روز31مرداد خامنهای به صحنه آمد و بدون پرداختن به بحرانهای اصلی که نظام با آن درگیر است به چیزی تحت عنوان «فتنه و فرهنگی» پرداخت و به باندهای رژیم هشدار داد:
تلویزیون رژیم 31مرداد: ”رهبر انقلاب مساجد را «هستهی مقاومت» بهویژه مقاومت فرهنگی برشمردند و خاطرنشان کردند «اگر حصار و خاکریز فرهنگی نباشد، همهچیز از دست میرود» .
ایشان، تلاش پیچیده و متنوع دشمنان برای نفوذ فرهنگی را گستردهتر از اوایل انقلاب دانستند و افزودند: «آماج این حرکت مستمر و چندلایه، ایمان دینی مردم است؛ ... . مسجد پایگاه مقاومت، هم رشد فعالیتهای فرهنگی هم هدایت فرهنگی، بصیرت فرهنگی و در دل فرهنگ سیاست هم هست. سیاست یعنی نگاه به حرکت عمومی جامعه. کدوم طرف داریم میریم؟ آیا به سمت هدفها داریم میرویم و زاویه گرفتیم یا داریم از هدفها دور میشویم؟» ”
روشن است که حرف مشخص خامنهای که در این مورد زد این جمله بود: «اگر حصار و خاکریز فرهنگی نباشد، همه چیز از دست میرود» . حصار و خاکریز مانعی است که یک نیرو ایجاد میکند تا در پشت آن از حملات دشمن خودش در امان باشد یا پشت آن بتواند موضع بگیرد و با دشمن بجنگد. جالب این است که میگوید این خاکریز را اگر نظام نداشته باشد همه چیز را از دست میدهد، یعنی حاکمیتش در خطر قرار میگیرد.
می دانیم که اصلیترین ابزار حفظ حاکمیت در رژیم، سرکوب است که در ابتدای حاکمیت ولایتفقیه با اهرم چماقداری و از 30خرداد60 به بعد هم با وحشیانهترین شکنجهها و اعدامهای گسترده و نسل کشی، رژیمش را حفظ کرده است. در حرفهای 31مرداد خامنهای کنار این جملهٴ کلیدی که خاکریز فرهنگی است، تأکید کرد که باید ایمان دینی مردم را تقویت کرد. ایمان دینی هم جوابش همان حجاب اجباری و انواع و اقسام فشارهای مشابه است. پس نتیجه اینکه دین و ایمان و حجاب و سایر دعاوی، تماماً پوششی هستند برای سرکوب.
خامنهای تازه بعد از همهٴ این حرفها، میگوید: دشمنان تلاش پیچیده و متنوعی برای نفوذ فرهنگی دارند که از اوایل انقلاب گستردهتر هست. یعنی هرچه زمان گذشته به جای اینکه دعاوی بهاصطلاح فرهنگی رژیم بیشتر در جامعه جا بیفتد، ضعیفتر شده بهطوری که حالا علاوه بر همهٴ آخوندها خود خامنهای هم میآید و نسبت به آن آه و ناله و ابراز نگرانی میکند.
اما به راستی ریشهٴ این ابراز نگرانی رژیم که الآن هم خامنهای آن را موضوع اصلی به صحنه آمدنش قرار داده، چیست؟
در ابتدای نوشته آوردیم که در میان تمام بحرانهایی که الآن بهصورت جدی گریبان رژیم را گرفته، از باتلاق برجام، تا باتلاق سوریه، تا وضعیت خراب اقتصادی، خامنهای روی موضوع فرهنگی انگشت گذاشته. پس این موضوع باید برای رژیم خطرناکتر باشد و پیآمد خطرناکی داشته باشد.
خامنهای خودش آن پیامدها را بیان کرده است. آنجا که با یادآوری قیام 88 میگوید، به یکی از سران فتنه گفتم اعتراض شما به نمایش انتخابات، ظاهر قضیه است، این کار باعث میشود دشمنان - که منظورش مردم و مقاومت ایران است - با این محمل اصل نظام را نشانه بگیرند. بعد هم میگوید دیدید که همین طور شد و شعار دادند که اصل نظام نشانه است.
