728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

کودکان سوری و عروسک‌های شهید

-

خشم در بهت کودکانهٴ من
دندان می‌ساید بر دندان
و سوالم از کرانه‌های گمشده در مرگ‌لاخ
کمانه می‌کند
به نقطهٴ آغازین در لب
آخرین ترکش خون‌آلود
نمی‌داند
به چه جرمی دندان می‌خاید
به لطافت سیبی در گونهٴ من
و نمی‌داند
به چه جرمی مندیت پریشیدن بی‌ترحم من
در حافظة ویرانگر بمب‌افکن‌هاست
***
اگر کودک سوری بودن جرم است
بکشید! بکشید! مرا بکشید!... اما عروسکم را...
بگذارید شوق نگاهش
خوش‌باورانه به رنگهای «جهان مدرن»!
لبخند زند

 

عروسک من دست نیازیده است
در کرانه‌های زرد وسوسه
به چاه نفت هیچ امپراطور چرکین ریش
در نه توی ذهن بی‌رگرگه‌اش
رشکی نبوده هیچ
به سرخی چشم کورکن برلیانی
بر قبضهٴ شمشیر تزار
در کشور گنبدهای بزرگ
***
بنویس! آی قرن تملک الکترومغناطیس، در خدمت مرگ!
قرن بی‌رگترین قانونهای انسان دوستانهٴ زمین شمول!
منم آن کودک سوری
بلدرچینی، تنها
گرداگردم، مرگ با دندانهایی تاریک
بر فرق سرم،
دیولاخی تنوره‌کشان با شیرجه‌هایی قاتل
فریاد بی‌دادرس من
هم‌چنان در سکوت کمانه می‌کند:
«... فرشتگان سادهٴ ساکت‌بال قصه‌ها،
بر ابریشم نازفرش پلک عروسک من
در خوابند
آنها را مکشید!
آی زالوهای کراواتی!
آی مبتکران بزدلانه‌ترین شیوه جنگ!
با جدولی کودن از فلزات رنگارنگ
بر سینهٴ اونیفورم بی‌افتخار!
عروسک شهید من
دست نیازیده است
در کرانه‌های زرد وسوسه
به چاه نفت هیچ امپراطور چرکین ریش
.»..
ع. طارق.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/855bfcb4-7188-4b78-86fb-a9e68d037bac"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات