تقارن تولدش با سالروز تولد عیسی مسیح (ع) در 25دسامبر، خبر از سرنوشتی نیک برای نوزاد تازه چشم بهدنیا گشوده میداد. بر اساس برخی روایات معتبر تاریخی، ابوعبدالله، جعفربن محمدبن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم سمرقندی، در 25دسامبر سال 870 میلادی برابر با چهارم دیماه 239 هجری شمسی در پنج رودک، قریهیی در ماوراءالنهر در دو فرسنگی سمرقند، بهدنیا آمد و به همین مناسبت رودکی نامیده شد. او با محمد زکریای رازی، حکیم ایرانی و کاشف الکل؛ و همچنین با ابونصر فارابی، فیلسوف نامی ایران، در یک دوره میزیست. زندگی او اگر چه با درد و رنج توأم شد، اما روح لطیف و طبع زلال و باصفایش به پرهیز از غم و اندوه فراخوان میداد. او معتقد بود که از درون رنج و محنت، میتوان شادی و شادمانی آفرید و همه را زنده کرد؛ و آنگاه خود با شعرهای زیبایش همین را عزم کرد. تا آنجا که اشعارش هنوز پس از گذشت 11 قرن، این ویژگی را درخود نهفته دارند.
او که خوبی و حق را هدف عالی شعر خود میدانست، ایمان داشت که میتواند دل رنج کشیده مردم را با شعر خود تسکین دهد:
بسا دلا که بسان حریر کرده به شعر
از آن سپس که به کردار سنگ و سندان بود
میخائیل زند، از خاورشناسانی که به شناخت شاعران ایرانی همت گذاشت، در کتاب خود بهنام نور و ظلمت درباره ادبیات کهن پارسی و رودکی مینویسد:
صدها شاعر صفحات درخشان تاریخ ادبیات پارسی قرون چهار تا نهم را آذین بستهاند اما مشکل بتوان ادبیات دیگری غیر از ادبیات پارسی یافت که از چندین قرن پیاپی شکوه و عظمت جهانی برخوردار باشد، یا اینهمه شاعر در دامان خود پرورانده باشد که شأن و مقامشان به مرور زمان قوت بگیرد. نخستین نشانگذار برجسته در جریان شعر پارسی، جعفربن محمد رودکی یا به قول عربها، آدم شعرای عجم میباشد. شعر او آغازگر شهرت جهانگیر ادبیات کلاسیک پارسی میباشد.
رودکی، که گریزان از غم و اندوه و در پی شاد زیستن و شادمانی بود، با این همه بر خلاف سنت روزگار و بر خلاف شاعرنمایان درباری شاعری ستایشگر نبود و همواره خطاها و کجرویهای حکام را نکوهش و ضرورت حمایت و گرفتن دست دردمندان را اعلام میکرد:
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتادهای بگیری، مردی
رودکی علاوه بر دیوان اشعارش، کتاب کلیله و دمنه را هم به نظم در آورد. اما او که در این هنگام کور بود، بهناچار گزارشگری در برابر او مینشست و کتاب را برای او میخواند. متأسفانه اثری از نظم کلیله در دست نیست.
ادوارد براون، شرق شناس بزرگ انگلیسی و استاد زبان فارسی و عربی در دانشگاه کمبریج، در کتاب خود زیر عنوان ثبات شگفتانگیز زبان فارسی مینویسد:
شعر فارسی بیش از هزار سال پیش در دوره نخستین فرمانروایان مستقل یا نیمه مستقل ایران، که با زوال و انحلال خلفای بغداد پیدا شده بودند، آغاز گشت. در طی این زمان دراز تغییرات زبان فارسی بهاندازهای اندک است که کهنترین اشعار موجود به آسانی قابل فهماند و غریب و نا مانوس به نظر نمیرسند. بهعنوان نمونه شعر بوی جوی مولیان از رودکی، شاعر بزرگ قرن سوم هجری، که در ابتدای پیدایی زبان فارسی سروده شده است، نمونهی بارزی از پایندگی شعر و زبان فارسی است.
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتیهای او زیر پایم پرنیان آید همی
وقتی برای اولین بار بوی دلانگیز جوی مولیان، از برنامه گلهای رادیو ایران به مشام میلیونها ایرانی رسید، همگان با اثری بزرگ و شورانگیز مواجه شدند که میرفت تا نسلها بعد در قلب و ضمیر هر ایرانی جاودانه شود.
آنروز که نخستین ستارهی درخشان شعر و ادب پارسی در 1100سال پیش این شعر را میسرود، نمیدانست که 11 قرن بعد روزی شعرش در دو ستارهٴ بزرگ آواز ایران، مرضیه و بنان با نوای دلانگیز و باشکوه استاد خالقی پژواک خواهد یافت. اما شاعر بزرگ این را میدانست که یار مهربان مردم دردمند و زحمتکش در هر نسلی سرانجام سوی میهن آید همی.
همیشه رخدادهای اجتماعی و سیاسی بازتابهای خاص خودشان را در عرصه هنر دارند. اما آثار هنری که در نتیجهی آن رخدادها خلق میشوند، الزاماً به آن واقعهی خاص محدود نمیمانند. شعر بوی جوی مولیان اگر چه در ترغیب امیر نصر سامانی برای بازگشت به بخارا سروده شد، اما تبدیل به اثری جاودان گشت که اشتیاق هر انسانی را برای بازگشت به موطن خویش متبلور میکند.
