شمار مهرههای رژیم از هر دو باند که مجبور به اعتراف به جامعه ملتهب و عصیانگر ایران تحت حاکمیت رژیم آخوندی شدهاند، هر روز بیشتر میشود.
اخیراً اقتصاددانان رژیم نیز به این واقعیت اعتراف کرده و هشدار میدهند که: ”پتانسیل مخرب 10 میلیون بیکار و ۱۱ میلیون حاشیه نشین پشت سر آن با یک حادثه یا واقعه پیشبینی نشده میتواند موجب یک بیثباتی اجتماعی و سیاسی بشود. اگر پتانسیل این گروههای آسیب دیده و حذف شده به حرکت درآید و این نیروها وارد کنشهای دفعی و اعتراضی شوند شاید نتوانیم آن را مهار کنیم“ ! (محسن رنانی اقتصاددان حکومتی در دانشگاه اصفهان 29تیر 95)
اقتصاد ایران در آستانه بنبست
محسن رنانی نویسنده کتاب «چرخههای افول اخلاق و اقتصاد»، اقتصاد دانی از درون رژیم است که از چندی پیش به سردمداران رژیم آخوندی اخطار و هشدار میدهد که دست از نزاع و دریدن یکدیگر بردارید و به عواقب این جنگ گرگها بیاندیشید. او اخیراً خلاصهیی از سخنرانی خود را در سایت خبرگزاری حکومتی ایلنا گذاشته و میگوید ”متأسفانه مشکل اصلی امروز اقتصاد ایران این است که رکود هنوز مسأله اول همه قوای سیاسی کشور نیست، که اگر بود سگینال، گفتارها و رفتارهای مقامات سیاسی کشور متفاوت میبود“.
وی که در دانشگاه موسوم به بهشتی سخن میگفت بر این اعتقاد است که ”اقتصاد ایران به علت چند لایگی و پیچیدگی رکودی که به آن گرفتار است در آستانه ورود به بنبست است. چرا که اصولاً دولت ابزار لازم برای خروج از رکود را در دست ندارد. ... و در شرایط کنونی یگانه ابزار دولت برای به حرکت واداشتن اقتصاد ایران، ابزارهای پولی و اقتصاد کلانی است که اگر دولت به سمت استفاده از این ابزارها برود موجب آشوبهای تازهیی در اقتصاد میشود که آن را با انفجار تورمی روبهرو میکند. بنابراین دولت فعلاً از همین یک ابزار مرسوم هم نمیتواند برای خروج از رکود استفاده کند“.
رنانی بحرانها را یک به یک میشمارد و باز عاجل بودن خطر را گوشزد میکند و نسبت به پتانسیل اجتماعی جامعه هشدار میدهد:
”امروز سه مسأله بحرانی و خطرناک، شامل رکود، بحران آب و فساد در کشور وجود دارد که اگر به سرعت برای حل آنها قیام نکنیم کل ساختار کنونی سیاسی را در هم میریزد. اینها دشمنان اصلی جامعه ما هستند که به گمان من مسأله بحران رکود از دو بحران دیگر خطرناکتر و عاجلتر است. بنابراین باید گفت امروز رکود مهمترین مسأله نظام سیاسی کشور است و اگر از اندک فرصتهای باقی مانده برای درمان آن استفاده نشود، بهزودی امواج ورشکستگیها، بیکاری کارگران، فقر حاشیهنشینان و سایر مسایل اجتماعی بحرانهایی ایجاد میکند که کل کشور را به مخاطره میاندازد“.
بمب بیکاران پنج میلیون نفری!
وی به جدی بودن نگرانیش در مورد بیکاران تحصیلکرده هم اشاره میکند: ”من بهطور جدی نگران پنج میلیون دانش آموختهای هستم که خارج از بازار کار حضور دارند. این پنج میلیون دانشآموخته فاقد اشتغال را باید به پنج میلیون بیکار رسمی بیفزاییم. این انتظارات و سرخوردگی این بیکاران اکنون به یک بمب بزرگ اجتماعی تبدیل شده است که اگر منفجر شود ابعاد آن تمام حوزههای اقتصادی و اجتماعی را در بر میگیرد“.
آب پاکی روی دست خون آلود رژیم ناپاکان
وی، سپس به راههای خروج از رکود اشاره کرده و میگوید: با توجه به ناهماهنگیها و اختلافاتی که در فضای سیاسی کشور وجود دارد و با توجه به عدم هماهنگی قوای کشور در مورد اولویتهای اول ملی کشور، بحث سرمایهگذاری خارجی و توسعه گردشگری بهعنوان عوامل رونق بخش به اقتصاد ایران عملاً منتفی است.
همچنین نظام بانکی به علت فساد درونی و نیز مشکلات ساختاری نظیر بالا بودن مطالبات معوقه و انباشت داراییهای آنها در بخش مسکن و مستغلات، عملاً دیگر توانایی حمایت از بخش تولید را ندارد.
