مسعود ضابطی - رئیس کمیته وکلای ایرانی در انگلستان
افتخار بزرگی است که دکتر آلخو ویدال کوادراس را به شما معرفی کنم که همه شما او را بهخوبی میشناسید. آقای ویدال کوادراس معاونت پارلمان اروپا را به مدت 15سال بهعهده داشته است و در اروپا یک شخصیت و رهبر شناخته شده و بهنام میباشند.
او همچنین یک دوست نزدیک مقاومت است و من این افتخار را داشتم که در اکتبر 2008 به مدت 3 یا 4روز خاطره انگیز او را در اشرف همراهی کنم. مایه مباهات است که شما را در اینجا داریم و سخنانتان را بشنویم.
پروفسور آلخو ویدال کوادراس
خانم رئیسجمهور عزیز (محترم)، سناتور عزیز، دوستان عزیز، با تشکر فراوان از معرفی بسیار خوبی که کردید. نخست مایلم از شما، سناتور، بابت حمایت مستمرتان از تلاشهای مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی و آزادی تشکر کنم. شما همواره فراتر از سیاستهای حزبی بهعنوان یک حامی قوی، موضعی قوی در برابر ملایان در ایران و بنیادگرایی اسلامی شناخته میشدید. اجازه دهید به شما بابت این سخنرانی عالیتان تبریک بگویم. همچنین باید بگویم که صددرصد با همه نکاتی که امروز اینجا برای ما گفتید موافق هستم.
در 15سالی که معاون رئیس پارلمان اروپا بودم از نزدیک با مقاومت ایران کار کردهام. شاید منافع سیاسی و حرفهایام به من بعضاً توصیه میکرد که محتاطتر برخورد کنم. اما وجدانهای اخلاقی و منافع درازمدت اروپا همواره به من گفتهاند که در کنار اپوزیسیون دموکراتیک ایران قرار بگیرم.
وقتی من با شما همکاریم را آغاز کردم اوضاع خیلی ساده نبود چون باید به یاد داشته باشیم که در آن زمان سازمان مجاهدین، یا همانطور که در آمریکا با مخفف MEK شناخته میشود، در لیست سیاه اتحادیه اروپا، انگلستان و آمریکا قرار داشت.
تصمیم گرفتم، و نه تنها من بلکه بسیاری از همکارانم در پارلمان اروپا تصمیم گرفتیم در این مسیر بسیار سخت تا حذف نهایی آنها از همه لیستهای سیاه در کنار مریم رجوی قرار بگیریم و مسیر را برای یک ایران آزاد هموار سازیم. همانطور که بهتر از من میدانید این یک نبرد بسیار طولانی، سخت و دشوار، اما بسیار افتخارآمیز بوده است. هرگز حتی برای یک ثانیه نسبت به آن تصمیم پشیمان نشدهام که من و دیگر همکارانم در پارلمان اروپا را بخشی از این خانواده بزرگ مقاومت ایران تبدیل کرد.
خیلی در این رابطه مفتخرم. شما میتوانید تصور کنید چه شایعات و اتهامات متعددی که باید با آن مواجه میشدیم، و اعتراف میکنم که بعضاً حتی مقداری دچار ابهام میشدیم. اما هر بار چک میکردیم و همه این اتهامات را مورد تحقیق قرار میدادیم و بهزودی به این اشراف میرسیدیم که آنها خالی از هر گونه اعتبار یا حقیقت بودند. آنها تنها انتشارات اطلاعات رژیم ایران بودند.
در موازات این نبرد علیه لیستهای تروریستی، ما همچنین وارد بزرگترین نبرد خود شدیم. در 2008 در ماههای آخر که اشرف هنوز قابل دسترس بود و درست قبل از آنکه آمریکا امنیت آن را به عراق تحویل داد، من رئیس هیأتی از اعضای پارلمان اروپا در سفری به آنجا بودم و عضوی از پارلمان نروژ هم همراه ما بود.
ما به اشرف سفر کردیم. با وجود ریسکهای امنیتی بالا و همه چالشهای سیاسی ما تصمیم گرفتیم به آنجا برویم تا واقعیت روی زمین در مورد اشرف را بفهمیم. بسیار خوشحالم که آن فرصت را از دست ندادم. اشرف برای من نوعی وحی بود. در اشرف من با دنیایی دیگر مواجه شدم. در گردهمایی بزرگ آنها در آنجا به ساکنان گفتم آنها یک نمونه اخلاقی برای همه جهان در نبرد برای آزادی بودند. هیچکس نمیتواند با این افراد برخورد کند و دچار حیرت و تحسین بسیار زیاد بابت تعهد و فداکاری آنها نشود. به ساکنان در اشرف گفتم که قلب خود را نزد آنها باقی میگذارم. به یاد دارم که آنها خوابگاههای بزرگ داشتند و به آنها گفتم نوبت بعدی که میآیم نمیخواهم به محل میهمانان بروم، بلکه تختی در خوابگاه خود شماها میخواهم.
