علی خامنهای، ولیفقیه ارتجاع روز دوشنبهٴ گذشته، اعضای جدید شورای عالی مجازی را که خودش دو روز پیش منصوب کرده بود، فراخواند و به آنها دستور داد «بدون از دست دادن زمان به سمت خروج از حالت انفعال در عرصه فضای مجازی و حضور فعال و تاثیرگذار حرکت کنند». (تلویزیون رژیم 16 شهريور).
روشن است که منظور وی جز اعمال کنترل و سرکوب در فضای مجازی نیست؛ اگرچه طبق معمول، خلیفهٴ ارتجاع این کنترل امنیتی را در لفافهٴ دجالگرانهٴ «حفظ حریم امنیت فکری و اخلاقی جامعه» پیچید، اما ماهیت سرکوبگرانهٴ آن بر کسی پوشیده نیست؛ بهخصوص که در پی او و در همان جلسه، سردژخیم قوه قضاییه آخوند صادق لاریجانی «نکاتی در خصوص الزامات و اقتضائات فضای مجازی بیان کرد» (همانجا).
در اظهارات خامنهای، وحشت وی از شرایط جوشان و پرتپش کنونی و عقبافتادگی رژیم از این شرایط، بهخصوص در فضای مجازی بسیار چشمگیر است. کمااین که همزمان بااظهارات خامنهای، رئیس پلیس تهران بزرگ از بستن و پلمب 272کافینت خبر داد (روزنامه حکومتی حمایت ـ 16 شهريور 94) و در همین حال تلویزیون رژیم مرتب با به صحنه آوردن عوامل کنترل و سانسور فضای مجازی، کاربران اینترنتی را مورد ارعاب و تهدید قرار میدهد، از جمله صبح روز دوشنبه (16 شهريور) معاون پلیس فتا به تلویزیون آمد تا با قدرتنمایی پوشالی چنین وانمود کند که گویا پلیس فتا بسیار قوی است و میتواند به قول معروف مو را از ماست بکشد و با همکاری انترپل و سایر سازمانهای بینالمللی متخلفان را حتی در خارج کشور نیز شناسایی کند. اما واقعیت این است که رژیم نتوانسته با این تهدیدها و با بهکار گرفتن ترفندهای مختلف از راهاندازی چیز مسخرهیی تحت عنوان «اینترنت ملی!» و فیلتر کردن شبکههای اجتماعی و محدود کردن پهنای باند و گرانی سرسامآور هزینههای استفاده از اینترنت، مردم و بهخصوص جوانان را از فضای مجازی خارج قطع کند؛ جوانان مبتکر و خلاق ایرانی، به سرعت راههای دور زدن و سوراخ کردن دیوار سانسور رژیم را پیدا میکنند و کاری را که میخواهند انجام میدهند. این دلیل وحشتزدگی خلیفهٴ ارتجاع و سرکردگان قوای سرکوبگر اوست. این وحشت البته کاملاً قابل فهم است. سرنوشت دیکتاتوریهای منطقه و بهخصوص تجربه قیام 88، نقش تعیین کننده شبکههای اجتماعی را بهعنوان یک اهرم قدرتمند اجتماعی و درهم شکننده اهرم دیکتاتوری هر چه بارزتر کرده است. اهرم اصلی دیکتاتور چیست؟ در وهلهٴ اول سانسور و بیخبر نگهداشتن مردم و در وهلهٴ بعد جلوگیری از به هم پیوستن و سازمانیابی اقشار مختلف مردم است؛ انقلابی که در عصر ما در زمینه ارتباطات صورت گرفته، از گسترش رسانههای ماهوارهیی تا عالمگیر شدن فضای سایبری، بهشدت این دو حربهٴ دیکتاتوری را کند کرده است. مردم از طریق شبکههای اجتماعی، هم میتوانند از واقعیتها اطلاع و آگاهی یابند و هم میتوانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند و حرکتهای اعتراضیشان را سازمان دهند.
بهعنوان نمونه میبینیم که یک کمپین و کارزار اعتراضی صنفی در مورد تحریم خرید خودروهای مونتاژ داخل چطور تعادل این رژیم متزلزل و فرتوت را به هم زده است؛ تا آنجا که تلویزیون رژیم (14 شهريور 94) آن را بهعنوان «تندباد شبکههای اجتماعی که (رژیم را) درنوردیده و… به ورطهٴ خطرناکی کشانده» توصیف میکند؛ چرا که رژیم وحشت دارد که این کارزار بر سر یک موضوع صنفی میتواند به سرعت، الگویی برای یک حرکت و کارزار سیاسی شود.
