روز دوشنبه 11آبان، تلویزیون رژیم بهنقل از امیر عبداللهیان، از معاونان وزارت خارجه رژیم اعلام کرد: «اگر گفتگوها برای سوریه غیرسازنده باشد تهران از مذاکرات خارج خواهد شد»
سؤال این است که این حرف معاون وزیر خارجه رژیم را چقدر بایستی جدی تلقی کرد؟ برای پاسخ، نخست باید دید عواملی که خلیفة ارتجاع را وادار کرد در مذاکرات وین شرکت کند، چه بوده است؟ واقعیت این است که ماشین جنگی پاسداران در سوریه درهم شکسته و آخرین تدبیر رژیم برای خروج از بنبست و درخواست از روسیه برای ورود به میدان جنگ سوریه، به یمن پایداری قهرمانانهٴ مردم و رزمندگان و اپوزیسیون سوریه، نتیجهاش تنها اضافه شدن برگهای دیگری بر دفتر سیاه شکستهای رژیم بود.
اما ورود روسیه به این جنگ، بهلحاظ سیاسی به رژیم ضربه زد و تحولات سیاسی را به زیان رژیم شتاب داد. روسیه که از اول هم با قصد معامله وارد این معرکه شده بود و مانند رژیم وابستگی حیاتی به حفظ رژیم اسد نداشت، به سرعت پای میز مذاکره رفت و در تاریخ اول آبان، در وین1 برابر آمریکا و عربستان و ترکیه نشست.
بنابراین مذاکرات وین از اول بند رژیم نبوده که شرکت یا عدم شرکت بعدی آن تأثیری بر روند مذاکرات داشته باشد. در واقع قطار مذاکرات وین راه افتاده بود و رژیم مسافر بین راهی بود که در حاشیه جایی هم به او دادند، بنابراین تهدید ترک مذاکرات از سوی رژیم، همانگونه که اغلب ناظران گفتند جدی نیست، زیرا ضرر سیاسی آن متوجه خود رژیم خواهد شد. آن چنان که روزنامه آفتاب یزد (13/8) مینویسد: «آیا ایران حاضر است تا در مصاف با رقبای منطقهیی و بینالمللی از حضور در اجلاس، انصراف دهد و یک باخت رایگان را نصیب کشور و پیروزی بیدردسر را هدیه به رقیبان کند؟!». این روزنامه در ادامه خاطرنشان میکند که اگر تهدید امیرعبداللهیان واقعی باشد، هم ادعای «مسئولان وطنی» مبنی بر «قدرت منطقهیی» رژیم را زیر سؤال میبرد و هم ادعای ظریف مبنی بر مثبت بودن نتیجه وین2 را. بنابراین اگر رژیم در کنفرانس حضور پیدا نکند، یا بهمعنی آن است که راهش ندادهاند، یا میداند که نتیجه مسجل کنفرانس، برکناری اسد است و نمیخواهد با حضور در کنفرانس، امضایش پای این سند باشد؛ اما در هر حال تأثیری بر نتیجه ندارد.
سؤال بعدی این است که مادهٴ عقبنشینی رژیم در سوریه یا زهرخوران سوریه چیست؟ و چه نشانههایی حاکی از عقبنشینی است؟
مادهٴ ملموس، دست برداشتن از بشار اسد است. اظهارات یکی از کارشناسان سیاست منطقهیی رژیم به نام حسن احمدیان در تلویزیون الجزیره (12آبان) شایان توجه است: «در ایران هیچیک از مسؤلان نمیگویند اسد خط قرمز است… هیچ مقام ایرانی وجود ندارد که بگوید اسد خط قرمز است… به نظر من این موضوع یک موضوع ایرانی نیست».
این تنها نظر یک کارشناس و تحلیلگر نیست. لااقل نظر بخشی از رژیم است؛ چیزی که جعفری سرکرده سپاه پاسداران را وادار کرده به صحنه بیاید و هشدار دهد: «برخی متوجه نیستند و میگویند حالا بشار نباشد یک نفر دیگر!… بعد از او کسی را در آنجا سراغ نداریم». البته جعفری خود با ناامیدی اضافه میکند: «رفیق شمالیمان که الآن به سوریه آمده و کمک نظامی میکند، بهدنبال منافع خودش است و ممکن است مثل ما دنبال ماندن اسد نباشد» (تسنیم ـ 940811).