فکر نمیکردم آن را جدی بگیرند. اما واقعاً جدی گرفتند و وقتی که رفتم آنها تختی با اسم من در خوابگاه گذاشتند.
یک عکس از این تخت دارم و این عکس به مدت 7سال در دفترم در پارلمان اروپا بود و الآن هم آن را در خانه خود دارم.
بعد از 25سال در عرصه سیاست به نظر من بهاندازه کافی تجربه دارم، و البته این را با فروتنی میگویم، اما به نظرم بهاندازه کافی تجربه دارم که بتوانم بین نیکی و ظلمت تشخیص بدهم، بین حقیقت و دروغ. در این رابطه اجازه دهید بگویم که در این سالها با بسیاری از اعضا و حامیان مجاهدین دیدار کردهام.
از جدیدترین و جوانترین تا رهبران ارشد در قسمت رهبری. من کاملاً قانع هستم که آنها صادق، رک و متعهد هستند. آنها دارای بالاترین اخلاقی هستند که من در یک گروه سیاسی دیدهام. از همه مهمتر، و این چیزی است که بهطور واقع من را تحت تأثیر قرار میدهد، آنها هیچ چیزی را برای خودشان نمیخواهند. باید اعتراف کنیم آنچه بعد از فاجعه 11سپتامبر به بعد رخ داده است خیلی وقت پیش، تماماً توسط مقاومت ایران پیشبینی شده بود.
آنها به ما راهحل را نشان داده بودند. در سالهای اول دهه 1990 وقتی واژه بنیادگرایی اسلامی حتی برای خیلی از افراد آشنا نبود، مجاهدین خلق بنیادگرایی اسلامی را بهعنوان تهدید جدید جهانی اعلام کردند. دوست گرامی خودم، محمد محدثین، بیش از 20سال پیش کتابی با همین نام نوشته بود. کتابی که مطالعه آن را قویاً توصیه میکنم و بسیاری از نکات او هنوز امروز معتبر هستند.
اما قدرتهای غربی و تحلیلگران میگفتند این یک بزرگنمایی بود. متأسفانه واقعیت تلخ 11سپتامبر اثبات کرد که محمد محدثین و مجاهدین خلق ایران درست میگفتند. اما بار دیگر آمریکا و اروپا مسیر اشتباهی را اتخاذ کردند و به جای اینکه روی قلب این پدیده شوم متمرکز شوند، یعنی رژیم در تهران، آنها توجه خود را وقف دیگر مشکلات و اهدافی کردند که 12سال پیش خانم رجوی هشدار داد تهدید دخالت ملایان در عراق چندین برابر خطرناکتر از بمب هستهیی است. اما گوش شنوایی نبود.
ما بهطور سادهلوحانه دروازههای عراق را به روی نفوذ و کنترل ایران باز کردیم. با وجود هشدارهای بسیار توسط مجاهدین چشمان خود را به روی اشغال پنهان عراق توسط رژیم ایران بستیم. این رژیم را صدها کیلومتر نزدیکتر به اسرائیل و مدیترانه قرار داد، و نفوذ آن را در لبنان و سوریه افزایش داد. اگر ما دستان رژیم را در عراق در آن زمان قطع کرده بودیم، امروز داعش، حزبالله یا اسد را در سوریه نمیداشتیم.
اخیراً صدها هزار ایرانی از مرزهای عراق در یک عملیات بزرگ اشغالسازی گذر کرده و این اقدام توسط نیروی قدس به رهبری پاسدار سلیمانی هدایت شده بود. با وجود همه این موارد، ما شاهد این هستیم که نماینده عالی فدریکا موگرینی یا وزیر جان کری یا وزرای دیگر از دولتهای غربی به تهران میشتابند تا در عکسها ظاهر شوند و دستان آنها را بفشارند، و در کنار مقامات ایرانی لبخند بزنند.