اما در همین حال شاهد اقدامات و موضعگیریهای ضد و نقیض رژیم آخوندی در قبال موارد اجتماعی هستیم. بهعنوان نمونه، در حالی که از یک سو شاهد تشدید سختگیریهای رژیم و نیروهای سرکوبگر آن در رابطه با مواردی مانند برخورد با بهاصطلاح «بدحجابی» یا جمعآوری آنتنهای ماهوارهیی و جلوگیری از کنسرتها و غیره هستیم؛ آخوند علوی وزیر اطلاعات دولت روحانی در «همایش مدیران و رؤسای مراکز حراست» به آنان توصیه کرد که «برخورد نرم (با خاطیان) را در مرحله اول مقدم بر برخورد سخت» قرار دهند (تابناک 14 شهريور 94). یا در مواردی شاهد عقبنشینی رژیم در برابر اعتراضات اقشار مختلف مانند تحصن اعتراضی معلمان پیش دبستانی و امثالهم هستیم. این موارد ضد و نقیض را چگونه باید تعبیر کرد؟
نخست باید دانست که هر عقبنشینی یک نظام دیکتاتوری در برابر حرکت و خواست مردم، بیتردید از سر اجبار و تحمیلی است که میتواند دلایل مختلف داشته باشد، اما بههر حال ناشی از ترس یا ناشی از ضعف است؛ مصداقهای آن این روزها زیاد است، ولی برای کوتاه کردن سخن کافی است به جملهیی از گزارش مرکز پژوهشهای مجلس رژیم درباره طرح سرکوبگرانهٴ عفاف و حجاب توجه کنیم. در این گزارش، نسبت به: «بیتوجهی طرح به ضرورت و لزوم ایجاد مطالبه عمومی و وفاق جمعی در برخورد با بدحجابی، افزایش امکان گسست بین نظام و مردم» هشدار داده شده است. همین گزار ش با اشاره به شکست اقدامات نیروی انتظامی در جمعآوری آنتنهای ماهوارهیی و تأکید بر اینکه آمار استفاده از آن در تهران به اعتراف وزیر ارشاد رژیم 71درصد است، سؤال شده: «آیا این برخورد، به گسترش مقاومت مردمی منجر نخواهد شد؟».
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ذات و ماهیت فاشیسم مذهبی حاکم، ملازم با سرکوب و اختناق است، اما در مواردی عقبنشینی یا تحمل، به رژیم تحمیل میشود، اما از آنجا که رژیم میداند هر عقبنشینی برایش مانند زهر است و طلسم اختناق را که شیشهٴ عمرش میباشد، دچار فرسایش میکند، اگر در جایی ناچار از عقبنشینی شود، میکوشد در جای دیگر با یک اقدام سرکوبگرانه، آثار آن را خنثی کند؛ مثلاً تاوان عقبنشینی در زمینه اجتماعی را از زندانیان بیپناه و با اعدام آنان میگیرد. چرا که پس از زهرخوران فضا کاملاً مستعد است، از یک طرف شکافهایی که در رژیم باز شده و روز به روز هم عمیقتر میشود، مردم را برمیانگیزد و برای احقاق حقوقشان به صحنه میکشاند و از طرف دیگر دست رژیم به علت شکافهای داخلی و بهدلیل فضای انفجاری جامعه در سرکوب بستهتر است، زیرا از آن بیم دارد که هر برخوردی بهمثابه جرقه، آتش قیام را شعلهور سازد. اما وقتی آن توفان زیر و رو کننده فرا رسد، در چشم بههمزدنی بساط این اقدامات و تلاشهای مذبوحانه را درهم میپیچد.
در اظهارات خامنهای، وحشت وی از شرایط جوشان و پرتپش کنونی و عقبافتادگی رژیم از این شرایط، بهخصوص در فضای مجازی بسیار چشمگیر است. کمااین که همزمان بااظهارات خامنهای، رئیس پلیس تهران بزرگ از بستن و پلمب 272کافینت خبر داد (روزنامه حکومتی حمایت ـ 16 شهريور 94) و در همین حال تلویزیون رژیم مرتب با به صحنه آوردن عوامل کنترل و سانسور فضای مجازی، کاربران اینترنتی را مورد ارعاب و تهدید قرار میدهد، از جمله صبح روز دوشنبه (16 شهريور) معاون پلیس فتا به تلویزیون آمد تا با قدرتنمایی پوشالی چنین وانمود کند که گویا پلیس فتا بسیار قوی است و میتواند به قول معروف مو را از ماست بکشد و با همکاری انترپل و سایر سازمانهای بینالمللی متخلفان را حتی در خارج کشور نیز شناسایی کند. اما واقعیت این است که رژیم نتوانسته با این تهدیدها و با بهکار گرفتن ترفندهای مختلف از راهاندازی چیز مسخرهیی تحت عنوان «اینترنت ملی!» و فیلتر کردن شبکههای اجتماعی و محدود کردن پهنای باند و گرانی سرسامآور هزینههای استفاده از اینترنت، مردم و بهخصوص جوانان را از فضای مجازی خارج قطع کند؛ جوانان مبتکر و خلاق ایرانی، به سرعت راههای دور زدن و سوراخ کردن دیوار سانسور رژیم را پیدا میکنند و کاری را که میخواهند انجام میدهند. این دلیل وحشتزدگی خلیفهٴ ارتجاع و سرکردگان قوای سرکوبگر اوست. این وحشت البته کاملاً قابل فهم است. سرنوشت دیکتاتوریهای منطقه و بهخصوص تجربه قیام 88، نقش تعیین کننده شبکههای اجتماعی را بهعنوان یک اهرم قدرتمند اجتماعی و درهم شکننده اهرم دیکتاتوری هر چه بارزتر کرده است. اهرم اصلی دیکتاتور چیست؟ در وهلهٴ اول سانسور و بیخبر نگهداشتن مردم و در وهلهٴ بعد جلوگیری از به هم پیوستن و سازمانیابی اقشار مختلف مردم است؛ انقلابی که در عصر ما در زمینه ارتباطات صورت گرفته، از گسترش رسانههای ماهوارهیی تا عالمگیر شدن فضای سایبری، بهشدت این دو حربهٴ دیکتاتوری را کند کرده است. مردم از طریق شبکههای اجتماعی، هم میتوانند از واقعیتها اطلاع و آگاهی یابند و هم میتوانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند و حرکتهای اعتراضیشان را سازمان دهند.
