زندانی سیاسی شهرام پورمنصوری که از 17خرداد در اعتراض به عدم آزادیش پس از اتمام مدت محکومیت در اعتصابغذا بهسر میبرد از روز 19خرداد دست به اعتصابغذا خشک زده، به علت افت شدید فشار و مشکلات قلبی بیهوش شده و روانه بهداری زندان شد.
در همین حال زندانی سیاسی خالد حردانی با اعلام اعتصابغذا در حمایت از شهرام پورمنصوری خواستار پایان دادن به بازداشت غیرقانونی و آزادی فوری این زندانی شد.
بیشتر بخوانید:
در همین حال زندانی سیاسی خالد حردانی با اعلام اعتصابغذا در حمایت از شهرام پورمنصوری خواستار پایان دادن به بازداشت غیرقانونی و آزادی فوری این زندانی شد.
بیشتر بخوانید:
آخرین وصایای شهرام پورمنصوری در آستانه مرگ
شهرام پورمنصوری که بایستی 5مرداد سال گذشته آزاد میشد؛ در اعتراض به اینکه 10ماه از زمان آزادیاش گذشته؛ دست به اعتصابغذا زده است. دژخیم مردانی رئیس زندان گوهردشت برای این زندانی نوشته است؛ شهرام پور منصوری. تو مرد باش و تا مرگ برو من هم تا آخرش هستم..
وی در شرایط سخت اعتصابغذای خشک اینچنین وصیت کرده است:
وصیت نامه شهرام پور منصوری
سلام به پدر و مادر عزیزم امیدوارم حالتان خوب باشد و دیگر بیشتر از این مشکلی نداشته باشید. پدر و مادر عزیزم همیشه شما را دوست داشتم و در قلبم میباشید و شما بهتر از هر کسی میدانید که من در سن ١٧ سالگی در یک عمل انجام شده قرار گرفتم که حتی روحم از قضیه خبر نداشت و الآن به مدت ١٧ سال است که در زندان زجر میکشم و جوانی و زندگیم را از دست دادهام و تنها من و خدایم از مصیبتهایی که کشیدم خبر داریم و من با کلی فکر کردن دیگر احساس میکنم هیچ راهی برایم نمانده و بعد از این همه سختی که کشیدم فریادم به هیچ کجا نمیرسد ناچار شدم دست به اعتصابغذای خشک بزنم و امروز روز پنجم اعتصابم است و تصور میکنم چند مدت دیگر دوام نمیآورم، امیدوارم بهخاطر این همه مشکلاتی که برای شما درست کردم من را حلال بکنید و از تمام دوستان و آشنایان از طرف من حلالیت بطلبید ولی به یاد داشته باشید همیشه شما را دوست دارم و از آسمان شما را میبینم و تنها چیزی که مرا بیشتر زجر میدهد این است که نتوانستم در کنار شما باشم تا حالا که به سن پیری رسیدید عصای دست شما باشم. از دور دست پایتان را میبوسم پدر و مادر عزیزم به خدا دیگر نمیتوانم این همه سختی را تحمل بکنم
سلام به پدر و مادر عزیزم امیدوارم حالتان خوب باشد و دیگر بیشتر از این مشکلی نداشته باشید. پدر و مادر عزیزم همیشه شما را دوست داشتم و در قلبم میباشید و شما بهتر از هر کسی میدانید که من در سن ١٧ سالگی در یک عمل انجام شده قرار گرفتم که حتی روحم از قضیه خبر نداشت و الآن به مدت ١٧ سال است که در زندان زجر میکشم و جوانی و زندگیم را از دست دادهام و تنها من و خدایم از مصیبتهایی که کشیدم خبر داریم و من با کلی فکر کردن دیگر احساس میکنم هیچ راهی برایم نمانده و بعد از این همه سختی که کشیدم فریادم به هیچ کجا نمیرسد ناچار شدم دست به اعتصابغذای خشک بزنم و امروز روز پنجم اعتصابم است و تصور میکنم چند مدت دیگر دوام نمیآورم، امیدوارم بهخاطر این همه مشکلاتی که برای شما درست کردم من را حلال بکنید و از تمام دوستان و آشنایان از طرف من حلالیت بطلبید ولی به یاد داشته باشید همیشه شما را دوست دارم و از آسمان شما را میبینم و تنها چیزی که مرا بیشتر زجر میدهد این است که نتوانستم در کنار شما باشم تا حالا که به سن پیری رسیدید عصای دست شما باشم. از دور دست پایتان را میبوسم پدر و مادر عزیزم به خدا دیگر نمیتوانم این همه سختی را تحمل بکنم
دوستدار و پسر شما شهرام
از شما تقاضا دارم بعد از من زیاد به خودتان سخت نگیرید
زندان گوهردشت -٢٤ خرداد ١٣٩٥.
از شما تقاضا دارم بعد از من زیاد به خودتان سخت نگیرید
زندان گوهردشت -٢٤ خرداد ١٣٩٥.