هنگامیکه در بعدازظهر 14تیر، موشکهای نظام ولایت، بار دیگر لیبرتی را هدف قرار داد، این پرسش پیش آمد که خامنهای و رژیم ولایت با این اقدام جنایتکارانه، میخواستند چه گرهای را از نظامشان باز کنند؟ برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید پرسشی پایهایتر را مطرح کرد. اینکه آیا انتخاب این زمانبندی برای حمله به لیبرتی، ویژگی خاصی داشته؟ یا صرفاً یک انتخاب تصادفی بوده؟ پاسخ را باید در پیشینه چنین اقداماتی توسط دیکتاتوری آخوندی یافت. آنجا که در بزنگاهها و دوراهیهای اجبار، میان انتخاب بد و بدتر، برون رفتی جز حمله به دشمن اصلی خود نمیبیند. برای نمونه در سال 67 خمینی «جملهٴ ”جام زهر را مینوشیم ”را بهکار برد، یعنی در دوراهی ادامه جنگ ضدمیهنی یا فتح تهران توسط ارتش آزادیبخش، «انتخاب کردیم که (زهر را) بنوشیم». (رفسنجانی 6مهر93) در چنان شرایطی خمینی جلاد برای برونرفت از ضربات نوشیدن زهر، دست به قتلعام 30 هزار زندانی مجاهد و مبارز زد. نمونهٴ دیگر، روز 29 فروردین80 است که «تمام پادگانهای (مجاهدین) در ساعت 4 بامداد تا 8 صبح، از پادگان اشرف گرفته تا پایگاه العماره، با بیش از 1000 موشک و با توپخانه برد بلند» مورد حمله قرار گرفت. (پاسدار رحیم صفوی-19 فروردین 89) علت نیز چیزی نبود جز دوراهی اجبار خامنهای، برای تندادن یا ندادن به دور دوم ریاستجمهوری آخوند خاتمی. نمونهٴ روشنتر، حمله موشکی به لیبرتی در 25 خرداد92 بود؛ آن هم درست زمانی که خامنهای در وحشت از قیام، مجبور شد به «نتایج نهایی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری» دیکتاتوری آخوندی تن دهد که طی آن «اعلام شد... حسن روحانی رئیسجمهور» نظام ولایت گشته است. (همشهری-25 خرداد 92) یعنی خامنهای در دوراهی پذیرش خطر قیام و تندادن به دوسرگی نظامش، باز هم راه برونرفت را در حمله به دشمن اصلی خود یافت. مورد دیگر زمانی بود که خامنهای در شرایط خفگی، به اجبار مجبور شد جام زهر اتمی را سر بکشد و از اینرو درست در آستانهٴ سفر آخوند روحانی به نیویورک، به کشتار وحشیانهٴ 10شهریور، در اشرف دست زد. حمله سنگین موشکی 7 آبان 94 به لیبرتی نیز، درست پس از هلاکت پاسدار همدانی و شتاب گرفتن غافلة جنازههای پاسداران رژیم در سوریه و مطرح شدن برشام یا همان برجام منطقهیی بود.
اکنون نگاهی به این پیشینهها، بهروشنی نشان میدهد که زمانبندی حمله موشکی 14تیر 95 به لیبرتی نیز، بهدقت انتخاب شده و حساب و کتاب مشخصی در کار است. اما پرسش این است که این بار علت حمله نظام ولایت به مجاهدین در لیبرتی، چه بود؟
این بار نیز علت را باید در شرایطی جست که نظام ولایت در آن گرفتار است. شرایطی که از یک سو بحرانهای مرگبار گریبان رژیم را گرفته و رژیم در باتلاق برجام دست و پا میزند. برای نمونه «هر چند تحریمهای بینالمللی لغو شده، اما تحریمهای غیرهستهیی آمریکا به قوت خود باقی است که شامل ممنوعیت دسترسی به دلار میشود. این شرایط انعقاد قرارداد را پیچیده کرده و بانکهای خارجی را نسبت به تجارت با ایران نگران کرده است». (سرمقاله نیویورک تایمز-15 تیر 95) یعنی زهر اتمی از یک طرف آثار عمیقی بر پیکر فرتوت نظام گذاشته، بهویژه افزایش روزافزون جنگ باندی، اما از طرف دیگر نه تنها هیچ راه نفس اقتصادی برای رژیم باز نشده بلکه باز هم فشار و تحریمهای بیشتر در حال افزوده شدن هستند و «آمریکا برای حفظ ساختار تحریمها و محدودسازی توانمندیهای دفاعی و قدرت (نظام)، در تلاش است». (پاسدار شمخانی- گزارش به مجلس ارتجاع- 15تیر 95) از طرف دیگر در بستر اقتصاد فروپاشیده کشور و فسادی که سر تا پای رژیم را فرا گرفته، انواع بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ظاهر شده و رژیم را هر چه بیشتر در وحشت از انفجار اجتماعی در تقدیر، فرو میبرد. نمونهٴ بارز آن داستان فاجعهبار فیشهای نجومی است که باعث شده همهٴ سردمداران رژیم به صحنه آمده و دچار تناقضگویی و اعترافهای روزافزون شوند. بیانیه 14تیر روحانی که با سراسیمگی منتشر شد، همین وحشت رژیم را از پیامدهای اجتماعی این فضاحت نشان میدهد. آنجا که گفت: «مسأله از آن جهت برای اینجانب رنجآور است» که آشکار شدن این حقوقهای نجومی «خدای ناکرده استواری رابطه میان مردم و نظام را نشانه رود». روشن است که منظور او خطر قیام و انفجار است؛ یعنی شوریدن مردم و جارو شدن تمامیت نظام. حالا به این شرایط سختی که گریبان رژیم را گرفته، نزدیکی برگزاری گردهمایی بزرگ سالانه مقاومت ایران را هم اضافه کنید. هر ساله رژیم وحشتزده، در آستانهٴ این گردهمایی، حملات تبلیغاتی خود علیه مجاهدین را بهشدت افزایش میدهد. بنابراین امسال، مجموعه بحرانها- که تعدادی از آنها را نام بردیم- رژیم را به نقطهای رسانده که برای مقابله با دشمن اصلی خود، به تنها راه همیشگی، یعنی تروریسم و موشکپرانی روی آورده است.
