در تداوم جدال دلواپسان با دولت آخوند روحانی بر سر”دست دادن اتفاقی ظریف و باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا“!، رسانهها و مهرههای دلواپس باند خامنه ای دولت روحانی و وزیرخارجه او را زیر ضرب گرفته و رگباری از القاب و عناوین را نثار این باند و جواد ظریف کردهاند.
جدال بر سر این موضوع در شرایطی است که اگر چه بهلحاظ عملی برجام در مراحل اولیه اجرا است، و به قول شمخانی موضوعی مربوط به گذشته است، اما بهلحاظ قانونی جنگ باندها بر سر آن تعیینتکلیف نشده است.
بنابراین اضافه بر جدال بر سر برجام موضوع دست دادن ظریف با اوباما نیز زمینه جدیدی شده است که دلواپسان جنگ با باند مقابل را شعله ورکنند.
تیتر تعدادی از رسانههای هر دوباند رژیم در مورد ”دیدار اتفاقی“ چنین است:
آرمان: موج جدید دلواپسی کلید خورد- جنجال دست ظریف - بیرانوند: ظریف غلط زیادی کرده است! - ابوترابی: شأن وزیر خارجه را حفظ کنید- دفاع مطهری: با شعار و فریاد راه نفوذ بسته نمیشود.
اعتماد: من و اوباما نامه مینویسیم، گاهی ایشان و گاهی من
شرق: اژهای: جاسوس تنها کسی که دستمزد بگیردشمن باشد نیست
شرق: حمله چند نماینده به ظریف با واکنش ابوترابی روبهرو شد
قانون: توهین علنی به وزیر در صحن
کارون: جنجال دلواپسان بر سر یک دست دادن
ایران: ابوترابی به مخالفان: غیرت دینی ظریف کمتر از ما نیست
آفتاب یزد: اعتراض خشن به ظریف
ابتکار: توهین به وزیر امور خارجه به بهانه یک اتفاق؛ حمله به دستهای دیپلوماتیک!
حمایت: هشدار معاون اول قوه قضاییه؛ فراهم کردن زمینه حضور دشمن نوعی جاسوسی است
حمایت: در اعتراض به دست دادن ظریف با اوباما نمایندگان ملت شعار مرگ بر آمریکا سر دادند
رسالت: فیروز آبادی: آمریکا دنبال آبیاری نهالش در ایران است
روزان: فحاشی به دیپلوماسی مصافحه
دلواپسان در حملاتشان به ظریف او را متهم به تخطی از اختیاراتش و مستحق مجازات میدانند، و به گفته بعضی از آنها باید ”بهحال شیفتگان رابطه با آمریکا تأسف خورد و در برابر سادهلوحی یا خبث باطن آنها هوشیار بود. “
آخوند اژهای سخنگوی قوه قضاییه رژیم در واکنش به دست دادن ظریف با اوباما به باند رفسنجانی- روحانی میتازد. زیرا از نظر او این باند تلاش میکند گفتمان ”سازشکارانه“ را جایگزین گفتمان ” انقلابی“ کرده، و به این وسیله زمینه جاسوسی را فراهم میکنند: ”ما جاسوسی دیگری هم داریم که امروز باید مراقب آن باشیم جاسوس دوم کسی است که به ظاهر مواجب بگیر، مستمریبگیر و دریافت کننده حقوق ماهیانه یا فصلی از دشمن نیست. او زمینه و بستر را برای حضور دشمن فراهم میکند. این افراد دشمنی دشمن را کمرنگ میکنند مثلاً میگویند شیطان بزرگ دیگر وجود ندارد و آمریکا سر عقل آمده است. آمریکا دیگر شیطان نیست و آمریکا آنگونه که ما فکر میکردیم با اسلام و انقلاب و نظام دشمنی ندارد. میگویند چرا اجازه نمیدهید با دشمن دست دوستی داده شود؟ چه ایرادی دارد که با اوباما دست داده شود؟ چه اشکالی دارد که انسان با آنها بنشیند گپی بزند و هم پیاله شود“.
حرف دلوپسان با باند رفسنجانی- روحانی این است که این باند در جریان مذاکرات اتمی خط قرمزهای زیادی از نظام را رد کرده است و اقدام ظریف آخرین خط قرمزی است که رد میشود.
