بر اساس گزارشهای دريافتی دست کم 10 تن از زندانيان سياسی اهل سنت تا کنون اعدام شده اند. اسامی آنها بصورت زير است: شاهو ابراهیمی شهرام احمدی بهمن رحیمی مختار رحیمی ياور رحیمی فرزاد شاه نظری خالد ملکی 10 زندانی اعدام شده در قطعه 305 بهشت زهرا به خاک سپرده شده اند |
ساعت 20:
امروز بعد از اعدام جمعی شماری از زندانیان اهل سنت سالن ۱۲ زندان گوهردشت ، از سوی زندانیان سیاسی مراسم ختم و بزرگداشتی برای آنان برگزار شد و یاد آنان را گرامی داشتند.
تصاویر زیر، دو النگوی ساخته شده از منجوق است که در زندان توسط مختار رحیمی (یکی از اعدام شدگان امروز) شده است. این زندانی سیاسی با ساختن این کاردستیها کمک خرج خانوادهاش را تأمین میکرد.
ساعت 1700:
دفن 10 اعدامی اهل سنت در بهشت زهرا در قطعه 305
بنا به اخبار موثق دریافتی صبح امروز دست کم 10 زندانی اهل سنت توسط دژخیمان رژیم بدار آویخته شدند.
خانواده این زندانیان تنها توانستند جسد فرزندانشان را ببینند. برای این اعدامیها قبرهای از پیش توسط مزدوران وزارت اطلاعات و مأموران امنیتی آماده شده بود و این خانوادهها بدون هیچ مراسمی و بدون حضور اعضا و بستگانشان فقط توانستند عزیزان خود را دفن کنند.
بر اساس خبرهای دریافتی قرار است بقیه زندانیان اهل سنت روز چهارشنبه 13مردادماه اعدام شوند.
ساعت 1650:
زندان گوهردشت – اعتصاب غذای زندانیان در اعتراض به اعدامها
زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت کرج در بهاصطلاح اندرزگاه 7سالن 21 این زندان اقدام به اعتصابغذا کردند. آنها در اعتراض به اعدام همبندانشان و اعلام همدردی با خانوادهها به این اعتصاب دست زدند.
زندان گوهردشت - سردواندن خانواده های زندانیان سیاسی اعدامی اهل سنت
مأموران اطلاعات رژیم که صبح امروز سهشنبه 12مرداد95 به خانوادهها گفته بودند برای تحویل گیری جنازه های عزیزانشان به پزشک قانونی کهریزک مراجعه کنند، قبل از رسیدن به این محل به آنها گفته شد به بهشت زهرا بروند و جنازه هارا تحویل بگیرند.
زندان گوهردشت - یورش به سالن 10 و به هم ریختن تمامی وسایل فردی زندانیان
مأموران جنایتکار در زندان گوهردشت کرج، صبح روز سهشنبه 12مرداد به سالن 10 زندان گوهردشت که زندانیان اهل سنت تا دیروز در آن محبوس بودند، یورش برده و به شکل وحشیانه ای تمامی وسایل زندانیان را به هم ریختهاند. تمامی سالن از زندانیان تخلیه شده و هیچ زندانی هم اکنون در این سالن و جود ندارد.
شرایط زندان گوهردشت کرج فوقالعاده امنیتی است و تمامی ترددات را ممنوع اعلام کردهاند. حتی تردد زندانیان بیمار به بهداری نیز ممنوع شده است و زندانیان در کلیه ترددات زندان بازرسی دقیق میشوند. این در حالی است که صبح امروز مأموران اطلاعات بدنام رژیم به حداقل خانواده بیست زندانی محکوم به اعدام اهل سنت که در کردستان و سنندج ساکن هستند اطلاع دادهاند جنازه فرزندانشان را در پزشکی قانونی کهریزک تحویل بگیرند.
تماس خانواده «فرزاد شاه نظری» زندانی اهل سنت محکوم به اعدام می گوید با آنها تماس گرفته شده و برای تحويل اجساد به سردخانه کهریزک مراجعه کنند. در اين تماس اسم طالب ملکی يکی از اعدام شدگان نيز مشخص شده است.
دژخيمان رژيم در زندان گوهردشت امروز دست کم 10 تن از زندانيان سياسی اهل سنت را به اجرا گذاشته اند. اسامی برخی اعدامی ها امروز بدين ترتيب است:
شاهو ابراهیمی
شهرام احمدی
بهمن رحیمی
مختار رحیمی
یاور رحیمی
بنا بر گزارشهای دريافتی ماموران جنايتکار امنیتی در بهشت زهرا در قطعه 305 در حال دفن تعدادی از زندانیان عقیدتی هستند که شب گذشته به بند انفرادی منتقل شده و سحرگاه امروز به صورت مخفیانه اعدام شدند.