بهعنوان نمونه میبینیم که یک کمپین و کارزار اعتراضی صنفی در مورد تحریم خرید خودروهای مونتاژ داخل چطور تعادل این رژیم متزلزل و فرتوت را به هم زده است؛ تا آنجا که تلویزیون رژیم (14 شهريور 94) آن را بهعنوان «تندباد شبکههای اجتماعی که (رژیم را) درنوردیده و… به ورطهٴ خطرناکی کشانده» توصیف میکند؛ چرا که رژیم وحشت دارد که این کارزار بر سر یک موضوع صنفی میتواند به سرعت، الگویی برای یک حرکت و کارزار سیاسی شود.
اما در همین حال شاهد اقدامات و موضعگیریهای ضد و نقیض رژیم آخوندی در قبال موارد اجتماعی هستیم. بهعنوان نمونه، در حالی که از یک سو شاهد تشدید سختگیریهای رژیم و نیروهای سرکوبگر آن در رابطه با مواردی مانند برخورد با بهاصطلاح «بدحجابی» یا جمعآوری آنتنهای ماهوارهیی و جلوگیری از کنسرتها و غیره هستیم؛ آخوند علوی وزیر اطلاعات دولت روحانی در «همایش مدیران و رؤسای مراکز حراست» به آنان توصیه کرد که «برخورد نرم (با خاطیان) را در مرحله اول مقدم بر برخورد سخت» قرار دهند (تابناک 14 شهريور 94). یا در مواردی شاهد عقبنشینی رژیم در برابر اعتراضات اقشار مختلف مانند تحصن اعتراضی معلمان پیش دبستانی و امثالهم هستیم. این موارد ضد و نقیض را چگونه باید تعبیر کرد؟
نخست باید دانست که هر عقبنشینی یک نظام دیکتاتوری در برابر حرکت و خواست مردم، بیتردید از سر اجبار و تحمیلی است که میتواند دلایل مختلف داشته باشد، اما بههر حال ناشی از ترس یا ناشی از ضعف است؛ مصداقهای آن این روزها زیاد است، ولی برای کوتاه کردن سخن کافی است به جملهیی از گزارش مرکز پژوهشهای مجلس رژیم درباره طرح سرکوبگرانهٴ عفاف و حجاب توجه کنیم. در این گزارش، نسبت به: «بیتوجهی طرح به ضرورت و لزوم ایجاد مطالبه عمومی و وفاق جمعی در برخورد با بدحجابی، افزایش امکان گسست بین نظام و مردم» هشدار داده شده است. همین گزار ش با اشاره به شکست اقدامات نیروی انتظامی در جمعآوری آنتنهای ماهوارهیی و تأکید بر اینکه آمار استفاده از آن در تهران به اعتراف وزیر ارشاد رژیم 71درصد است، سؤال شده: «آیا این برخورد، به گسترش مقاومت مردمی منجر نخواهد شد؟».
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ذات و ماهیت فاشیسم مذهبی حاکم، ملازم با سرکوب و اختناق است، اما در مواردی عقبنشینی یا تحمل، به رژیم تحمیل میشود، اما از آنجا که رژیم میداند هر عقبنشینی برایش مانند زهر است و طلسم اختناق را که شیشهٴ عمرش میباشد، دچار فرسایش میکند، اگر در جایی ناچار از عقبنشینی شود، میکوشد در جای دیگر با یک اقدام سرکوبگرانه، آثار آن را خنثی کند؛ مثلاً تاوان عقبنشینی در زمینه اجتماعی را از زندانیان بیپناه و با اعدام آنان میگیرد. چرا که پس از زهرخوران فضا کاملاً مستعد است، از یک طرف شکافهایی که در رژیم باز شده و روز به روز هم عمیقتر میشود، مردم را برمیانگیزد و برای احقاق حقوقشان به صحنه میکشاند و از طرف دیگر دست رژیم به علت شکافهای داخلی و بهدلیل فضای انفجاری جامعه در سرکوب بستهتر است، زیرا از آن بیم دارد که هر برخوردی بهمثابه جرقه، آتش قیام را شعلهور سازد. اما وقتی آن توفان زیر و رو کننده فرا رسد، در چشم بههمزدنی بساط این اقدامات و تلاشهای مذبوحانه را درهم میپیچد.