خط قرمز خامنهای این بود که هیچ مذاکره و مراودهای با آمریکا غیر از مورد مذاکرات هستهیی انجام نگیرد، اکنون ظریف این خط قرمز را رد کرده است و بهزعم دلواپسان باب مرادوه را گشوده است.
در این رابطه یکی از روزنامههای دلواپسان مینویسد: ”باچکش هم نمیشود در مغز ما فرو کرد که اینها همه اتفاقی است. شرمنده که نمیتوانیم مثل بعضی خوشخیال باشیم و برای خودمان داستان تعریف کنیم که «آقای ظریف همینطور در حال قدم زدن بود که یک دفعه سر بلند کرد و دید جان کری و اوباما روبهرویش هستند، هول شد و دست داد» (سیاست روز 9مهر94)
نویسنده مقاله سیاست روز دلنگران است ”راستی اگر مثلاً نخستوزیر رژیم صهیونیستی هم کنار اوباما ایستاده بود چه باید میکردیم؟“ !.
در پس پرده جاروجنجال دلواپسان در مورد دست دادن ”اتفاقی“ ظریف با اوباما، یک چیز بیشتر نهفته نیست و آن هم جنگ بر سر هژمونی است، وگرنه باب مذاکره با آمریکا پیش از دولت آخوند حسن روحانی به اذن ولیفقیه ارتجاع در موارد متعددی گشوده بود.
در جریان مذاکرات اتمی با آمریکا نیز بارها تأکید شده است که خامنهای شخصاً مذاکرات را هدایت کرده و به عبارتی مذاکرات تحت نظر و هژمونی او انجام گرفته است.
بنابراین تمامی حرف این است که چرا بدون اذن خامنهای مرز سرخ رد شده است و بقیه حرفها بهانه جویی بیش نیست، و این این تک و پاتک ها تماماً در راستای جنگ بر سر هژمونی است، که در این صحنه باند خامنهای ”دست دادن اتفاقی “ را دست آویزی برای عقب راندن باند مقابل برای دست بالا داشتن در نمایش انتخابات آتی خبرگان و مجلس رژیم قرار داده است. والا کیست که نداند این رژیم آنجا که ”حفظ نظام “و منافعش اقتضا میکند هر مرز سرخی برایش سبز سبز میشود. داستان کیک وکلت و مک فارلن و معاملات با آمریکا و یا دیدار با آدمیرال اسرائیلی در تهران و معامله سلاح با اسرائیل آن هم در زمان خود خمینی از این جنس است.
جدال بر سر این موضوع در شرایطی است که اگر چه بهلحاظ عملی برجام در مراحل اولیه اجرا است، و به قول شمخانی موضوعی مربوط به گذشته است، اما بهلحاظ قانونی جنگ باندها بر سر آن تعیینتکلیف نشده است.
بنابراین اضافه بر جدال بر سر برجام موضوع دست دادن ظریف با اوباما نیز زمینه جدیدی شده است که دلواپسان جنگ با باند مقابل را شعله ورکنند.
تیتر تعدادی از رسانههای هر دوباند رژیم در مورد ”دیدار اتفاقی“ چنین است:
آرمان: موج جدید دلواپسی کلید خورد- جنجال دست ظریف - بیرانوند: ظریف غلط زیادی کرده است! - ابوترابی: شأن وزیر خارجه را حفظ کنید- دفاع مطهری: با شعار و فریاد راه نفوذ بسته نمیشود.
اعتماد: من و اوباما نامه مینویسیم، گاهی ایشان و گاهی من
شرق: اژهای: جاسوس تنها کسی که دستمزد بگیردشمن باشد نیست
شرق: حمله چند نماینده به ظریف با واکنش ابوترابی روبهرو شد
قانون: توهین علنی به وزیر در صحن
کارون: جنجال دلواپسان بر سر یک دست دادن
ایران: ابوترابی به مخالفان: غیرت دینی ظریف کمتر از ما نیست
آفتاب یزد: اعتراض خشن به ظریف
ابتکار: توهین به وزیر امور خارجه به بهانه یک اتفاق؛ حمله به دستهای دیپلوماتیک!