در اسپانیایی یک ضربالمثل داریم که میگوید هیچ کوری بدتر از آنهایی که نمیخواهند ببینند نیست. این مصداق همین تحولات است. آنچه سناتور لیبرمن چند دقیقه پیش به ما گفت به قدری روشن، قانعکننده و انکار آن غیرممکن بود که مطمئنم اگر گفتگویی با رئیسجمهور اوباما یا وزیر کری داشته باشد، گفتگویی که البته اگر بخواهد میتواند داشته باشد، مطمئنم آنها گوش نخواهند کرد.
در اروپا هم ما همین مشکل را داریم. سناتور، دولتها گوش نمیدهند. مجاهدین خلق از حمایت قوی در پارلمانها برخوردار است. آنها همچنین در میان مقامات محلی هم از چنین حمایتی برخوردارند. اما دولتها گوش نمیکنند. این چیزی است که باید حل و فصل کنیم و شاید شما بتوانید ما را راهنمایی کنید که چطور بتوانیم دولتها را وادار کنیم که در نهایت گوش کنند. امروز باید پایانی به این سیاستهای غلط بگذاریم. هر چه که ایران و تروریسم را تقویت کند، چه شیعه باشد و چه سنی، هر چه که عمر اسد را طولانی کند در واقع داعش را تقویت خواهد کرد.
هیچکس قیمتی که مجاهدین، یک جنبش کاملاً دموکراتیک، و خانم رجوی در نبرد علیه بنیادگرایی پرداختهاند نداده است. هیچکس مثل آنها با جغرافیا و تاریخچه مردم این منطقه، و مسلمانهای شیعه و سنی آشنایی ندارد. آنها به مدت 37سال علیه دیکتاتوری مذهبی جنگیدهاند. بنابراین، اگر بعد از همه این فجایع به فراخوان امروز گوش ندهیم تاریخ ما را نخواهد بخشید.
دوستان، عزیز، سناتور عزیز، شما آقای سناتور امروز مهمان گرامی ما هستید. شما نشان دادهاید هرگز حاضر نبودهاید حقوقبشر، صلح و حقیقت را فدای منافع کوتاهمدت کنید. این چیزی است که شما را از بسیاری از سیاستمداران در کشورتان و اروپا متمایز میکند. اصلاً هم تعجبآور نیست که شما امروز اینجا نزد ما، مقاومت ایران و خانم رجوی حضور دارید، و اجازه دهید به شما بگویم این مایه افتخار همه ما است.
و از صمیم قلب بابت کمکهایتان از شما تشکر میکنیم.
افتخار بزرگی است که دکتر آلخو ویدال کوادراس را به شما معرفی کنم که همه شما او را بهخوبی میشناسید. آقای ویدال کوادراس معاونت پارلمان اروپا را به مدت 15سال بهعهده داشته است و در اروپا یک شخصیت و رهبر شناخته شده و بهنام میباشند.
او همچنین یک دوست نزدیک مقاومت است و من این افتخار را داشتم که در اکتبر 2008 به مدت 3 یا 4روز خاطره انگیز او را در اشرف همراهی کنم. مایه مباهات است که شما را در اینجا داریم و سخنانتان را بشنویم.
پروفسور آلخو ویدال کوادراس
خانم رئیسجمهور عزیز (محترم)، سناتور عزیز، دوستان عزیز، با تشکر فراوان از معرفی بسیار خوبی که کردید. نخست مایلم از شما، سناتور، بابت حمایت مستمرتان از تلاشهای مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی و آزادی تشکر کنم. شما همواره فراتر از سیاستهای حزبی بهعنوان یک حامی قوی، موضعی قوی در برابر ملایان در ایران و بنیادگرایی اسلامی شناخته میشدید. اجازه دهید به شما بابت این سخنرانی عالیتان تبریک بگویم. همچنین باید بگویم که صددرصد با همه نکاتی که امروز اینجا برای ما گفتید موافق هستم.
در 15سالی که معاون رئیس پارلمان اروپا بودم از نزدیک با مقاومت ایران کار کردهام. شاید منافع سیاسی و حرفهایام به من بعضاً توصیه میکرد که محتاطتر برخورد کنم. اما وجدانهای اخلاقی و منافع درازمدت اروپا همواره به من گفتهاند که در کنار اپوزیسیون دموکراتیک ایران قرار بگیرم.
وقتی من با شما همکاریم را آغاز کردم اوضاع خیلی ساده نبود چون باید به یاد داشته باشیم که در آن زمان سازمان مجاهدین، یا همانطور که در آمریکا با مخفف MEK شناخته میشود، در لیست سیاه اتحادیه اروپا، انگلستان و آمریکا قرار داشت.
