728 x 90

فقر و بيكارى,اعتياد و مواد مخدر,سرکوب زنان,

شرایط غیرانسانی کمپ شفق محل نگهداری زنان معتاد، سمیه و آذر به‌دلیل گرسنگی مردند

-

شرایط غیرانسانی کمپ شفق محل نگهداری زنان معتاد
شرایط غیرانسانی کمپ شفق محل نگهداری زنان معتاد
روزنامه حکومتی شرق به گوشه‌یی از وضعیت غیرانسانی کمپ شفق محل نگهداری زنان معتاد اعتراف کرد.

در این کمپ به جای این‌که به درد زنان معتاد رسیدگی شود، در معرض بدترین شقاوتها و جنایتهای عوامل رژیم قرار می‌گیرند.

موضوع از نهم فروردین با تلفن‌ها شروع شد. زن‌ها آرام ‌آرام از شفق بازمی‌گشتند زنانی که بعد از گذراندن دوران سه تا پنج‌ماهه از شفق آزاد شده بودند: به گفته چندین زن که به‌تازگی از شفق آزاد شده بودند شرایط نابسامان بهداشتی کمپ شفق، تنبیه بدنی، کمبود غذا و دارو، باعث وخیم‌شدن هرچه بیشتر اوضاع زنان شده بود. یکی از آنها می‌گفت سهمیه روزانه آنها برای پنیر به‌اندازه یک سیم‌کارت تلفن بود و هرگز در پنج ماه بستری‌شدن در کمپ شفق لب به گوشت و مواد پروتئینی نزدند، این در حالی است که وعده‌های مسئولان این کمپ روزهای دیگری را در اذهان متصور کرده بود. زن‌ها پرده از اتفاقاتی برداشتند که نمی‌توان آن را بیان کرد“.

کمپ شفق که بین معتادان کارتن‌خواب به اردوگاه شفق معروف است، بر اساس اصلاحیه قانون درمان اعتیاد مصوب سال ٨٩ برای درمان معتادان متجاهر ایجاد شد. قرار بود این اردوگاه زیرنظر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر ایجاد شود و وزارت بهداشت، ستاد مبارزه با موادمخدر، شهرداری تهران و... در ایجاد و تجهیز و ساماندهی معتادان در این مراکز مشارکت داشته باشند؛ اما هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها رخ نداد.

یکی از زنان به نام نسرین می‌گوید: ”یک هفته است که از شفق آزاد شده و برای دادن کرایه عقب‌افتاده خانه‌اش مجبور شده برای کار به خانه‌ها برود و از پله‌های یک خانه به پایین پرت شده و حالا پایش در رفته. او عصبانی است، یک جمله در میان می‌گوید: «تو به من بگو اصلاً برای چی باید تو کمپ زنونه این همه مرد باشه؟ ما زندون بودیم، کمپ بودیم یه دونه مرد نبود. برای چی مرد می‌فرستادن بالا سر ما؟» نسرین می‌گوید ”هر دو هفته یک‌بار سه دقیقه اجازه حمام‌کردن داشتیم، بعد با کف می‌آمدند و به‌زور کتک از حمام خارجمان می‌کردند، همان مردها. باور می‌کنی؟» نسرین می‌گفت سمیه و آذر به‌دلیل گرسنگی مرده‌اند. او می‌گوید اتفاق‌های زیادی در شفق افتاده که گفتنی نیست. بعد هم راهش را می‌کشد و می‌رود“.

یکی دیگر از زنان به نام گلی می‌گوید: از شفق بدم میاد. تو اگر می‌خوای از شفق بدونی، خودت برو اونجا، غلط می‌کنی از ما می‌پرسی. حداقل اینجا هیچی زورکی نیست. اونجا ٣٠ گرم متادون خالص دادن به سمیه، بدبخت اوردوز کرد، زدن تو آپاندیس آذر، آپاندیسش ترکید صبح دیگه بلند نشد. شب‌ها بهمون سویا می‌دادن با ردپای تخم‌مرغ، یک‌بار توی این پنج ماه بهمون تخم‌مرغ ندادن. توی این پنج ماه که شپش از سر و کولمون بالا می‌رفت کدوم گوری بودی؟
یکی‌دیگر از زن‌ها که نامش نرگس است می‌گوید: ما تا دو هفته روسری نداشتیم، برای دادن لوازم بهداشتی باید التماس می‌کردیم، کی بود کمکمون کنه؟ بچه‌ها به‌خاطر یک بسته سیگار دست به هر کاری می‌زدن... می‌فهمی چی می‌گم؟ خب وقتی مرد باشه توی فضای زنونه این‌طوری می‌شه دیگه... یک مردی بود اونجا که بیرونش‌کردن به اسم م... . چرا باید آشپز مرد داشته باشیم. “
حرفهای همه‌شان شبیه هم است... همه‌شان می‌گویند شرایط بهداشتی شفق خوب نیست، می‌گویند در کمپ تنها یک مددکار وجود داشته، می‌گویند کتک و بی‌احترامی از اجزای جدانشدنی کمپ شفق بود، می‌گویند کسی به آنها نگفت به بهاران بروید و حالا دوباره به خانه‌شان بازگشته‌اند به دروازه‌غار، به خیابان...
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/11ac117a-b7d4-48a6-a150-cf4d975dc06d"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات