آن روی سکه چپاول و غارت اموال مردم توسط سران و مهرههای این نظام فاسد و همچنین، هزینه کردن اموال آنان در جنگ تجاوزکارانه در سوریه و اعمال تروریستی در کشورهای منطقه است.
نظام ضدمردمی حاکم به جای اینکه برای تغذیه حداقل کودکان هزینه کند و یا دیواری از ساختمانهای مخروب مدارس را تعمیر کند از بودجه مدارس کودکان میزند تا برای حفظ نظام ولایت درکشورهای دیگر خاکریز بزند. اما دیری نخواهد پایید که مردم و مقاومت ایران تمامی حصارها و خاکریزهای این نظام را فرو بریزند و دوباره جشن واقعی گلها در مدارس توسط کودکان برگزار شود.