جنگ بر سر اظهارات اخیر آخوند روحانی، تا روز 10شهریور همچنان صفحات روزنامههای رژیم را پرکرده است. بهویژه آنچه روز شنبه 7شهریور تحت عنوان کنفرانس خبری بهزبان آورد، همچنان موضوع جنگ و کشمکش است. رئیسجمهور آخوندها در این بهاصطلاح کنفرانس خبری، مطالب مختلفی از جمله در مورد توافق هستهیی و متن «برجام»، در مورد وضعیت اقتصادی و در مورد نمایش انتخابات اسفندماه رژیم مطرح کرد و تمامی این مطالب توسط باند رقیب و حتی در مواردی توسط عناصری از باند خودش مورد چالش قرار گرفت.
مثلاً روزنامه باند خامنهای موسوم به وطن امروز سرمقاله 10شهریور خودش را به حمله و مچگیری از روحانی اختصاص داده و تحت عنوان «رویکردهای متناقض در قبال برجام» ضمن «شترمرغگون» خواندن رفتار «دولت تدبیر و امید» نوشته است: «باید به ریاستجمهوری گفت زمان بازی تبلیغاتی و جنگ روانی با توافق هستهیی به پایان رسیده است» و «دیگر نمیشود درباره دستاوردهای حقوقی توافق هستهیی حماسهسرایی کرد».
یک روز قبل از این هم ارگان باند مؤتلفه (رسالت) در سرمقاله خودش تحت عنوان «سهنکته دربارهٴ مصاحبه رئیسجمهور»، روحانی را با طرح چند سؤال مورد حمله قرار داده و از جمله در قبال این حرف که چرا توافقی را که هنوز امضا نشده به مجلس ببریم، پرسیده بود: «اگر توافقی امضا نشده، پس این همه اقدامات چیست؟ … پس اکسید کردن غنیسازی بیست درصد و انجام تعهداتی که در ژنو و لوزان و سپس وین دادهایم… بر چه اساسی صورت گرفته است؟». ارگان باند مؤتلفه همچنین روحانی را بهخاطر حمایت از «سران فتنه» که «خصومتی دائمی» با رژیم دارند مورد حمله قرار داده بود.
همهٴ اینها در حالی است که روحانی در آنچه تحت عنوان کنفرانس خبری در روز 7شهریور برگزار کرد، بهظاهر حرفهایش را تعدیل کرده و مثلاً برای رفع و رجوع اظهارات قبلیش علیه شورای نگهبان خامنهای گفته بود: «ما قصد دعوا با هیچ نهادی نداریم قصد دعوا با هیچکسی را نداریم». سؤال این است که چرا بهرغم این تعدیل باز هم این اظهارات روحانی این چنین مورد حمله باند رقیب قرار گرفته است؟ حرفهای روحانی در کنفرانس خبری شنبه (7/6) را در کدام تابلو باید قرائت کرد؟ تشدید یا تخفیف تضاد؟
جواب را میتوان از جملهیی که بلافاصله بعد از تعدیل ظاهری حمله به شورای نگهبان بهزبان آورد، فهمید. گفت: «ما قصد دعوا با هیچ نهادی نداریم، اما… من در انتخابات بهعنوان مسئول اجرای قانون اساسی به وظایفم عمل خواهم کرد».
این عبارت خود گویاست که روحانی تنها در بیان، کمی حفظ ظاهر کرده، اما در محتوا، حرفها و دعاویش در مورد شورای نگهبان و انتخابات را تکرار کرده است؛ کما اینکه یک جا هم در نیشی آشکار به خامنهای و با لحنی گزنده گفت: «بعضیها دعوت به قانون را میگویند، حاشیهسازی نکنید! عجب! پس قانون شد حاشیه؟! پس متن چیست؟». اشارهٴ روحانی بهوضوح خود خامنهای بود که پس از حرفهای روحانی درباره شورای نگهبان و اینکه نقش آن فقط نظارتی است و نباید در اجرای انتخابات دخالت کند، خامنهای گفت مسئولان حرفهایی نزنند که حاشیهسازی شود و ایجاد اختلاف کند. روحانی طی اظهاراتش در کنفرانس خبری دوباره تکرار کرد باید «در برابر قانون خاضع باشیم»، این در حالی است که گماشتههای ولیفقیه رسماً او را فوق قانون تعریف میکنند.