تصمیم گرفتم، و نه تنها من بلکه بسیاری از همکارانم در پارلمان اروپا تصمیم گرفتیم در این مسیر بسیار سخت تا حذف نهایی آنها از همه لیستهای سیاه در کنار مریم رجوی قرار بگیریم و مسیر را برای یک ایران آزاد هموار سازیم. همانطور که بهتر از من میدانید این یک نبرد بسیار طولانی، سخت و دشوار، اما بسیار افتخارآمیز بوده است. هرگز حتی برای یک ثانیه نسبت به آن تصمیم پشیمان نشدهام که من و دیگر همکارانم در پارلمان اروپا را بخشی از این خانواده بزرگ مقاومت ایران تبدیل کرد.
خیلی در این رابطه مفتخرم. شما میتوانید تصور کنید چه شایعات و اتهامات متعددی که باید با آن مواجه میشدیم، و اعتراف میکنم که بعضاً حتی مقداری دچار ابهام میشدیم. اما هر بار چک میکردیم و همه این اتهامات را مورد تحقیق قرار میدادیم و بهزودی به این اشراف میرسیدیم که آنها خالی از هر گونه اعتبار یا حقیقت بودند. آنها تنها انتشارات اطلاعات رژیم ایران بودند.
در موازات این نبرد علیه لیستهای تروریستی، ما همچنین وارد بزرگترین نبرد خود شدیم. در 2008 در ماههای آخر که اشرف هنوز قابل دسترس بود و درست قبل از آنکه آمریکا امنیت آن را به عراق تحویل داد، من رئیس هیأتی از اعضای پارلمان اروپا در سفری به آنجا بودم و عضوی از پارلمان نروژ هم همراه ما بود.
ما به اشرف سفر کردیم. با وجود ریسکهای امنیتی بالا و همه چالشهای سیاسی ما تصمیم گرفتیم به آنجا برویم تا واقعیت روی زمین در مورد اشرف را بفهمیم. بسیار خوشحالم که آن فرصت را از دست ندادم. اشرف برای من نوعی وحی بود. در اشرف من با دنیایی دیگر مواجه شدم. در گردهمایی بزرگ آنها در آنجا به ساکنان گفتم آنها یک نمونه اخلاقی برای همه جهان در نبرد برای آزادی بودند. هیچکس نمیتواند با این افراد برخورد کند و دچار حیرت و تحسین بسیار زیاد بابت تعهد و فداکاری آنها نشود. به ساکنان در اشرف گفتم که قلب خود را نزد آنها باقی میگذارم. به یاد دارم که آنها خوابگاههای بزرگ داشتند و به آنها گفتم نوبت بعدی که میآیم نمیخواهم به محل میهمانان بروم، بلکه تختی در خوابگاه خود شماها میخواهم.
فکر نمیکردم آن را جدی بگیرند. اما واقعاً جدی گرفتند و وقتی که رفتم آنها تختی با اسم من در خوابگاه گذاشتند.
یک عکس از این تخت دارم و این عکس به مدت 7سال در دفترم در پارلمان اروپا بود و الآن هم آن را در خانه خود دارم.
بعد از 25سال در عرصه سیاست به نظر من بهاندازه کافی تجربه دارم، و البته این را با فروتنی میگویم، اما به نظرم بهاندازه کافی تجربه دارم که بتوانم بین نیکی و ظلمت تشخیص بدهم، بین حقیقت و دروغ. در این رابطه اجازه دهید بگویم که در این سالها با بسیاری از اعضا و حامیان مجاهدین دیدار کردهام.
از جدیدترین و جوانترین تا رهبران ارشد در قسمت رهبری. من کاملاً قانع هستم که آنها صادق، رک و متعهد هستند. آنها دارای بالاترین اخلاقی هستند که من در یک گروه سیاسی دیدهام. از همه مهمتر، و این چیزی است که بهطور واقع من را تحت تأثیر قرار میدهد، آنها هیچ چیزی را برای خودشان نمیخواهند. باید اعتراف کنیم آنچه بعد از فاجعه 11سپتامبر به بعد رخ داده است خیلی وقت پیش، تماماً توسط مقاومت ایران پیشبینی شده بود.
آنها به ما راهحل را نشان داده بودند. در سالهای اول دهه 1990 وقتی واژه بنیادگرایی اسلامی حتی برای خیلی از افراد آشنا نبود، مجاهدین خلق بنیادگرایی اسلامی را بهعنوان تهدید جدید جهانی اعلام کردند. دوست گرامی خودم، محمد محدثین، بیش از 20سال پیش کتابی با همین نام نوشته بود. کتابی که مطالعه آن را قویاً توصیه میکنم و بسیاری از نکات او هنوز امروز معتبر هستند.