در قیام 88 مردم و جوانان شعار میدادند: «انتخابات بهانهست - اصل نظام نشانهست» . گرچه خامنهای از بیان روشن و روباز معضل و مشکل نظام ابا دارد و میترسد، اما وقتی خودش فرهنگ را با فتنه پیوند میزند و فتنه هم همان است که در سال88 ارکان رژیم را به لرزه انداخت، پس علت وحشت روشن میشود، اگر رژیم نتواند با سرپوش مذهبی و دینی سرکوب کند و خاکریز را حفظ کند، کار به قیام میکشد و به قول خامنهای «همه چیز از دست میرود» . همه چیز هم برای خامنهای و سران رژیم مساوی است با نظام ننگین ولایت.
واقعیت این است که معنای این ابراز وحشت مداوم خامنهای، شکست تاریخی و استراتژیک، در زمینهای است که این رژیم از اول به حساب خودش نقطه قوتش بود، یعنی همان که با دجالگری تحت نام اسلام مردم را فریب میداد و میگفت ولیفقیه جانشین پیامبر و اطاعتش واجب است و با ترویج همین اندیشهٴ قرونوسطایی، شدیدترین استثمار و ضدبشریترین مناسبات را به جامعه تحمیل میکرد و اساس دزدی و چپاولهایشان نیز، بر مبنای همین عوامفریبی بوده و هست.
دجالیت خمینی از همان ابتدا توسط مجاهدین افشا شد و البته مجاهدین بهخاطر این افشاگریها بهای بسیار سنگینی هم پرداختند. به همین دلیل بعد از مدتی بهویژه پس از 30خرداد60 این نقاب از چهرهٴ خمینی و آخوندها پایین افتاد. از آن به بعد بود که خمینی و رژیمش، برای حفظ حکومت ننگینشان، رو به سرکوب مطلق آوردند. چون نمیتوانستند پاسخ منطق و اندیشهٴ دشمنشان را، با منطق و اندیشه بدهند. همان نکتهیی که آقای منتظری، قائممقام وقت خمینی هم روی آن تأکید میکند و میگوید مجاهدین یک سنخ منطق و اندیشه هستند، حالا ما نداشتیم منطقی که با آنها مقابله کند؛ برای همین زدیم و کشتیم. اما این منطق، با کشتن از بین نمیرود، بلکه ترویج میشود. حالا هم شاهدیم که در طول زمان، ظرفیتهای ارتجاعی و دجالگرانهٴ رژیم طی نبرد بیامانی که مجاهدین و مقاومت ایران به پیش بردهاند، اساساً مصرف شده و حز اندکی از آن باقی نمانده است. جالب است که آخوند علمالهدی، نمایندهٴ خامنهای در مشهد، روز جمعه گفت که هر چه بیشتر جوانها دنبال فرهنگ دشمنان بروند، دیگر حاضر نیستند برای نظام روی مین بروند! بعد هم تأکید کرد که یک مشت دختر و پسر لائیک، دنبال جریانهای سیاسی راه میافتند، خواهان جدایی دین از سیاست میشوند و اوضاع را آشفته میکنند. روشن است که این حرف آخوندها یعنی هشدار نسبت به توطئههای فرهنگی دشمنان که مرتباً نسبت به آن هشدار میدهند و حالا خود خامنهای هم برای آن به صحنه آمده که بیانگر شکست تاریخی و استراتژیک در مقابل دشمن اصلی رژیم یعنی مجاهدین است. بنابراین، جوهر حرفهای خامنهای و تأکید و نگرانیش از فرهنگ و فتنه، چیزی نیست جز وحشت از گرایش مردم و جوانها به خط سرنگونی نظام. ؛ همان که خودش هم اشاره کرد که حرف اصلی هدف قرار دادن اصل نظام است. بهویژه اینکه الآن هم تیغ سرکوب رژیم، به علت فرسودگی کل نظام کند شده و رژیم مثل حیوان درندهای است که دندانهایش ریخته. برای همین خامنهای میآید و اینطور از خطر گسترش فرهنگ، اندیشه و منطقی که مردم و جوانها را به قیام و خیزش وامیدارد، ابراز نگرانی میکند.