به این ترتیب به نظر میرسد اولین دعوای دو باند در مرحله پس از توافق بر سر نمایش انتخابات است. کما اینکه روحانی نیز بخشی از حرفهایش در کنفرانس خبری را با شیوه یکی به نعل و یکی به میخ، به آن اختصاص داد و چکیده حرفش نیز این بود که انتخابات باید بدون تقلب باشد و این مسابقه نباید فقط یک تیم داشته باشد.
پیامش به ولیفقیه هم این است که شورای نگهبان را کنار بگذار و اجازه بده سایر باندها و دستجات رژیم هم در این بازی شرکت کنند. در حالی که ولیفقیه ارتجاع مصمم است تا همچنانکه آخوند جنتی به صراحت گفت، نگذارد حتی یک عنصر غیرخودی و بهاصطلاح ناباب پایش به مجلس و به خبرگان ارتجاع برسد.
اکنون این سؤال مطرح میشود که در حالی که دو باند این چنین در برابر هم صفآرایی کردهاند و کوتاه هم نمیآیند، سرانجام کار از چه قرار خواهد بود؟
روشن است که جنگ در بنیاد و ریشه، جنگ هژمونی است یعنی جنگ بر سر موقعیت بلامنازع ولیفقیه است، اما باند رفسنجانی روحانی دیگر زیر بار این نمیروند و میگویند میز بازی در مرحله پس از زهرخوران از نو باید چیده شود. به نظر میرسد هر دو باند بر سر مواضعشان مصمماند، زیرا این جنگ را جنگ سرنوشت و بود و نبود خود تلقی میکنند.
در مقایسه با نمایشهای انتخاباتی 84 و 88 و بهخصوص سال88 که برای رژیم یک سونامی محسوب میشود، بهتر میتوان میزان حساسیت و خطیر بودن انتخابات پیش رو را دریافت. اولاً در نمایشهای 84 و 88، دعوا بر سر هژمونی و موقعیت خود خامنهای نبود؛ اما این بار هست؛ ثانیاً در آنها، رژیم زهر هستهیی نخورده بود و اکنون خورده است، در آنها رژیم آن چنان که امروز در سوریه و عراق و یمن و لبنان میبینیم دچار شکست و هزیمت نشده بود و بحث زهر حقوقبشر نیز مطرح نبود، اما اکنون هست و دست آخر و بهعنوان یک قرینه، پیش از برگزاری آن نمایشها، وضعیت درونی رژیم، اینچنین بحرانی نبود.
از همهٴ اینها میتوان نتیجه گرفت حادثهیی که در اسفند94 در کمین رژیم است، بسا مهیبتر از دو انتخابات قبلی است؛ بنابراین بیجهت نیست که در خود رژیم هم مرتب این هشدار شنیده میشود که فتنهیی به مراتب بزرگتر از فتنهٴ 88 در راه است!
مثلاً روزنامه باند خامنهای موسوم به وطن امروز سرمقاله 10شهریور خودش را به حمله و مچگیری از روحانی اختصاص داده و تحت عنوان «رویکردهای متناقض در قبال برجام» ضمن «شترمرغگون» خواندن رفتار «دولت تدبیر و امید» نوشته است: «باید به ریاستجمهوری گفت زمان بازی تبلیغاتی و جنگ روانی با توافق هستهیی به پایان رسیده است» و «دیگر نمیشود درباره دستاوردهای حقوقی توافق هستهیی حماسهسرایی کرد».
یک روز قبل از این هم ارگان باند مؤتلفه (رسالت) در سرمقاله خودش تحت عنوان «سهنکته دربارهٴ مصاحبه رئیسجمهور»، روحانی را با طرح چند سؤال مورد حمله قرار داده و از جمله در قبال این حرف که چرا توافقی را که هنوز امضا نشده به مجلس ببریم، پرسیده بود: «اگر توافقی امضا نشده، پس این همه اقدامات چیست؟ … پس اکسید کردن غنیسازی بیست درصد و انجام تعهداتی که در ژنو و لوزان و سپس وین دادهایم… بر چه اساسی صورت گرفته است؟». ارگان باند مؤتلفه همچنین روحانی را بهخاطر حمایت از «سران فتنه» که «خصومتی دائمی» با رژیم دارند مورد حمله قرار داده بود.