اما ایا رژیم با این اقدام جنایتکارانه، به اهدافش رسید؟
دیکتاتوری آخوندی، این بار نیز مانند هر دفعه، از این حملات جنایتکارانه نتیجه عکس میگیرد. البته با شدتی بالاتر. چرا که به یمن هوشیاری مجاهدین، تیر رژیم به سختی به سنگ خورد. ولیفقیه ارتجاع توطئه کرده بود تا کشتار کند و مرهمی بر زخم دل ریزشیهای نظام بگذارد. به این ترتیب، این بار بیش از هر دفعه، نتیجه موشکباران به خودش باز خواهد گشت.
اکنون نگاهی به این پیشینهها، بهروشنی نشان میدهد که زمانبندی حمله موشکی 14تیر 95 به لیبرتی نیز، بهدقت انتخاب شده و حساب و کتاب مشخصی در کار است. اما پرسش این است که این بار علت حمله نظام ولایت به مجاهدین در لیبرتی، چه بود؟
این بار نیز علت را باید در شرایطی جست که نظام ولایت در آن گرفتار است. شرایطی که از یک سو بحرانهای مرگبار گریبان رژیم را گرفته و رژیم در باتلاق برجام دست و پا میزند. برای نمونه «هر چند تحریمهای بینالمللی لغو شده، اما تحریمهای غیرهستهیی آمریکا به قوت خود باقی است که شامل ممنوعیت دسترسی به دلار میشود. این شرایط انعقاد قرارداد را پیچیده کرده و بانکهای خارجی را نسبت به تجارت با ایران نگران کرده است». (سرمقاله نیویورک تایمز-15 تیر 95) یعنی زهر اتمی از یک طرف آثار عمیقی بر پیکر فرتوت نظام گذاشته، بهویژه افزایش روزافزون جنگ باندی، اما از طرف دیگر نه تنها هیچ راه نفس اقتصادی برای رژیم باز نشده بلکه باز هم فشار و تحریمهای بیشتر در حال افزوده شدن هستند و «آمریکا برای حفظ ساختار تحریمها و محدودسازی توانمندیهای دفاعی و قدرت (نظام)، در تلاش است». (پاسدار شمخانی- گزارش به مجلس ارتجاع- 15تیر 95) از طرف دیگر در بستر اقتصاد فروپاشیده کشور و فسادی که سر تا پای رژیم را فرا گرفته، انواع بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ظاهر شده و رژیم را هر چه بیشتر در وحشت از انفجار اجتماعی در تقدیر، فرو میبرد. نمونهٴ بارز آن داستان فاجعهبار فیشهای نجومی است که باعث شده همهٴ سردمداران رژیم به صحنه آمده و دچار تناقضگویی و اعترافهای روزافزون شوند. بیانیه 14تیر روحانی که با سراسیمگی منتشر شد، همین وحشت رژیم را از پیامدهای اجتماعی این فضاحت نشان میدهد. آنجا که گفت: «مسأله از آن جهت برای اینجانب رنجآور است» که آشکار شدن این حقوقهای نجومی «خدای ناکرده استواری رابطه میان مردم و نظام را نشانه رود». روشن است که منظور او خطر قیام و انفجار است؛ یعنی شوریدن مردم و جارو شدن تمامیت نظام. حالا به این شرایط سختی که گریبان رژیم را گرفته، نزدیکی برگزاری گردهمایی بزرگ سالانه مقاومت ایران را هم اضافه کنید. هر ساله رژیم وحشتزده، در آستانهٴ این گردهمایی، حملات تبلیغاتی خود علیه مجاهدین را بهشدت افزایش میدهد. بنابراین امسال، مجموعه بحرانها- که تعدادی از آنها را نام بردیم- رژیم را به نقطهای رسانده که برای مقابله با دشمن اصلی خود، به تنها راه همیشگی، یعنی تروریسم و موشکپرانی روی آورده است.
اما ایا رژیم با این اقدام جنایتکارانه، به اهدافش رسید؟
دیکتاتوری آخوندی، این بار نیز مانند هر دفعه، از این حملات جنایتکارانه نتیجه عکس میگیرد. البته با شدتی بالاتر. چرا که به یمن هوشیاری مجاهدین، تیر رژیم به سختی به سنگ خورد. ولیفقیه ارتجاع توطئه کرده بود تا کشتار کند و مرهمی بر زخم دل ریزشیهای نظام بگذارد. به این ترتیب، این بار بیش از هر دفعه، نتیجه موشکباران به خودش باز خواهد گشت.