ماموران امنیتی و لباس شخصی های ماسک دار اطراف بهشت زهرا را قرق کرده و به نزدیکان این زندانیان اجازه نداده اند تا از نزدیک شاهد دفن فرزندانشان باشند.
بر اساس خبرهای متناقضی که رژیم برای مشوش کردن اذهان منتشر کرده احتمال افزایش شمار اعدامها تا 20نفر هم وجود دارد.
دلنوشته مادر ریحانه جباری، تشتی پر از خون. خون جوان. خون شهرام احمدی
با خبر شدم به خانواده شهرام احمدی اطلاع دادهاند که برای انجام ملاقات آخر به زندان مراجعه کنند. آتش دنیا توی دلم ریخته برای مادرش که توان آمدن به تهران را ندارد. او بعد از اعدام بهرام فلج شده. از لحظهای که خبر را شنیدم آشفتهام. لحظه به لحظه دوم آبان 93 برایم تداعی میشود. مسیر خانه تا نزدیک ورامین. دیدن مادرم که پشت در کوچک زندان روی زمین نشسته و چادرش خاکی شده بود. اشکایش که روی صورت رنگ پریده و پژمردهاش میریخت. تأکید روی اینکه همینجا گریه هایمان را بکنیم تا وقت ملاقات هیچکداممان اشکی نباریم. بازرسی بدنی. ورود به محوطه داخلی زندان. دیدن ریحانه با تن داغ و تبدار. حضور بیش از ده نفر مأمور و مسئول. آرامش ریحان. آغوش. بوسه. حرفهای درگوشی و تلاش مأموران برای لب خوانی. اصرار برای دانستن محل اجرای حکم. محرمانه بودن محل. رفتن پدر و مادرم به گوشهیی برای نمازی که در حال قضا شدن بود. التماسم به ریحان که چیزی بخواهد تا برایش انجام دهم. پاسخش آرام و توی توی گوشم. آغوش و بوسه و حرفهای آخر. سربازی که شیشه آب معدنی را به دستم داد تا پشت سرش آب بریزم. آغوش و بوسه و امیدواری به اینکه فردا تو را باز خواهیم دید. فرو رفتنش در آغوش فریدون. مکث. حرفهای در گوشی. پیچیدن دستهای فریدون دور بدن ریحان و بلند کردنش از زمین. سر دختری بلند بالا روی سینهی پدری لرزان. آغوش. بوسه. به امید دیدار گفتن. تماشای قامتی که دور میشد. رد شدن از در میلهای. به زبان آوردن کلمهی خداحافظ. بلند و واضح. خم شدن زانوی خواهرم و نشستنش روی زمین حیاط زندان. تماشای چشمهای درشتی که یک لحظه به عقب برگشت و زود نگاهش را دزدید. جمع کردن چادر دور کمر. رد شدن از در آهنی. پنهان شدن همه عشق و آمال و آرزوهایم پشت دیوار. نوبت فریاد بود. آااااای خداااااا.
خروج از ساختمان زندان. تلفن به جلال سربندی. شنیدن اینکه خبر ندارند امشب اجرای حکم است. قول گرفتن برای اینکه اگر فهمیدند باید کجا بروند به ما هم خبر بدهند. جاده بیپایان... ... .. آن شب مجبور شدم در چهار زندان را بکوبم شاید خبری بدهند که دخترم کجاست. پدر و مادرم نمازهای یک شبانه روز را در زندانهای مختلف خواندند. ظهر و عصر در شهر ری. مغرب و عشا و نماز صبح فردا پشت رجایی شهر. نقطه پایان بر ایمان. آغاز زلزله در بینش. شکستن دل... . بقیه را بگذاریم و بگذریم. خانواده احمدی در حال عبور از جاده با چشمهای باز به مناظر کنار جاده نگاه میکنند. اما در سرشان چیز دیگری میگذرد. هر کدام به تناسب حال خودش. اما در یک چیز مشترکند. دلشوره. این ساعتهای را میگذرانند در حالی که انگار یک نفر توی دلشان نشسته و دارد به رختهای توی یک تشت چنگ میزند. تشتی پر از خون. خون جوان. خون شهرام احمدی. یک قبیله دلشوره دارند برای پسر جوانی که 34ماه را در انفرادی بود. در حالیکه هنوز 24سالش هم نبود. یه طایفه برای شهرام دلشوره دارند. و هزاران نفر چون من، در حال بازسازی لحظات رفته بر خود هستند.