اما قدرتهای غربی و تحلیلگران میگفتند این یک بزرگنمایی بود. متأسفانه واقعیت تلخ 11سپتامبر اثبات کرد که محمد محدثین و مجاهدین خلق ایران درست میگفتند. اما بار دیگر آمریکا و اروپا مسیر اشتباهی را اتخاذ کردند و به جای اینکه روی قلب این پدیده شوم متمرکز شوند، یعنی رژیم در تهران، آنها توجه خود را وقف دیگر مشکلات و اهدافی کردند که 12سال پیش خانم رجوی هشدار داد تهدید دخالت ملایان در عراق چندین برابر خطرناکتر از بمب هستهیی است. اما گوش شنوایی نبود.
ما بهطور سادهلوحانه دروازههای عراق را به روی نفوذ و کنترل ایران باز کردیم. با وجود هشدارهای بسیار توسط مجاهدین چشمان خود را به روی اشغال پنهان عراق توسط رژیم ایران بستیم. این رژیم را صدها کیلومتر نزدیکتر به اسرائیل و مدیترانه قرار داد، و نفوذ آن را در لبنان و سوریه افزایش داد. اگر ما دستان رژیم را در عراق در آن زمان قطع کرده بودیم، امروز داعش، حزبالله یا اسد را در سوریه نمیداشتیم.
اخیراً صدها هزار ایرانی از مرزهای عراق در یک عملیات بزرگ اشغالسازی گذر کرده و این اقدام توسط نیروی قدس به رهبری پاسدار سلیمانی هدایت شده بود. با وجود همه این موارد، ما شاهد این هستیم که نماینده عالی فدریکا موگرینی یا وزیر جان کری یا وزرای دیگر از دولتهای غربی به تهران میشتابند تا در عکسها ظاهر شوند و دستان آنها را بفشارند، و در کنار مقامات ایرانی لبخند بزنند.
در اسپانیایی یک ضربالمثل داریم که میگوید هیچ کوری بدتر از آنهایی که نمیخواهند ببینند نیست. این مصداق همین تحولات است. آنچه سناتور لیبرمن چند دقیقه پیش به ما گفت به قدری روشن، قانعکننده و انکار آن غیرممکن بود که مطمئنم اگر گفتگویی با رئیسجمهور اوباما یا وزیر کری داشته باشد، گفتگویی که البته اگر بخواهد میتواند داشته باشد، مطمئنم آنها گوش نخواهند کرد.
در اروپا هم ما همین مشکل را داریم. سناتور، دولتها گوش نمیدهند. مجاهدین خلق از حمایت قوی در پارلمانها برخوردار است. آنها همچنین در میان مقامات محلی هم از چنین حمایتی برخوردارند. اما دولتها گوش نمیکنند. این چیزی است که باید حل و فصل کنیم و شاید شما بتوانید ما را راهنمایی کنید که چطور بتوانیم دولتها را وادار کنیم که در نهایت گوش کنند. امروز باید پایانی به این سیاستهای غلط بگذاریم. هر چه که ایران و تروریسم را تقویت کند، چه شیعه باشد و چه سنی، هر چه که عمر اسد را طولانی کند در واقع داعش را تقویت خواهد کرد.
هیچکس قیمتی که مجاهدین، یک جنبش کاملاً دموکراتیک، و خانم رجوی در نبرد علیه بنیادگرایی پرداختهاند نداده است. هیچکس مثل آنها با جغرافیا و تاریخچه مردم این منطقه، و مسلمانهای شیعه و سنی آشنایی ندارد. آنها به مدت 37سال علیه دیکتاتوری مذهبی جنگیدهاند. بنابراین، اگر بعد از همه این فجایع به فراخوان امروز گوش ندهیم تاریخ ما را نخواهد بخشید.
دوستان، عزیز، سناتور عزیز، شما آقای سناتور امروز مهمان گرامی ما هستید. شما نشان دادهاید هرگز حاضر نبودهاید حقوقبشر، صلح و حقیقت را فدای منافع کوتاهمدت کنید. این چیزی است که شما را از بسیاری از سیاستمداران در کشورتان و اروپا متمایز میکند. اصلاً هم تعجبآور نیست که شما امروز اینجا نزد ما، مقاومت ایران و خانم رجوی حضور دارید، و اجازه دهید به شما بگویم این مایه افتخار همه ما است.
و از صمیم قلب بابت کمکهایتان از شما تشکر میکنیم.