حمایت: هشدار معاون اول قوه قضاییه؛ فراهم کردن زمینه حضور دشمن نوعی جاسوسی است
حمایت: در اعتراض به دست دادن ظریف با اوباما نمایندگان ملت شعار مرگ بر آمریکا سر دادند
رسالت: فیروز آبادی: آمریکا دنبال آبیاری نهالش در ایران است
روزان: فحاشی به دیپلوماسی مصافحه
دلواپسان در حملاتشان به ظریف او را متهم به تخطی از اختیاراتش و مستحق مجازات میدانند، و به گفته بعضی از آنها باید ”بهحال شیفتگان رابطه با آمریکا تأسف خورد و در برابر سادهلوحی یا خبث باطن آنها هوشیار بود. “
آخوند اژهای سخنگوی قوه قضاییه رژیم در واکنش به دست دادن ظریف با اوباما به باند رفسنجانی- روحانی میتازد. زیرا از نظر او این باند تلاش میکند گفتمان ”سازشکارانه“ را جایگزین گفتمان ” انقلابی“ کرده، و به این وسیله زمینه جاسوسی را فراهم میکنند: ”ما جاسوسی دیگری هم داریم که امروز باید مراقب آن باشیم جاسوس دوم کسی است که به ظاهر مواجب بگیر، مستمریبگیر و دریافت کننده حقوق ماهیانه یا فصلی از دشمن نیست. او زمینه و بستر را برای حضور دشمن فراهم میکند. این افراد دشمنی دشمن را کمرنگ میکنند مثلاً میگویند شیطان بزرگ دیگر وجود ندارد و آمریکا سر عقل آمده است. آمریکا دیگر شیطان نیست و آمریکا آنگونه که ما فکر میکردیم با اسلام و انقلاب و نظام دشمنی ندارد. میگویند چرا اجازه نمیدهید با دشمن دست دوستی داده شود؟ چه ایرادی دارد که با اوباما دست داده شود؟ چه اشکالی دارد که انسان با آنها بنشیند گپی بزند و هم پیاله شود“.
حرف دلوپسان با باند رفسنجانی- روحانی این است که این باند در جریان مذاکرات اتمی خط قرمزهای زیادی از نظام را رد کرده است و اقدام ظریف آخرین خط قرمزی است که رد میشود.
خط قرمز خامنهای این بود که هیچ مذاکره و مراودهای با آمریکا غیر از مورد مذاکرات هستهیی انجام نگیرد، اکنون ظریف این خط قرمز را رد کرده است و بهزعم دلواپسان باب مرادوه را گشوده است.
در این رابطه یکی از روزنامههای دلواپسان مینویسد: ”باچکش هم نمیشود در مغز ما فرو کرد که اینها همه اتفاقی است. شرمنده که نمیتوانیم مثل بعضی خوشخیال باشیم و برای خودمان داستان تعریف کنیم که «آقای ظریف همینطور در حال قدم زدن بود که یک دفعه سر بلند کرد و دید جان کری و اوباما روبهرویش هستند، هول شد و دست داد» (سیاست روز 9مهر94)
نویسنده مقاله سیاست روز دلنگران است ”راستی اگر مثلاً نخستوزیر رژیم صهیونیستی هم کنار اوباما ایستاده بود چه باید میکردیم؟“ !.
در پس پرده جاروجنجال دلواپسان در مورد دست دادن ”اتفاقی“ ظریف با اوباما، یک چیز بیشتر نهفته نیست و آن هم جنگ بر سر هژمونی است، وگرنه باب مذاکره با آمریکا پیش از دولت آخوند حسن روحانی به اذن ولیفقیه ارتجاع در موارد متعددی گشوده بود.
در جریان مذاکرات اتمی با آمریکا نیز بارها تأکید شده است که خامنهای شخصاً مذاکرات را هدایت کرده و به عبارتی مذاکرات تحت نظر و هژمونی او انجام گرفته است.
بنابراین تمامی حرف این است که چرا بدون اذن خامنهای مرز سرخ رد شده است و بقیه حرفها بهانه جویی بیش نیست، و این این تک و پاتک ها تماماً در راستای جنگ بر سر هژمونی است، که در این صحنه باند خامنهای ”دست دادن اتفاقی “ را دست آویزی برای عقب راندن باند مقابل برای دست بالا داشتن در نمایش انتخابات آتی خبرگان و مجلس رژیم قرار داده است. والا کیست که نداند این رژیم آنجا که ”حفظ نظام “و منافعش اقتضا میکند هر مرز سرخی برایش سبز سبز میشود. داستان کیک وکلت و مک فارلن و معاملات با آمریکا و یا دیدار با آدمیرال اسرائیلی در تهران و معامله سلاح با اسرائیل آن هم در زمان خود خمینی از این جنس است.