در بوی جوی مولیان، صفای طبیعت زیبای ایران با روح مصفا و شادی طلب ایرانی به هم میآمیزد و تابلویی خیرهکننده را خلق میکند. شعری که در آن از بازگشت یار مهربانی صحبت میشود که برای هر کس که به آن گوش میسپارد، امید به بازگشت و استقرار مهربانی را در او زنده میکند.
اشرفی ماه است و ایران آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
ارتش آزادی سوی ایران آید همی
ب. بهمن- کریسمس- 4 دی 94
او که خوبی و حق را هدف عالی شعر خود میدانست، ایمان داشت که میتواند دل رنج کشیده مردم را با شعر خود تسکین دهد:
بسا دلا که بسان حریر کرده به شعر
از آن سپس که به کردار سنگ و سندان بود
میخائیل زند، از خاورشناسانی که به شناخت شاعران ایرانی همت گذاشت، در کتاب خود بهنام نور و ظلمت درباره ادبیات کهن پارسی و رودکی مینویسد:
صدها شاعر صفحات درخشان تاریخ ادبیات پارسی قرون چهار تا نهم را آذین بستهاند اما مشکل بتوان ادبیات دیگری غیر از ادبیات پارسی یافت که از چندین قرن پیاپی شکوه و عظمت جهانی برخوردار باشد، یا اینهمه شاعر در دامان خود پرورانده باشد که شأن و مقامشان به مرور زمان قوت بگیرد. نخستین نشانگذار برجسته در جریان شعر پارسی، جعفربن محمد رودکی یا به قول عربها، آدم شعرای عجم میباشد. شعر او آغازگر شهرت جهانگیر ادبیات کلاسیک پارسی میباشد.
رودکی، که گریزان از غم و اندوه و در پی شاد زیستن و شادمانی بود، با این همه بر خلاف سنت روزگار و بر خلاف شاعرنمایان درباری شاعری ستایشگر نبود و همواره خطاها و کجرویهای حکام را نکوهش و ضرورت حمایت و گرفتن دست دردمندان را اعلام میکرد:
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتادهای بگیری، مردی
رودکی علاوه بر دیوان اشعارش، کتاب کلیله و دمنه را هم به نظم در آورد. اما او که در این هنگام کور بود، بهناچار گزارشگری در برابر او مینشست و کتاب را برای او میخواند. متأسفانه اثری از نظم کلیله در دست نیست.
ادوارد براون، شرق شناس بزرگ انگلیسی و استاد زبان فارسی و عربی در دانشگاه کمبریج، در کتاب خود زیر عنوان ثبات شگفتانگیز زبان فارسی مینویسد:
شعر فارسی بیش از هزار سال پیش در دوره نخستین فرمانروایان مستقل یا نیمه مستقل ایران، که با زوال و انحلال خلفای بغداد پیدا شده بودند، آغاز گشت. در طی این زمان دراز تغییرات زبان فارسی بهاندازهای اندک است که کهنترین اشعار موجود به آسانی قابل فهماند و غریب و نا مانوس به نظر نمیرسند. بهعنوان نمونه شعر بوی جوی مولیان از رودکی، شاعر بزرگ قرن سوم هجری، که در ابتدای پیدایی زبان فارسی سروده شده است، نمونهی بارزی از پایندگی شعر و زبان فارسی است.
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتیهای او زیر پایم پرنیان آید همی
وقتی برای اولین بار بوی دلانگیز جوی مولیان، از برنامه گلهای رادیو ایران به مشام میلیونها ایرانی رسید، همگان با اثری بزرگ و شورانگیز مواجه شدند که میرفت تا نسلها بعد در قلب و ضمیر هر ایرانی جاودانه شود.
آنروز که نخستین ستارهی درخشان شعر و ادب پارسی در 1100سال پیش این شعر را میسرود، نمیدانست که 11 قرن بعد روزی شعرش در دو ستارهٴ بزرگ آواز ایران، مرضیه و بنان با نوای دلانگیز و باشکوه استاد خالقی پژواک خواهد یافت. اما شاعر بزرگ این را میدانست که یار مهربان مردم دردمند و زحمتکش در هر نسلی سرانجام سوی میهن آید همی.
همیشه رخدادهای اجتماعی و سیاسی بازتابهای خاص خودشان را در عرصه هنر دارند. اما آثار هنری که در نتیجهی آن رخدادها خلق میشوند، الزاماً به آن واقعهی خاص محدود نمیمانند. شعر بوی جوی مولیان اگر چه در ترغیب امیر نصر سامانی برای بازگشت به بخارا سروده شد، اما تبدیل به اثری جاودان گشت که اشتیاق هر انسانی را برای بازگشت به موطن خویش متبلور میکند.
در بوی جوی مولیان، صفای طبیعت زیبای ایران با روح مصفا و شادی طلب ایرانی به هم میآمیزد و تابلویی خیرهکننده را خلق میکند. شعری که در آن از بازگشت یار مهربانی صحبت میشود که برای هر کس که به آن گوش میسپارد، امید به بازگشت و استقرار مهربانی را در او زنده میکند.
اشرفی ماه است و ایران آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
ارتش آزادی سوی ایران آید همی
ب. بهمن- کریسمس- 4 دی 94