همهٴ اینها در حالی است که روحانی در آنچه تحت عنوان کنفرانس خبری در روز 7شهریور برگزار کرد، بهظاهر حرفهایش را تعدیل کرده و مثلاً برای رفع و رجوع اظهارات قبلیش علیه شورای نگهبان خامنهای گفته بود: «ما قصد دعوا با هیچ نهادی نداریم قصد دعوا با هیچکسی را نداریم». سؤال این است که چرا بهرغم این تعدیل باز هم این اظهارات روحانی این چنین مورد حمله باند رقیب قرار گرفته است؟ حرفهای روحانی در کنفرانس خبری شنبه (7/6) را در کدام تابلو باید قرائت کرد؟ تشدید یا تخفیف تضاد؟
جواب را میتوان از جملهیی که بلافاصله بعد از تعدیل ظاهری حمله به شورای نگهبان بهزبان آورد، فهمید. گفت: «ما قصد دعوا با هیچ نهادی نداریم، اما… من در انتخابات بهعنوان مسئول اجرای قانون اساسی به وظایفم عمل خواهم کرد».
این عبارت خود گویاست که روحانی تنها در بیان، کمی حفظ ظاهر کرده، اما در محتوا، حرفها و دعاویش در مورد شورای نگهبان و انتخابات را تکرار کرده است؛ کما اینکه یک جا هم در نیشی آشکار به خامنهای و با لحنی گزنده گفت: «بعضیها دعوت به قانون را میگویند، حاشیهسازی نکنید! عجب! پس قانون شد حاشیه؟! پس متن چیست؟». اشارهٴ روحانی بهوضوح خود خامنهای بود که پس از حرفهای روحانی درباره شورای نگهبان و اینکه نقش آن فقط نظارتی است و نباید در اجرای انتخابات دخالت کند، خامنهای گفت مسئولان حرفهایی نزنند که حاشیهسازی شود و ایجاد اختلاف کند. روحانی طی اظهاراتش در کنفرانس خبری دوباره تکرار کرد باید «در برابر قانون خاضع باشیم»، این در حالی است که گماشتههای ولیفقیه رسماً او را فوق قانون تعریف میکنند.
به این ترتیب به نظر میرسد اولین دعوای دو باند در مرحله پس از توافق بر سر نمایش انتخابات است. کما اینکه روحانی نیز بخشی از حرفهایش در کنفرانس خبری را با شیوه یکی به نعل و یکی به میخ، به آن اختصاص داد و چکیده حرفش نیز این بود که انتخابات باید بدون تقلب باشد و این مسابقه نباید فقط یک تیم داشته باشد.
پیامش به ولیفقیه هم این است که شورای نگهبان را کنار بگذار و اجازه بده سایر باندها و دستجات رژیم هم در این بازی شرکت کنند. در حالی که ولیفقیه ارتجاع مصمم است تا همچنانکه آخوند جنتی به صراحت گفت، نگذارد حتی یک عنصر غیرخودی و بهاصطلاح ناباب پایش به مجلس و به خبرگان ارتجاع برسد.
اکنون این سؤال مطرح میشود که در حالی که دو باند این چنین در برابر هم صفآرایی کردهاند و کوتاه هم نمیآیند، سرانجام کار از چه قرار خواهد بود؟
روشن است که جنگ در بنیاد و ریشه، جنگ هژمونی است یعنی جنگ بر سر موقعیت بلامنازع ولیفقیه است، اما باند رفسنجانی روحانی دیگر زیر بار این نمیروند و میگویند میز بازی در مرحله پس از زهرخوران از نو باید چیده شود. به نظر میرسد هر دو باند بر سر مواضعشان مصمماند، زیرا این جنگ را جنگ سرنوشت و بود و نبود خود تلقی میکنند.
در مقایسه با نمایشهای انتخاباتی 84 و 88 و بهخصوص سال88 که برای رژیم یک سونامی محسوب میشود، بهتر میتوان میزان حساسیت و خطیر بودن انتخابات پیش رو را دریافت. اولاً در نمایشهای 84 و 88، دعوا بر سر هژمونی و موقعیت خود خامنهای نبود؛ اما این بار هست؛ ثانیاً در آنها، رژیم زهر هستهیی نخورده بود و اکنون خورده است، در آنها رژیم آن چنان که امروز در سوریه و عراق و یمن و لبنان میبینیم دچار شکست و هزیمت نشده بود و بحث زهر حقوقبشر نیز مطرح نبود، اما اکنون هست و دست آخر و بهعنوان یک قرینه، پیش از برگزاری آن نمایشها، وضعیت درونی رژیم، اینچنین بحرانی نبود.
از همهٴ اینها میتوان نتیجه گرفت حادثهیی که در اسفند94 در کمین رژیم است، بسا مهیبتر از دو انتخابات قبلی است؛ بنابراین بیجهت نیست که در خود رژیم هم مرتب این هشدار شنیده میشود که فتنهیی به مراتب بزرگتر از فتنهٴ 88 در راه است!