تلویزیون رژیم 31مرداد: ”رهبر انقلاب مساجد را «هستهی مقاومت» بهویژه مقاومت فرهنگی برشمردند و خاطرنشان کردند «اگر حصار و خاکریز فرهنگی نباشد، همهچیز از دست میرود» .
ایشان، تلاش پیچیده و متنوع دشمنان برای نفوذ فرهنگی را گستردهتر از اوایل انقلاب دانستند و افزودند: «آماج این حرکت مستمر و چندلایه، ایمان دینی مردم است؛ ... . مسجد پایگاه مقاومت، هم رشد فعالیتهای فرهنگی هم هدایت فرهنگی، بصیرت فرهنگی و در دل فرهنگ سیاست هم هست. سیاست یعنی نگاه به حرکت عمومی جامعه. کدوم طرف داریم میریم؟ آیا به سمت هدفها داریم میرویم و زاویه گرفتیم یا داریم از هدفها دور میشویم؟» ”
روشن است که حرف مشخص خامنهای که در این مورد زد این جمله بود: «اگر حصار و خاکریز فرهنگی نباشد، همه چیز از دست میرود» . حصار و خاکریز مانعی است که یک نیرو ایجاد میکند تا در پشت آن از حملات دشمن خودش در امان باشد یا پشت آن بتواند موضع بگیرد و با دشمن بجنگد. جالب این است که میگوید این خاکریز را اگر نظام نداشته باشد همه چیز را از دست میدهد، یعنی حاکمیتش در خطر قرار میگیرد.
می دانیم که اصلیترین ابزار حفظ حاکمیت در رژیم، سرکوب است که در ابتدای حاکمیت ولایتفقیه با اهرم چماقداری و از 30خرداد60 به بعد هم با وحشیانهترین شکنجهها و اعدامهای گسترده و نسل کشی، رژیمش را حفظ کرده است. در حرفهای 31مرداد خامنهای کنار این جملهٴ کلیدی که خاکریز فرهنگی است، تأکید کرد که باید ایمان دینی مردم را تقویت کرد. ایمان دینی هم جوابش همان حجاب اجباری و انواع و اقسام فشارهای مشابه است. پس نتیجه اینکه دین و ایمان و حجاب و سایر دعاوی، تماماً پوششی هستند برای سرکوب.
خامنهای تازه بعد از همهٴ این حرفها، میگوید: دشمنان تلاش پیچیده و متنوعی برای نفوذ فرهنگی دارند که از اوایل انقلاب گستردهتر هست. یعنی هرچه زمان گذشته به جای اینکه دعاوی بهاصطلاح فرهنگی رژیم بیشتر در جامعه جا بیفتد، ضعیفتر شده بهطوری که حالا علاوه بر همهٴ آخوندها خود خامنهای هم میآید و نسبت به آن آه و ناله و ابراز نگرانی میکند.
اما به راستی ریشهٴ این ابراز نگرانی رژیم که الآن هم خامنهای آن را موضوع اصلی به صحنه آمدنش قرار داده، چیست؟
در ابتدای نوشته آوردیم که در میان تمام بحرانهایی که الآن بهصورت جدی گریبان رژیم را گرفته، از باتلاق برجام، تا باتلاق سوریه، تا وضعیت خراب اقتصادی، خامنهای روی موضوع فرهنگی انگشت گذاشته. پس این موضوع باید برای رژیم خطرناکتر باشد و پیآمد خطرناکی داشته باشد.
خامنهای خودش آن پیامدها را بیان کرده است. آنجا که با یادآوری قیام 88 میگوید، به یکی از سران فتنه گفتم اعتراض شما به نمایش انتخابات، ظاهر قضیه است، این کار باعث میشود دشمنان - که منظورش مردم و مقاومت ایران است - با این محمل اصل نظام را نشانه بگیرند. بعد هم میگوید دیدید که همین طور شد و شعار دادند که اصل نظام نشانه است.