جعفری خوب میداند که بدون بشار اسد، رژیم و ارتش او، حتی یک روز هم دوام نمیآورد؛ از همین رو، حفظ اسد برای رژیم خط قرمز شده بود. اما واقعیت این است که حفظ اسد یا دست برداشتن از او برای رژیم دیگر یک انتخاب نیست، اجبار است و به رژیم تحمیل شده است. چون در جبهه نجات اسد، عنصر تعیینکننده دیگر روسیه است و اگر کنار بکشد و بمبارانهایش را قطع کند و بهلحاظ سیاسی هم پای ترتیبات کنار گذاشتن اسد برود، دیگر کار اسد را بایستی تمام شده محسوب کرد. چرا که تازه در شرایطی که بمبارانهای روسیه با شدت ادامه دارد، رزمندگان ارتش آزاد و اپوزیسیون سوری پس از دفع حملات پاسداران رژیم و ارتش اسد و وارد آوردن تلفات سنگین، از حالت تدافع خارج شده و تهاجمات و پیشرویهای خود را در همان مواضعی که رژیم و اسد میخواستند تسخیر کنند، آغاز کردهاند. بنابراین هر روز تأخیر رژیم در پذیرش این واقعیت ناگزیر و تعلل در پیوستن به قطاری که راه افتاده، تنها آمار تلفات و جنازههایش را که جریانوار از سوریه به ایران روان است بالا میبرد.
عواقب فرو ریختن این ستون و «عمق استراتژیک» برای رژیم، سخت هولناک است؛ چرا که تأثیرات زهر شکست در سوریه، بسیار سریعتر از زهر هستهیی، ابتدا بر روی نیروی نگهدارندهٴ اصلی رژیم، یعنی سپاه پاسداران ظاهر خواهد شد و تمام توش و توانش را خواهد گرفت و سپس پیامدهای آن بهطور زنجیرهیی سراسر اعضا و جوارح رژیم را در هم خواهد پیچید.
سؤال این است که این حرف معاون وزیر خارجه رژیم را چقدر بایستی جدی تلقی کرد؟ برای پاسخ، نخست باید دید عواملی که خلیفة ارتجاع را وادار کرد در مذاکرات وین شرکت کند، چه بوده است؟ واقعیت این است که ماشین جنگی پاسداران در سوریه درهم شکسته و آخرین تدبیر رژیم برای خروج از بنبست و درخواست از روسیه برای ورود به میدان جنگ سوریه، به یمن پایداری قهرمانانهٴ مردم و رزمندگان و اپوزیسیون سوریه، نتیجهاش تنها اضافه شدن برگهای دیگری بر دفتر سیاه شکستهای رژیم بود.
اما ورود روسیه به این جنگ، بهلحاظ سیاسی به رژیم ضربه زد و تحولات سیاسی را به زیان رژیم شتاب داد. روسیه که از اول هم با قصد معامله وارد این معرکه شده بود و مانند رژیم وابستگی حیاتی به حفظ رژیم اسد نداشت، به سرعت پای میز مذاکره رفت و در تاریخ اول آبان، در وین1 برابر آمریکا و عربستان و ترکیه نشست.
