خامنهای برای سومین بار در کمتر از یک هفته به صحنه آمد و این بار به دو موضوع پرداخت. یکی حقوقهای نجومی و دیگری بحث فتنه و حمله به باند رفسنجانی.
روشن است که خامنهای هربار که صحنهیی را میچیند، و عدهیی را جمع میکند، هدف مشخصی دارد
این بار همهٴ حرفهای خامنهای را میشود در یک کلمه خلاصه کرد: وحشت!
بحث حقوقهای نجومی مدیران و کارگزاران نظام بالا گرفته و رسانههای رژیم را پرکرده، معلوم است که تا اعماق جامعه چه ولوله و موج تنفری ایجاد کرده، آنقدر که حتی به مجلس ارتجاع هم راه پیدا کرده، یعنی یک پتانسیل انفجاری به نقطهٴ شکاف درون و رأس نظام رسیده است. این برای رژیم خیلی خطرناک است. در نتیجه خامنهای که تا حالا سعی کرده بود بهنحوی با سکوت نیم بند این موج را از سر بگذراند، ناچار به صحنه آمد تا بلکه بتواند این خطر را رفع و رجوع کند.
در یک جمله خامنهای، این وضعیت کاملاً روشن میشود، آنجا که گفت:
«موضوع حقوقهای نجومی، در واقع هجوم به ارزشها است اما همه بدانند که این موضوع از استثناءها است و اکثر مدیران دستگاهها، انسانهای پاک دست هستند، اما همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود» . دقت کنید، سه نکته متناقض در این یک جمله هست: اول اینکه میگوید هجوم به ارزشهاست و خیلی بد است و باید با آن برخورد شود. اما بلافاصله میگوید استثنا است. اگر استثنا است که در هر جا و هر محیطی میتواند باشد و استثنا بهمعنی خرابی یک سیستم نیست و برای همهٴ دنیا هم پذیرفته است، پس چطور میتواند یک استثنا و موارد انگشتشمار باعث هجوم به ارزشهای یک سیستم باشد؟
اما دم خروس یا اعتراف دوم: میگوید اکثر مدیران پاکدست هستند. معنی این حرف چیست؟ اینکه همان تعداد مدیری که حقوق کلان دریافت میکنند، پاکدست نیستند و دزد هستند. پس این جا اعتراف میکند که حقوقهای نجومی خودش یک دزدی است یک اختلاس است و نه روش و قانون نادرست که باید اصلاحش کرد.
آری، دروغگو و دجال وقتی میخواهد یک واقعیت بزرگ را بپوشاند مجبور میشود یک اعتراف سنگینتر بکند.
حالا این سؤال پیش میآید که چگونه چنین چیزی یعنی دزدی بزرک و سیستماتیک امکانپذیر شده است؟
جواب این سؤال را کارگزاران رژیم طی همین مدتی که این بحث مطرح است دادهاند. از جمله نوبخت سخنگوی دولت روحانی در تلویزیون رژیم گفت که علت امکانپذیر شدن این حقوقها شکافی است که در قانون وجود دارد. بهطور مشخص گفت: «متأسفانه آن چه موجب شد که دستگاههای اجرایی بتوانند پاداشهای غیرمتعارف پرداخت کنند مجوزهای قانونی است» . یعنی آن چه خامنهای به آن میگوید دزدی یا اختلاس، سخنگوی دولتش به آن میگوید: «مجوزهای قانونی» . پس نتیجه: در نظام ولایت که خامنهای بهعنوان ولیفقیه در رأس آن هست، قانون، قانون دزدی و چپاول است.
حالا شما به این اضافه کنید که وقتی مدیران چنین حقوقهایی میگیرند وزرا و سردمداران رژیم چه حقوقهایی میگیرند. به بیت ولایت چقدر پول تزریق میشود؟ اینها را بگذارید کنار وجود لشگر گرسنگان و بیکاران، معلوم است که چه پتانسیل انفجاری ایجاد میکند.
