سلام
آقای بان کیمون دبیرکل محترم سازمان ملل متحد
جهت اطلاع آقای احمد شهید گزارشگر ویژه
درود بر شما؛ بهعنوان دبیرکل و نماینده حقوقبشر سازمان مللمتحد در رابطه با ایران، نمیدانم از کشور من چه میدانید؟
دوست داریم چند کلامی بخوانید، تا از همان نوشتهها بدانید ما کجا هستیم.
اندکی صبر کنید تا فارغ از جناح سیاسی چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب، از دریچه دید ما نگاه کنید، تا لمس کنید چه بر سر پاکترین فرزندان این سرزمین آمده است.
آقای بان کیمون و آقای احمد شهید، ماشین شکنجه و اعدام حکومت بهاصطلاح اسلامی از سال 57 تا به امروز حتی یک روز، حتی یک لحظه تعطیل نشده است.
نمیدانم به کدام آیین معتقد هستید، صاحبان قدرت در این کشور خود را نماینده خدا میدانند، نماینده خدایی که جز خون و شکنجه چیز دیگری نمیشناسد، و جز تعریفی که خود از دینشان دارند به هیچ منشی اعتقاد ندارند، و طنز تلخ ماجرا آنجاست که حتی به قوانینی که خود مقرر کردهاند هم پایبند نیستند.
شاید بگویید مگر میشود قانونی را وضع کرد که خود قانون گذار به آن پایبند نباشد؟
باید گفت: بله میشود و مردم ایران شاهد روزانه این بیقانونی هستند.
انسانهایی در این سرزمین بودهاند که با پایبند بودن به عقیده خود خون خود را فدای آزادی بیان کردند.
آنها را که اکنون مجاهدین مینامیم را در دادگاههایی محاکمه کردند که حداکثر چند دقیقه بیشتر نبود.
شاید بگوئید که دوران بربریت گذشته است.
شاید خیال کنید مگر الآن کسی هست که خون را برای ارضا شدن بخواهد.
شاید بگوئید ادیان الهی و خشونت؟ ؟
و شایدهای بسیار... ..
آقای بان کیمون دبیرکل محترم سازمان ملل متحد
جهت اطلاع آقای احمد شهید گزارشگر ویژه
درود بر شما؛ بهعنوان دبیرکل و نماینده حقوقبشر سازمان مللمتحد در رابطه با ایران، نمیدانم از کشور من چه میدانید؟
دوست داریم چند کلامی بخوانید، تا از همان نوشتهها بدانید ما کجا هستیم.
اندکی صبر کنید تا فارغ از جناح سیاسی چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب، از دریچه دید ما نگاه کنید، تا لمس کنید چه بر سر پاکترین فرزندان این سرزمین آمده است.
آقای بان کیمون و آقای احمد شهید، ماشین شکنجه و اعدام حکومت بهاصطلاح اسلامی از سال 57 تا به امروز حتی یک روز، حتی یک لحظه تعطیل نشده است.
نمیدانم به کدام آیین معتقد هستید، صاحبان قدرت در این کشور خود را نماینده خدا میدانند، نماینده خدایی که جز خون و شکنجه چیز دیگری نمیشناسد، و جز تعریفی که خود از دینشان دارند به هیچ منشی اعتقاد ندارند، و طنز تلخ ماجرا آنجاست که حتی به قوانینی که خود مقرر کردهاند هم پایبند نیستند.
شاید بگویید مگر میشود قانونی را وضع کرد که خود قانون گذار به آن پایبند نباشد؟
باید گفت: بله میشود و مردم ایران شاهد روزانه این بیقانونی هستند.
انسانهایی در این سرزمین بودهاند که با پایبند بودن به عقیده خود خون خود را فدای آزادی بیان کردند.
آنها را که اکنون مجاهدین مینامیم را در دادگاههایی محاکمه کردند که حداکثر چند دقیقه بیشتر نبود.
شاید بگوئید که دوران بربریت گذشته است.
شاید خیال کنید مگر الآن کسی هست که خون را برای ارضا شدن بخواهد.
شاید بگوئید ادیان الهی و خشونت؟ ؟
و شایدهای بسیار... ..
در آن روزها در مرداد ماه سال 67
بهترین فرزندان این سرزمین فقط برای آن که نه گفتند چهره در خاک کشیدند.
نه گفتن به کسی که اصول اولیه انسانی را نفی میکرد، جوابی جز سرب داغ نداشت.
نه گفتن به حکومتی که میخواست با نام دین، خفت و خواری نصیب مردم کند، پاسخ آن فقط طناب دار بود.
در برخی از زندانها حتی یک نفر زنده بیرون نیآمد تا بگوید چگونه زندانیان را کشتند و در کدام دیار بهخاک سپردهاند.
آقای دکتر بیشمار مجاهدین بودند که حکم دادگاهی آنها به پایان رسیده بود، بیشمار مجاهدین بودند که حتی آزاد شده بودند و در پی زندگی خویش، ولی بهسادگی همه را اعدام کردند.
بهترین فرزندان این سرزمین فقط برای آن که نه گفتند چهره در خاک کشیدند.
نه گفتن به کسی که اصول اولیه انسانی را نفی میکرد، جوابی جز سرب داغ نداشت.
نه گفتن به حکومتی که میخواست با نام دین، خفت و خواری نصیب مردم کند، پاسخ آن فقط طناب دار بود.
در برخی از زندانها حتی یک نفر زنده بیرون نیآمد تا بگوید چگونه زندانیان را کشتند و در کدام دیار بهخاک سپردهاند.
آقای دکتر بیشمار مجاهدین بودند که حکم دادگاهی آنها به پایان رسیده بود، بیشمار مجاهدین بودند که حتی آزاد شده بودند و در پی زندگی خویش، ولی بهسادگی همه را اعدام کردند.