بنابراین مذاکرات وین از اول بند رژیم نبوده که شرکت یا عدم شرکت بعدی آن تأثیری بر روند مذاکرات داشته باشد. در واقع قطار مذاکرات وین راه افتاده بود و رژیم مسافر بین راهی بود که در حاشیه جایی هم به او دادند، بنابراین تهدید ترک مذاکرات از سوی رژیم، همانگونه که اغلب ناظران گفتند جدی نیست، زیرا ضرر سیاسی آن متوجه خود رژیم خواهد شد. آن چنان که روزنامه آفتاب یزد (13/8) مینویسد: «آیا ایران حاضر است تا در مصاف با رقبای منطقهیی و بینالمللی از حضور در اجلاس، انصراف دهد و یک باخت رایگان را نصیب کشور و پیروزی بیدردسر را هدیه به رقیبان کند؟!». این روزنامه در ادامه خاطرنشان میکند که اگر تهدید امیرعبداللهیان واقعی باشد، هم ادعای «مسئولان وطنی» مبنی بر «قدرت منطقهیی» رژیم را زیر سؤال میبرد و هم ادعای ظریف مبنی بر مثبت بودن نتیجه وین2 را. بنابراین اگر رژیم در کنفرانس حضور پیدا نکند، یا بهمعنی آن است که راهش ندادهاند، یا میداند که نتیجه مسجل کنفرانس، برکناری اسد است و نمیخواهد با حضور در کنفرانس، امضایش پای این سند باشد؛ اما در هر حال تأثیری بر نتیجه ندارد.
سؤال بعدی این است که مادهٴ عقبنشینی رژیم در سوریه یا زهرخوران سوریه چیست؟ و چه نشانههایی حاکی از عقبنشینی است؟
مادهٴ ملموس، دست برداشتن از بشار اسد است. اظهارات یکی از کارشناسان سیاست منطقهیی رژیم به نام حسن احمدیان در تلویزیون الجزیره (12آبان) شایان توجه است: «در ایران هیچیک از مسؤلان نمیگویند اسد خط قرمز است… هیچ مقام ایرانی وجود ندارد که بگوید اسد خط قرمز است… به نظر من این موضوع یک موضوع ایرانی نیست».
این تنها نظر یک کارشناس و تحلیلگر نیست. لااقل نظر بخشی از رژیم است؛ چیزی که جعفری سرکرده سپاه پاسداران را وادار کرده به صحنه بیاید و هشدار دهد: «برخی متوجه نیستند و میگویند حالا بشار نباشد یک نفر دیگر!… بعد از او کسی را در آنجا سراغ نداریم». البته جعفری خود با ناامیدی اضافه میکند: «رفیق شمالیمان که الآن به سوریه آمده و کمک نظامی میکند، بهدنبال منافع خودش است و ممکن است مثل ما دنبال ماندن اسد نباشد» (تسنیم ـ 940811).
جعفری خوب میداند که بدون بشار اسد، رژیم و ارتش او، حتی یک روز هم دوام نمیآورد؛ از همین رو، حفظ اسد برای رژیم خط قرمز شده بود. اما واقعیت این است که حفظ اسد یا دست برداشتن از او برای رژیم دیگر یک انتخاب نیست، اجبار است و به رژیم تحمیل شده است. چون در جبهه نجات اسد، عنصر تعیینکننده دیگر روسیه است و اگر کنار بکشد و بمبارانهایش را قطع کند و بهلحاظ سیاسی هم پای ترتیبات کنار گذاشتن اسد برود، دیگر کار اسد را بایستی تمام شده محسوب کرد. چرا که تازه در شرایطی که بمبارانهای روسیه با شدت ادامه دارد، رزمندگان ارتش آزاد و اپوزیسیون سوری پس از دفع حملات پاسداران رژیم و ارتش اسد و وارد آوردن تلفات سنگین، از حالت تدافع خارج شده و تهاجمات و پیشرویهای خود را در همان مواضعی که رژیم و اسد میخواستند تسخیر کنند، آغاز کردهاند. بنابراین هر روز تأخیر رژیم در پذیرش این واقعیت ناگزیر و تعلل در پیوستن به قطاری که راه افتاده، تنها آمار تلفات و جنازههایش را که جریانوار از سوریه به ایران روان است بالا میبرد.
عواقب فرو ریختن این ستون و «عمق استراتژیک» برای رژیم، سخت هولناک است؛ چرا که تأثیرات زهر شکست در سوریه، بسیار سریعتر از زهر هستهیی، ابتدا بر روی نیروی نگهدارندهٴ اصلی رژیم، یعنی سپاه پاسداران ظاهر خواهد شد و تمام توش و توانش را خواهد گرفت و سپس پیامدهای آن بهطور زنجیرهیی سراسر اعضا و جوارح رژیم را در هم خواهد پیچید.