وحشتی که ابتدای این نوشته آمد، ناشی از همین پتانسیل انفجاری است.
روشن است که خامنهای هربار که صحنهیی را میچیند، و عدهیی را جمع میکند، هدف مشخصی دارد
این بار همهٴ حرفهای خامنهای را میشود در یک کلمه خلاصه کرد: وحشت!
بحث حقوقهای نجومی مدیران و کارگزاران نظام بالا گرفته و رسانههای رژیم را پرکرده، معلوم است که تا اعماق جامعه چه ولوله و موج تنفری ایجاد کرده، آنقدر که حتی به مجلس ارتجاع هم راه پیدا کرده، یعنی یک پتانسیل انفجاری به نقطهٴ شکاف درون و رأس نظام رسیده است. این برای رژیم خیلی خطرناک است. در نتیجه خامنهای که تا حالا سعی کرده بود بهنحوی با سکوت نیم بند این موج را از سر بگذراند، ناچار به صحنه آمد تا بلکه بتواند این خطر را رفع و رجوع کند.
در یک جمله خامنهای، این وضعیت کاملاً روشن میشود، آنجا که گفت:
«موضوع حقوقهای نجومی، در واقع هجوم به ارزشها است اما همه بدانند که این موضوع از استثناءها است و اکثر مدیران دستگاهها، انسانهای پاک دست هستند، اما همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود» . دقت کنید، سه نکته متناقض در این یک جمله هست: اول اینکه میگوید هجوم به ارزشهاست و خیلی بد است و باید با آن برخورد شود. اما بلافاصله میگوید استثنا است. اگر استثنا است که در هر جا و هر محیطی میتواند باشد و استثنا بهمعنی خرابی یک سیستم نیست و برای همهٴ دنیا هم پذیرفته است، پس چطور میتواند یک استثنا و موارد انگشتشمار باعث هجوم به ارزشهای یک سیستم باشد؟
اما دم خروس یا اعتراف دوم: میگوید اکثر مدیران پاکدست هستند. معنی این حرف چیست؟ اینکه همان تعداد مدیری که حقوق کلان دریافت میکنند، پاکدست نیستند و دزد هستند. پس این جا اعتراف میکند که حقوقهای نجومی خودش یک دزدی است یک اختلاس است و نه روش و قانون نادرست که باید اصلاحش کرد.
آری، دروغگو و دجال وقتی میخواهد یک واقعیت بزرگ را بپوشاند مجبور میشود یک اعتراف سنگینتر بکند.
حالا این سؤال پیش میآید که چگونه چنین چیزی یعنی دزدی بزرک و سیستماتیک امکانپذیر شده است؟
جواب این سؤال را کارگزاران رژیم طی همین مدتی که این بحث مطرح است دادهاند. از جمله نوبخت سخنگوی دولت روحانی در تلویزیون رژیم گفت که علت امکانپذیر شدن این حقوقها شکافی است که در قانون وجود دارد. بهطور مشخص گفت: «متأسفانه آن چه موجب شد که دستگاههای اجرایی بتوانند پاداشهای غیرمتعارف پرداخت کنند مجوزهای قانونی است» . یعنی آن چه خامنهای به آن میگوید دزدی یا اختلاس، سخنگوی دولتش به آن میگوید: «مجوزهای قانونی» . پس نتیجه: در نظام ولایت که خامنهای بهعنوان ولیفقیه در رأس آن هست، قانون، قانون دزدی و چپاول است.
حالا شما به این اضافه کنید که وقتی مدیران چنین حقوقهایی میگیرند وزرا و سردمداران رژیم چه حقوقهایی میگیرند. به بیت ولایت چقدر پول تزریق میشود؟ اینها را بگذارید کنار وجود لشگر گرسنگان و بیکاران، معلوم است که چه پتانسیل انفجاری ایجاد میکند.
وحشتی که ابتدای این نوشته آمد، ناشی از همین پتانسیل انفجاری است.