در قیام 88 مردم و جوانان شعار میدادند: «انتخابات بهانهست - اصل نظام نشانهست» . گرچه خامنهای از بیان روشن و روباز معضل و مشکل نظام ابا دارد و میترسد، اما وقتی خودش فرهنگ را با فتنه پیوند میزند و فتنه هم همان است که در سال88 ارکان رژیم را به لرزه انداخت، پس علت وحشت روشن میشود، اگر رژیم نتواند با سرپوش مذهبی و دینی سرکوب کند و خاکریز را حفظ کند، کار به قیام میکشد و به قول خامنهای «همه چیز از دست میرود» . همه چیز هم برای خامنهای و سران رژیم مساوی است با نظام ننگین ولایت.
واقعیت این است که معنای این ابراز وحشت مداوم خامنهای، شکست تاریخی و استراتژیک، در زمینهای است که این رژیم از اول به حساب خودش نقطه قوتش بود، یعنی همان که با دجالگری تحت نام اسلام مردم را فریب میداد و میگفت ولیفقیه جانشین پیامبر و اطاعتش واجب است و با ترویج همین اندیشهٴ قرونوسطایی، شدیدترین استثمار و ضدبشریترین مناسبات را به جامعه تحمیل میکرد و اساس دزدی و چپاولهایشان نیز، بر مبنای همین عوامفریبی بوده و هست.
دجالیت خمینی از همان ابتدا توسط مجاهدین افشا شد و البته مجاهدین بهخاطر این افشاگریها بهای بسیار سنگینی هم پرداختند. به همین دلیل بعد از مدتی بهویژه پس از 30خرداد60 این نقاب از چهرهٴ خمینی و آخوندها پایین افتاد. از آن به بعد بود که خمینی و رژیمش، برای حفظ حکومت ننگینشان، رو به سرکوب مطلق آوردند. چون نمیتوانستند پاسخ منطق و اندیشهٴ دشمنشان را، با منطق و اندیشه بدهند. همان نکتهیی که آقای منتظری، قائممقام وقت خمینی هم روی آن تأکید میکند و میگوید مجاهدین یک سنخ منطق و اندیشه هستند، حالا ما نداشتیم منطقی که با آنها مقابله کند؛ برای همین زدیم و کشتیم. اما این منطق، با کشتن از بین نمیرود، بلکه ترویج میشود. حالا هم شاهدیم که در طول زمان، ظرفیتهای ارتجاعی و دجالگرانهٴ رژیم طی نبرد بیامانی که مجاهدین و مقاومت ایران به پیش بردهاند، اساساً مصرف شده و حز اندکی از آن باقی نمانده است. جالب است که آخوند علمالهدی، نمایندهٴ خامنهای در مشهد، روز جمعه گفت که هر چه بیشتر جوانها دنبال فرهنگ دشمنان بروند، دیگر حاضر نیستند برای نظام روی مین بروند! بعد هم تأکید کرد که یک مشت دختر و پسر لائیک، دنبال جریانهای سیاسی راه میافتند، خواهان جدایی دین از سیاست میشوند و اوضاع را آشفته میکنند. روشن است که این حرف آخوندها یعنی هشدار نسبت به توطئههای فرهنگی دشمنان که مرتباً نسبت به آن هشدار میدهند و حالا خود خامنهای هم برای آن به صحنه آمده که بیانگر شکست تاریخی و استراتژیک در مقابل دشمن اصلی رژیم یعنی مجاهدین است. بنابراین، جوهر حرفهای خامنهای و تأکید و نگرانیش از فرهنگ و فتنه، چیزی نیست جز وحشت از گرایش مردم و جوانها به خط سرنگونی نظام. ؛ همان که خودش هم اشاره کرد که حرف اصلی هدف قرار دادن اصل نظام است. بهویژه اینکه الآن هم تیغ سرکوب رژیم، به علت فرسودگی کل نظام کند شده و رژیم مثل حیوان درندهای است که دندانهایش ریخته. برای همین خامنهای میآید و اینطور از خطر گسترش فرهنگ، اندیشه و منطقی که مردم و جوانها را به قیام و خیزش وامیدارد، ابراز نگرانی میکند.