خامنهای ولیفقیه ارتجاع در سخنرانی روز 13آبان خود، به اهانت به دکتر محمد مصدق، پیشوای فقید نهضت ضداستعماری مردم ایران پرداخت و ضمن «سادهاندیش» خواندن دکتر مصدق، در یک جعل تاریخی آشکار مدعی شد که ملی شدن صنعت نفت بهخاطر تلاشها و کمکهای آخوند خائن و مرتجعی چون کاشانی بوده است. خامنهای گفت: ”حادثه از این قرار بود که دولت مصدق که نفت را از چنگ انگلیسیها خارج کرد، منبع ثروت کشور را از دست انگلیسیها به کمک افرادی که بودند، مرحوم آیتالله کاشانی و دیگران، توانست خارج کند، یک اشتباه تاریخی انجام داد و آن تکیه به آمریکا بود. در مقابل دشمنی انگلیسها فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصه بینالمللی داشته باشد، این پشتیبان از نظر او، اون روز آمریکا بود. به آمریکاییها اعتماد کرد. امید او به آمریکاییها بود. از این خوشبینی و سادهاندیشی آمریکاییها استفاده کردند 28مرداد را به راه انداختند “.
عقده گشایی علی خامنهای در مورد مصدق بزرگ از جانب ولیفقیه رژیمی صورت میگیرد که در همین ایام برای حفظ نظام ننگینش به خفت بارترین صورت دست به دامن قدرتهای بزرگ از غرب و شرق عالم شده است. از یک سو در حضیض شکست و حقارت در زمینه اتمی به خواست قدرتهای غربی در این زمینه تن داده و به قول خودشان با زانوهای خونین به پای میز مذاکره اتمی و قبول «برجام» رفته است. از سوی دیگر برای جلوگیری از شکست خفت بارش در سوریه، با انواع باج دادنها از کیسه ملت ایران از روسیه خواسته است که به بمباران مواضع رزمندگان آزادی سوریه بپردازد.
ادعای علی خامنهای در مورد دکتر مصدق یک عقده گشایی ازنوع عقده گشاییهای کاشانی و خمینی علیه پیشوای فقید نهضت مردم ایران و ضمنا وراونه جلوه دادن احمقانه یک رخداد بزرگ و بیمانند در تاریخ ملت ایران است. البته ولیفقیه ارتجاع و امام دجالش حقیرتر از آن هستند که بتوانند بر این صفحه درخشان تاریخ مردم ایران که با نام دکتر مصدق مزین شده است کمترین خدشهیی وارد کنند.
بهخاطر خوشبینی و سادهاندیشی مصدق نبود که آمریکاییها توانستند کودتای 28مرداد را انجام دهند. بلکه زمینهساز کودتای 28مرداد اسلاف خمینی و خامنهای یعنی آخوندهایی نظیر کاشانی و بهبهانی بودند که با همدستی فاسدترین عناصر از دربار شاه و به خیابان ریختن چماقداران مزدور، یعنی اجداد بسیجیان کنونی رژیم، آن توطئه ننگین را عملی کردند. خمینی نیز بعداً از اینکه مصدق از آمریکاییها سیلی خورد ابراز شادمانی کرد و کاشانی نیز اشکارا خواستار اعدام دکتر مصدق گردید.
در مورد عظمت دکتر محمد مصدق و شاهکار سیاسی او همین بس که با پیشگرفتن سیاست موازنه منفی دست رد بر سینه طعمکاران برآب و خاک ایران از نوع غربی و شرقی آن زد و راه مبارزه برای آزادی و استقلال را نه فقط به ملت ایران، بلکه به تمام خلقهای استعار زده منطقه نشان داد.
اما درست برعکس سیاستهای دکتر مصدق، خمینی دجال وقتی به قدرت رسید در حالی که شعارهای توخالی بهاصطلاح ”ضد استکباری میداد“ همزمان کیت وکلت اهدایی دولت آمریکا و سلاحهای روسی را دریافت میکرد و از امدادهای غیبی و علنی هم غرب و هم شرق برخوردار بود. ورثه پیشانی سیاه او نیز هم همین سیاست خائنانه را ادامه دادهاند.
نظام آخوندی و در رأس آن خلیفه ارتجاع نمیتواند سیمای درخشان نهضت ضداستعماری مردم ایران را با زنگا ردروغ، تزویر و جعل لکهدار کند.
مصدق بزرگ درنزد ملت ایران از آنچنان جایگاه تاریخی ومردمی برخوردار است که شیخک دجال وبی مقداری به نام علی خامنهای حقیرتر از آن است که بتواند این جایگاه رفیع را با لجنپراکنیهای صدبار تکرار قرقره شده آخوندی خدشهدار کند.
بهرغم ادعای واهی و کذب خلیفه ارتجاع، مصدق کسی بود که نه تنها اهل سازش وتسلیم نبود بلکه در چند جبهه یعنی در برابر استعمار انگلیس، سلطه روس و توطئه چینیهای دربار و آخوندهایی نظیر کاشانی و بهبانی ایستاد و بر سر اصول پایداری کرد.
مصدق قهرمانی بود که به گفته خودش پنجه در پنجه مهیبترین قدرتهای استعماری جهان خود انداخت و توانست آنها را در برابر خواست ملت ایران برای آزادی و استقلال به زانو در آورد. هم او بود که توانست حق مشروع حاکمیت مردم ایران را در دادگاه لاهه در برابر استعمار پیر به کرسی بنشاند.