خانوارها نیز به علت فقدان پسانداز و حجم بالای بیکاران آنها و عدم افزایش متناسب دستمزدها، توانایی افزایش تقاضا برای تحریک تولید را ندارند.
دولت نیز به علت خطر انفجار تورمی، نباید وارد تحریک اقتصاد از طریق سیاست پولی شود.
کاهش درآمدهای نفتی دولت هم اجازه نمیدهد که با سیاست مالی تقاضای کل را تحریک کند. بنابراین اقتصاد عملاً در یک بنبست رکودی قرار گرفته است که خروج از آن با راههای مرسوم و سیاستهای معمول اقتصادی توسط دولت امکانپذیر نیست.
وی بنبستی که رژیم اسیر آن است را به خوبی بارز میکند و اضافه میکند که مشکل قبل ازهر چیزی، سیاسی است:
”بنابراین گیر اصلی اقتصاد ما عدم اطمینانها و بیثباتیهای سیاسی و کلان و تنشهای خارجی است که موجب بیافق شدن اقتصاد ما شده است. و برای حل این مسأله نیز باید نظام سیاسی همت و قیام کند و کاری از دست دولت ساخته نیست“.
وی میافزاید: ”امروز اقتصاد کشور مشکل ریسک ندارد بلکه مشکل عدم اطمینان دارد بهطور مثال یک روز صبح سرمایهگذار ما بیدار میشود میبیند یک مصاحبه یک سخنرانی یک خطبه، کل فضای امیدهای اقتصادی را نقش بر آب کرده است“.
اقتصاددان رژیم سپس بدون اشاره به علت تشدید روزافزون جنگ گرگها در حاکمیت آخوندی، به تأثیرات مخرب آن بر اقتصاد رژیم اشاره کرده و راهحل برونرفت از بنبستهای اقتصادی را در درون رژیم ولی با حل مشکلات سیاسی آن ارزیابی میکند و میگوید: ”متأسفانه اکنون مقامات سیاسی ما درک مشترکی از مشکلات کشور ندارند. آنان به جای گفتگوی جدی با یکدیگر، نقدها و جواب نقدهای یکدیگر را از پشت تریبونها و سخنرانیها و مصاحبهها میدهند و همین کارشان تازه افق سیاسی و اقتصادی ما را تیرهتر میکند. آنان به جای اینکه بنشینند در خلوت وبا یکدیگر گفتگو و بحث و حتی دعوا کنند و به یک نقطهنظر مشترک برسند و همه به آن پای بند باشند، دائماً نظرات متعارض با یکدیگر میدهند و زهر ابهام و سم بیثباتی را در جان این اقتصاد میریزند.
اخیراً اقتصاددانان رژیم نیز به این واقعیت اعتراف کرده و هشدار میدهند که: ”پتانسیل مخرب 10 میلیون بیکار و ۱۱ میلیون حاشیه نشین پشت سر آن با یک حادثه یا واقعه پیشبینی نشده میتواند موجب یک بیثباتی اجتماعی و سیاسی بشود. اگر پتانسیل این گروههای آسیب دیده و حذف شده به حرکت درآید و این نیروها وارد کنشهای دفعی و اعتراضی شوند شاید نتوانیم آن را مهار کنیم“ ! (محسن رنانی اقتصاددان حکومتی در دانشگاه اصفهان 29تیر 95)
اقتصاد ایران در آستانه بنبست
محسن رنانی نویسنده کتاب «چرخههای افول اخلاق و اقتصاد»، اقتصاد دانی از درون رژیم است که از چندی پیش به سردمداران رژیم آخوندی اخطار و هشدار میدهد که دست از نزاع و دریدن یکدیگر بردارید و به عواقب این جنگ گرگها بیاندیشید. او اخیراً خلاصهیی از سخنرانی خود را در سایت خبرگزاری حکومتی ایلنا گذاشته و میگوید ”متأسفانه مشکل اصلی امروز اقتصاد ایران این است که رکود هنوز مسأله اول همه قوای سیاسی کشور نیست، که اگر بود سگینال، گفتارها و رفتارهای مقامات سیاسی کشور متفاوت میبود“.
وی که در دانشگاه موسوم به بهشتی سخن میگفت بر این اعتقاد است که ”اقتصاد ایران به علت چند لایگی و پیچیدگی رکودی که به آن گرفتار است در آستانه ورود به بنبست است. چرا که اصولاً دولت ابزار لازم برای خروج از رکود را در دست ندارد. ... و در شرایط کنونی یگانه ابزار دولت برای به حرکت واداشتن اقتصاد ایران، ابزارهای پولی و اقتصاد کلانی است که اگر دولت به سمت استفاده از این ابزارها برود موجب آشوبهای تازهیی در اقتصاد میشود که آن را با انفجار تورمی روبهرو میکند. بنابراین دولت فعلاً از همین یک ابزار مرسوم هم نمیتواند برای خروج از رکود استفاده کند“.