برخلاف آخوندهایی نظیر کاشانی، بهبهانی و خمینی که نام آنان مورد نفرت مردم ایران است، نام مصدق بزرگ بیانگر عزت و شرف ایران و ایرانی است و درس بزرگ مصدق به رهروان واقعیش ایستادگی بر سراصول و منافع ملی و باج ندادن به شغالان عمامه بهسر داخلی و جهان خوران بینالمللی است.
آری مصدق بزگ آموزگار نسلی است که هماکنون عزت و افتخار خود را را در رزم بیامان با آخوندهای خمینی صفت و حامیان آنها میداند و بر این عهد استوار است که در برابر هیچ قدرتی سرخم نکند و نظام ولایت را به گور بسپارد.
عقده گشایی علی خامنهای در مورد مصدق بزرگ از جانب ولیفقیه رژیمی صورت میگیرد که در همین ایام برای حفظ نظام ننگینش به خفت بارترین صورت دست به دامن قدرتهای بزرگ از غرب و شرق عالم شده است. از یک سو در حضیض شکست و حقارت در زمینه اتمی به خواست قدرتهای غربی در این زمینه تن داده و به قول خودشان با زانوهای خونین به پای میز مذاکره اتمی و قبول «برجام» رفته است. از سوی دیگر برای جلوگیری از شکست خفت بارش در سوریه، با انواع باج دادنها از کیسه ملت ایران از روسیه خواسته است که به بمباران مواضع رزمندگان آزادی سوریه بپردازد.
ادعای علی خامنهای در مورد دکتر مصدق یک عقده گشایی ازنوع عقده گشاییهای کاشانی و خمینی علیه پیشوای فقید نهضت مردم ایران و ضمنا وراونه جلوه دادن احمقانه یک رخداد بزرگ و بیمانند در تاریخ ملت ایران است. البته ولیفقیه ارتجاع و امام دجالش حقیرتر از آن هستند که بتوانند بر این صفحه درخشان تاریخ مردم ایران که با نام دکتر مصدق مزین شده است کمترین خدشهیی وارد کنند.
بهخاطر خوشبینی و سادهاندیشی مصدق نبود که آمریکاییها توانستند کودتای 28مرداد را انجام دهند. بلکه زمینهساز کودتای 28مرداد اسلاف خمینی و خامنهای یعنی آخوندهایی نظیر کاشانی و بهبهانی بودند که با همدستی فاسدترین عناصر از دربار شاه و به خیابان ریختن چماقداران مزدور، یعنی اجداد بسیجیان کنونی رژیم، آن توطئه ننگین را عملی کردند. خمینی نیز بعداً از اینکه مصدق از آمریکاییها سیلی خورد ابراز شادمانی کرد و کاشانی نیز اشکارا خواستار اعدام دکتر مصدق گردید.
در مورد عظمت دکتر محمد مصدق و شاهکار سیاسی او همین بس که با پیشگرفتن سیاست موازنه منفی دست رد بر سینه طعمکاران برآب و خاک ایران از نوع غربی و شرقی آن زد و راه مبارزه برای آزادی و استقلال را نه فقط به ملت ایران، بلکه به تمام خلقهای استعار زده منطقه نشان داد.
اما درست برعکس سیاستهای دکتر مصدق، خمینی دجال وقتی به قدرت رسید در حالی که شعارهای توخالی بهاصطلاح ”ضد استکباری میداد“ همزمان کیت وکلت اهدایی دولت آمریکا و سلاحهای روسی را دریافت میکرد و از امدادهای غیبی و علنی هم غرب و هم شرق برخوردار بود. ورثه پیشانی سیاه او نیز هم همین سیاست خائنانه را ادامه دادهاند.
نظام آخوندی و در رأس آن خلیفه ارتجاع نمیتواند سیمای درخشان نهضت ضداستعماری مردم ایران را با زنگا ردروغ، تزویر و جعل لکهدار کند.
مصدق بزرگ درنزد ملت ایران از آنچنان جایگاه تاریخی ومردمی برخوردار است که شیخک دجال وبی مقداری به نام علی خامنهای حقیرتر از آن است که بتواند این جایگاه رفیع را با لجنپراکنیهای صدبار تکرار قرقره شده آخوندی خدشهدار کند.
بهرغم ادعای واهی و کذب خلیفه ارتجاع، مصدق کسی بود که نه تنها اهل سازش وتسلیم نبود بلکه در چند جبهه یعنی در برابر استعمار انگلیس، سلطه روس و توطئه چینیهای دربار و آخوندهایی نظیر کاشانی و بهبانی ایستاد و بر سر اصول پایداری کرد.
مصدق قهرمانی بود که به گفته خودش پنجه در پنجه مهیبترین قدرتهای استعماری جهان خود انداخت و توانست آنها را در برابر خواست ملت ایران برای آزادی و استقلال به زانو در آورد. هم او بود که توانست حق مشروع حاکمیت مردم ایران را در دادگاه لاهه در برابر استعمار پیر به کرسی بنشاند.
برخلاف آخوندهایی نظیر کاشانی، بهبهانی و خمینی که نام آنان مورد نفرت مردم ایران است، نام مصدق بزرگ بیانگر عزت و شرف ایران و ایرانی است و درس بزرگ مصدق به رهروان واقعیش ایستادگی بر سراصول و منافع ملی و باج ندادن به شغالان عمامه بهسر داخلی و جهان خوران بینالمللی است.
آری مصدق بزگ آموزگار نسلی است که هماکنون عزت و افتخار خود را را در رزم بیامان با آخوندهای خمینی صفت و حامیان آنها میداند و بر این عهد استوار است که در برابر هیچ قدرتی سرخم نکند و نظام ولایت را به گور بسپارد.