رنانی بحرانها را یک به یک میشمارد و باز عاجل بودن خطر را گوشزد میکند و نسبت به پتانسیل اجتماعی جامعه هشدار میدهد:
”امروز سه مسأله بحرانی و خطرناک، شامل رکود، بحران آب و فساد در کشور وجود دارد که اگر به سرعت برای حل آنها قیام نکنیم کل ساختار کنونی سیاسی را در هم میریزد. اینها دشمنان اصلی جامعه ما هستند که به گمان من مسأله بحران رکود از دو بحران دیگر خطرناکتر و عاجلتر است. بنابراین باید گفت امروز رکود مهمترین مسأله نظام سیاسی کشور است و اگر از اندک فرصتهای باقی مانده برای درمان آن استفاده نشود، بهزودی امواج ورشکستگیها، بیکاری کارگران، فقر حاشیهنشینان و سایر مسایل اجتماعی بحرانهایی ایجاد میکند که کل کشور را به مخاطره میاندازد“.
بمب بیکاران پنج میلیون نفری!
وی به جدی بودن نگرانیش در مورد بیکاران تحصیلکرده هم اشاره میکند: ”من بهطور جدی نگران پنج میلیون دانش آموختهای هستم که خارج از بازار کار حضور دارند. این پنج میلیون دانشآموخته فاقد اشتغال را باید به پنج میلیون بیکار رسمی بیفزاییم. این انتظارات و سرخوردگی این بیکاران اکنون به یک بمب بزرگ اجتماعی تبدیل شده است که اگر منفجر شود ابعاد آن تمام حوزههای اقتصادی و اجتماعی را در بر میگیرد“.
آب پاکی روی دست خون آلود رژیم ناپاکان
وی، سپس به راههای خروج از رکود اشاره کرده و میگوید: با توجه به ناهماهنگیها و اختلافاتی که در فضای سیاسی کشور وجود دارد و با توجه به عدم هماهنگی قوای کشور در مورد اولویتهای اول ملی کشور، بحث سرمایهگذاری خارجی و توسعه گردشگری بهعنوان عوامل رونق بخش به اقتصاد ایران عملاً منتفی است.
همچنین نظام بانکی به علت فساد درونی و نیز مشکلات ساختاری نظیر بالا بودن مطالبات معوقه و انباشت داراییهای آنها در بخش مسکن و مستغلات، عملاً دیگر توانایی حمایت از بخش تولید را ندارد.
خانوارها نیز به علت فقدان پسانداز و حجم بالای بیکاران آنها و عدم افزایش متناسب دستمزدها، توانایی افزایش تقاضا برای تحریک تولید را ندارند.
دولت نیز به علت خطر انفجار تورمی، نباید وارد تحریک اقتصاد از طریق سیاست پولی شود.
کاهش درآمدهای نفتی دولت هم اجازه نمیدهد که با سیاست مالی تقاضای کل را تحریک کند. بنابراین اقتصاد عملاً در یک بنبست رکودی قرار گرفته است که خروج از آن با راههای مرسوم و سیاستهای معمول اقتصادی توسط دولت امکانپذیر نیست.
وی بنبستی که رژیم اسیر آن است را به خوبی بارز میکند و اضافه میکند که مشکل قبل ازهر چیزی، سیاسی است:
”بنابراین گیر اصلی اقتصاد ما عدم اطمینانها و بیثباتیهای سیاسی و کلان و تنشهای خارجی است که موجب بیافق شدن اقتصاد ما شده است. و برای حل این مسأله نیز باید نظام سیاسی همت و قیام کند و کاری از دست دولت ساخته نیست“.
وی میافزاید: ”امروز اقتصاد کشور مشکل ریسک ندارد بلکه مشکل عدم اطمینان دارد بهطور مثال یک روز صبح سرمایهگذار ما بیدار میشود میبیند یک مصاحبه یک سخنرانی یک خطبه، کل فضای امیدهای اقتصادی را نقش بر آب کرده است“.
اقتصاددان رژیم سپس بدون اشاره به علت تشدید روزافزون جنگ گرگها در حاکمیت آخوندی، به تأثیرات مخرب آن بر اقتصاد رژیم اشاره کرده و راهحل برونرفت از بنبستهای اقتصادی را در درون رژیم ولی با حل مشکلات سیاسی آن ارزیابی میکند و میگوید: ”متأسفانه اکنون مقامات سیاسی ما درک مشترکی از مشکلات کشور ندارند. آنان به جای گفتگوی جدی با یکدیگر، نقدها و جواب نقدهای یکدیگر را از پشت تریبونها و سخنرانیها و مصاحبهها میدهند و همین کارشان تازه افق سیاسی و اقتصادی ما را تیرهتر میکند. آنان به جای اینکه بنشینند در خلوت وبا یکدیگر گفتگو و بحث و حتی دعوا کنند و به یک نقطهنظر مشترک برسند و همه به آن پای بند باشند، دائماً نظرات متعارض با یکدیگر میدهند و زهر ابهام و سم بیثباتی را در جان این اقتصاد میریزند.